دير آمدي آقاي كريمي ....

جمعه شب بعد از شكست پرسپوليس مقابل ملوان، علي كريمي روي اينستاگرامش يك پيام كوتاه با اين مضمون منتشر كرد: «اگه همه هم برن، من كه هوادارتم.» جادوگر فوتبال ايران به اين ترتيب حمايتش از پرسپوليس را اعلام كرد؛ آنچه در شرايط طبيعي مي تواند اتفاق تحسين برانگيزي باشد. مشكل اما از جايي شروع مي شود كه انگار علي كريمي كمي دير هواداري اش را شروع كرده است. در حقيقت خيلي از پرسپوليسي ها از مدت ها پيش منتظر حمايت هاي جادوگر بودند؛ آنچه هرگز اتفاق نيفتاد.

خوب است كه كريمي اين روزها پشت پرسپوليس ايستاده، اما خيلي بهتر مي شد اگر او سال گذشته هم همين رويه را در پيش مي گرفت يا حداقل لبانش را به علامت سكوت به هم گره مي زد. شايد هيچ وقت نشود از ياد برد روزهايي را كه پرسپوليس با هزار جان كندن در كورس قهرماني بود، اما آقاي شماره هشت با هر جمله اش رعشه اي تازه به پيكر اين تيم مي انداخت. اين چه كسي بود كه بعد از بازي پرسپوليس و تراكتور گفت تيم حريف بازي را شانسي برده؟ اين چه كسي بود كه گفت پرسپوليس به جاي ستاره، مشتي بازيكن سطح پايين گرفته؟ اين چه كسي بود كه بعد از قهرماني جام حذفي با تيم تبريزي هر چه از دهانش در آمد به علي دايي گفت؟ اين چه كسي بود كه بارها طعنه زد و گفت مي خواسته در پرسپوليس بازي كند اما «بعضي ها» اجازه نداده اند؟ اين چه كسي بود كه فقط دو روز بعد از اخراج دايي خيلي خوش و خرم سر تمرين پرسپوليس رفت و به بازيكنان روحيه داد؟

اسطوره محبوب پرسپوليس فصل گذشته همه آن روزهايي كه سر اين تيم را مي بريدند به تماشا نشسته بود؛ از فاجعه محسن قهرماني در فولادشهر تا گل هند سرباز آرش افشين در غدير اهواز! نامادري ديروز اما حالا مادري مهربان شده است؛ آنقدر فداكار كه بعد از باخت پنجم دست نوازش روي سر طفل بيمارش مي كشد. علي كريمي در پيامش نوشته «اگه همه هم برن...» همه اما مي توانستند نروند، اگر پرسپوليس به روند رو به رشدش ادامه مي داد و در مدار موفقيت باقي مي ماند. هنوز هم موثرترين بازيكنان اين تيم، عباس زاده و طارمي 150 ميليوني هستند؛ دستپخت همان كسي كه در دوران مربيگري اش خبري از پيغام هاي محبت آميز نبود. علي كريمي قطعا «فوتباليست» بزرگي است، اما هرگز نتوانست «هوادار» خوبي باشد. او در همه اين سال ها فوق تخصص به هم ريختن پرسپوليس در كليدي ترين مقاطع ممكن بوده است؛ كسي كه توانست هم پروژه اعاده حيثيت دنيزلي را ناكام كند و هم رنسانس مانوئل ژوزه را نيمه تمام باقي بگذارد. او حالا در مورد كدام حمايت، كدام پشتيباني حرف مي زند؟ آيا كمي دير نشده رفيق خوب؟

در دوگانه دايي – كريمي، قطعا هر دو طرف مقصر بوده اند، اما بي گمان عامل اصلي انشقاق هواداران و دوپاره شدن پرسپوليس، عاليجناب هشت پوش بوده است؛ ستاره اي كه از 13 سال مصاحبه عليه دايي خسته نشد و هرگز تصميم نگرفت اين روند را متوقف كند. سمي كه جادوگر به كالبد پرسپوليس تزريق كرد، كماكان تلفات مي گيرد. هنوز هم هستند كساني كه اصل اول هواداري شان «علي فقط كريمي» است و پرسپوليس را بدون شماره هشت، ذليل مي خو اهند. همه چيز تمام شد و رفت استاد كريمي، دير آمدي براي حمايت. بگذار خاطره ما از تو، همچنان رقص پاهاي جادويي ات باشد. براي يافتن الگوي هواداري اما، کماکان مرتضي احمدي ها در اولويت هستند؛ كساني كه قلب شان شيفتي كار نمي كرد و بسته به اسم مربي نمي تپيد!