اين فوتبال چه معني دارد؟

از ورزش فوتبال به عناوين زيادي ياد كرده اند عده اي آن را بزرگترين ورزش دو قرن اخير مي دانند و برخي پا را فراتر نهاده آن را عامل ثبات و شورش هاي سياسي خوانده اند و عده اي كه نظر هاي اقتصادي دارند از آن بعنوان صنعت فوتبال نام مي برند عباراتي چون جشن جهاني و زبان مشترك دهكده جهاني و... نيز نام برده اند اما فوتبال در كشور ما و خصوصا اين روزها مترادف با چه كلماتي است ؟ از ديد نگارنده فوتبال اين روزهاي ما مي تواند با كلمات زيادي تعريف شود كه چند تائي از آنها را اينجا مي آوريم

1/ لودگي : شايد بسيار فكر مي كنند مقوله هائي چون طنز و هزل وهجو و كمدي و فكاهي در حيطه ادبيات و تئاتر و سينما مورد استفاده دارد اما فوتبال فارسي امروز خود هجو و هزل و لودگي بزرگ است مي گوئيد چگونه ؟ پاسخ مي دهيم وقتي رئيس فدراسيون فوتبال اعلام مي كند يك بي دقتي كوچك !!( كوچك ؟)در تحويل مدارك مابين دو سرپرستان اسبق تيم ملي شد و آن فاجعه حذف از المپيك حاصل گرديد آيا نمي تواند اين فوتبال فارسي را هجو ناميد؟ وقتي رئيس فدراسيون و اعضاي تيمش و مرداني چون عزيز محمدي و مهدي تاج به همراه افشاريان در كميسيون ورزش مجلس مي روند ( كه خود اين كميسيون بررسي شكست هم هزلي شده است) و رئيس فدراسيون در مصاحبه با دوربين خبرنگار مي گويد از اين مهماني ها زياد بايد بيائيم و خود هم اذعان دارد اين كميسيونها تا جنبه تشريفاتي دارد جال كه او مي تواند اين گونه در خانه ملت لودگي كند آيا نمي توان گفت فوتبال ايران يك هجو و هزل بزرگ است ؟

2/ منت گزاري : اصطلاح" تاقچه بالا گذاشتن " از دير باز در فرهنگ ما وجود داشته است و مفهوم آن در اين مقوله است كه شخص مي خواهد بي دليل ارزش هاي نا داشته خود را به رخ بكشد حالا حكايت اين قصه را عباس ترابيان در فوتبال ما اجرا مي كند او مي گويد به زور مديريت روابط بين الملل فدراسيون فوتبال و سرپرستي تيم ملي ايران را به او تحميل كرده اند وگرنه او با حقوق بازنشستگي كه از وزارت نفت مي گيرد گذران عمر مي كند بيائيم چشمها را ببنديم و به ذهن فشار بياوريم چند سال است كه ترابيان اين گونه بر سر فوتبال منت مي گذارد ؟ او در فدراسيون هاي صفائي فراهاني و دادكان و حالا كفاشيان است و چند سال است كه به خرج اين مردم به سفرهاي مختلف رفته است به بازيكنان تيم ملي توهين مي كند و شاهكارهائي چون فراري دادن حسين شمس از سر مربيگري تيم ملي دارد مي پرسيم او در اين مقوله افتضاح نديدن محروميت كاميابي نيا متهم شماره يك است مهم ترين كار و در سالهاي اخير اعلام خبر لغو بازيهاي تداركاتي تيمهاي ملي ما در همه رده هاي سني بوده است اما رئيس روابط بين الملل همچنان منت گزاري بر سر اين فوتبال هزل و هجو و يتيم مي گذارد

3/لجبازي : مقوله لجبازي سالها است در اين فوتبال رواج دارد از بر كناري دادكان به خاطر لجبازي ها در زمان رياست علي آبادي بر سازمان تربيت بدني تا اصرار برحضور محمد مايلي كهن در پست سر مربيگري تيم ملي در زمان رياست هاشمي طبا تا اعلام طرح 27 ساله ها و بعد هم قصه هاي فراواني كه مابين خيلي ها در اين فوتبال نظير واعظ و فتح اللله زاده و واعظ و قلعه نوعي و يا زنده ياد ناصر خان حجازي و قلعه نوعي و واعظ و فتح الله زاده تا لجبازي غمخوار و پروين و محمد حسن انصاري فرد با پروين و... شاهد بوديم اما اين روزها حرف اول نقل و انتقال قرمز و آبي يك كلمه بيش نيست و آن لجبازي است استقلال در حاليكه در پستهاي فراواني با مشكل رو به رو بود بهر لجبازي ها دو دروازه بان خوب خود محمد محمدي را به داماش و وحيد طالبلو را راهي اردوگاه سايپا كرده است تا مهدي رحمتي را كه گويا پرسپوليس هم به او نظر دارد را به اردوي خود با رقمي باور نكردني فرا خواند و يا در پرسپوليس شاهديم اين تيم به شرط چاقو لجبازي با علي دائي بازيكن مي گيرد يعني نخست علي كريمي به اين تيم مي آيد بعد از او نوبت شيث رضائي است كه به اين تيم بر مي گردد و حالا خبر عقد قرارداد محمد نصرتي است كه با استقلال قرارداد داخلي مي بندد و امروز مي گويد عاشق پرسپوليس است!! نگاهي كه به اين سه انتقال مي كنيم در ذهن خويش حضور ايمان مبعلي و هوار محمد و ابراهيم ترائوره را هم مي توان مجسم كنيد كه به صرف لجبازي به پرسپوليس بيايند بدون آن كه تيم نيازي به آنها داشته باشد آري لجبازي كاشاني با دائي و فتح الله زاده با خودش و يا استقلال مي تواند دردهاي اين تيمها را زياد كند

4/ دور شدن از واقعيتها: بازيهاي جهاني نوجوانان در حال برگزاري است و ما از آن بي خبريم بازيهاي انتخابي المپيك با حضور تيمهائي چون مالزي و سوريه و... ادامه مي يابد و ما غايبيم بازيهاي جهاني فوتبال زنان در جريان است و فوتبال ماهنوز به دنبال نامه اعتراض فدراسيون خنده و شوخي و لودگي ...جهت اعتراض به ناظر بحريني فوتبال زنان ما است و.. آري فوتبال ما مصداق واقعي ندانستن و نتوانستن و نخواستن ها است افسوس

و اين داستان همچنان ادامه دار

نویسنده: تورج عاطف