نویسنده : ارتش سرخ
-
نظرات : 0 اظهار نظر
-
7 سال پیش
برای غربت پژمان
ارتش سرخ دات کام :
این روزها همه از مهدی قائدی می گویند و اینکه سرانجام این طفل بازیگوش چه می شود. عده ای له و عده ای علیه اش قلم می زنند. هرچند که تعجیل او و شیب تند اتفاقاتی که پیاپی رقم می زند کار را برای هر دو گروه مشکل می سازد. گروه مهاجم نمی داند به کدام کارش بتازد و گروه مدافع نمی داند کدامینش را رفع و رجوع کند.
یک غریبه ی دیگر اما این روزها خبرساز شده است؛ پژمان جمشیدی. غریبه ای که برای ما فوتبالی ها از هر آشنایی آشناتر است. شماره یازده محبوب پرسپولیس که با وجود استعداد بارزش هرگز در مستطیل سبز به آنچه مستحقش بود نرسید، تا حسرت درخشیدنش برایمان ابدی باشد. گوشه و کنار ذهنمان را بدنبال تصاویر ماندگار از پژمان که بکاویم فقط حسرت و افسوس نصیبمان می شود. شاید از شوربختی خودش بود که پنج سال حضورش در پرسپولیس مصادف شد با روزهایی سیاه و تلخ؛ بحرانهای مدیریتی، اختلافات درونی، ماجراهای پروین با راینر زوبل و بگوویچ و اجنبی های نیمکت، چند دستگی بازیکنان و قس علیهذا. ماجراهایی که یکی دو نسل از بازیکنان تکرار نشدنی پرسپولیس را سوزاند. از «رضا جباری» و «خانمحمدی» بگیرید تا همین جناب «پژمان».
روزی که در هیبت «شاه ماهی سایپا» به پرسپولیس آمد، هرگز این احوال به ذهنش خطور نمی کرد. با این حال سرش را پایین انداخت و به کارش پرداخت. در آن نیم دهه ی سیاه و زشت جز معدود بازیکنانی بود که عضو هیچکدام از گروههای هفت و هشت و اتاق فکرهایی که کارشان زمین زدن مربی ها بود نشد. همین شاید بلای جانش شد که از پرسپولیس برود و در تیم های جذاب «افندی» و «آری هان» و «قطبی» جایی نداشته باشد.
پاس، استیل آذین، فولاد و ابومسلم باشگاههایی بودند که پژمان سالهای دور از خانه را در آن سپری کرد. دیکر کم کم داشت فراموشمان میشد آن جوان ترکه ای و تکنیکی که خستگی ناپذیر از راست می رفت و برمی گشت و گاهی نگاهمان را مهمان چشمه ای از هنرش می کرد: دریبل دوطرفه ای، شوت مهلکی حتی. داشتیم به غیبتش عادت می کردیم که ناگهان خبری مثل بمب منتشر شد: پژمان مقابل دوربین. این بار نه در کسوت بازیکن بلکه بازیگر! اما مگر می شد؟ سابقه ذهنی مان از بازیگری بازیکنان فاجعه آمیز بود. پروین و استیلی در «فوتبالیستها» و زرینچه در «مثلث آبی» چنان تصنعی و آزاردهنده ظاهر شده بودند که دل مان نمی خواست این بار هم یکی از بزرگان فوتبال ِ عزیزمان مقابل دوربین مخوف و غریب کش سینما کوچک شود. اتفاقی که برای عابدزاده در «ازدواج غیابی» افتاد و مایی که با ذوق و شوق روانه سینما افریقا شده بودیم، ناامید و سرخورده برگرداند.
«پژمان» اما سرگذشتی جدا و سرنوشتی سوا داشت. آنچه مقابل چشممان می دیدیم باور کردنی نبود: «جمشیدی» در «پژمان» درخشید! اکت روان و منطقی، دیالوگ هایی که براحتیِ راحت الحلقوم ادا میشد و بازی ای که رنگی از اغراق نداشت و لاجرم به دل می نشست. پژمان در روزهای قحط الرجال تلویزیون غوغا کرد و توانست مدتی کفه ترازو را در نبرد نابرابر با ماهواره به نفع سیما سنگین کند. منتقدان اما درخشش این مهمان جدید و ناخوانده را برنتابیدند. عده ای آن را یک جرقه دانستند و برخی به جادوی قاسمخانی ها ربط دادند، اما پس از این استارت قدرتمند جمشیدی توقف نکرد، در خلسه و نشئۀ پژمان هم نماند. مانند همیشه خستگی ناپذیر دوید و جنگید. از این صحنه به آن سن، از این موقعیت به آن میزانسن. گویی می خواست تمام تکنیک و هنری که در مستطیل سبز نتوانست خرج کند روی پرده نقره ای سخاوتمندانه بذل و بخشش کند.
در دو سالِ پس از پژمان در ۸ تئاتر و فیلم و تله فیلم ظاهر شد. پیوستن به پروژه «آتش بس ۲» اثر جذاب «تهمینه میلانی» مهر تأیید دیگری بود بر قابلیت های غریبۀ تازه نفسی که حالا داشت خود را در نقش های متفاوت محک می زد. پژمان در عین حال از تلویزیون به عنوان خاستگاه اولیه اش نیز غافل نمی شد. دیگر او همسایه "دیوار به دیوار" اساتید کهنه کاری همچون رویا تیموریان و گوهر خیراندیش شده بود و در تقابل با بزرگانی مثل فرهاد آئیش و ویشکا آسایش عرصه را خالی نمی کرد و چه بسا درخشان تر ظاهر میشد و به مجموعه ها "نفس" می داد. مشابه اتفاقی که در «خوب، بد، جلف» افتاد و گزافه نیست اگر بگوییم کل فیلم روی کاکل پژمان چرخید.
پژمان اما متواضع و فروتن در پایان بندی ها دوستانش را نشان داد: پیمان و مهراب و سام را. هرگز فروش بالای فیلم را به پای خودش ننوشت و در دام این تعریف و تملق ها نیفتاد. فقط کتاب خواند و فیلم دید و روی کارش متمرکز شد، مشابه آنچه در پرسپولیس میکرد. با این تفاوت که هرچقدر در فوتبال مظلوم واقع شد و به حقش نرسید در عرصه هنر دیده شد و قدر دید. دیپلم افتخار بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، جایزه کنایه آمیز مردم بود به بازیگر محجوبی که محبوبِ منتقدان نبود و همچنان نیست. آنچه دیشب در هنگام اعلام اسامی کاندیداهای نقش مکمل اتفاق افتاد هم لابد زاییده همین نگاه نامهربانانه است. یک توهین گروهی و زشت به بازیگری مستعد. برای تحقیر و تمسخر اویی که به زعم آنها جوجه اردک زشت این سینماست اما دارد مقابل چشمشان به قوی زیبا و باشکوهی مبدل می شود و این برایشان فاجعه است...
برای این جماعت خودبزرگ بینِ انتلکتوئل که نمی توانند ببینند یک نفر خارج از گعده ها و جریانات قدرتشان و البته در قلمروی تحت استیلای آنها جایزه بگیرد. بر نمی تابند. تمسخرش می کنند و حقیرش می شمارند. این خاصیت روزگار ماست که هروقت توان مقابله با چیزی یا کسی را ندارند تحقیر و تمسخرش می کنند. واقعیت همین است. آنها در مقابل قدرت و تکنیک پژمان قافیه را باخته اند و حال قاعده بازی را عوض می کنند، اما غافلند از اینکه جوان مستعد و ماجراجوی ما باکش نیست. چون خانه بدوشان غم سیلاب ندارند. در فوتبال سخت تر از اینها را دیده است. تک تک موهایش که در جوانی همرنگ برف شد شاهدند. پس بی خیال و سبک بال خودش را در ژانرهای مختلف امتحان می کند حتی در نقش های جدی و اینگونه می شود که فیلم متوسطی مثل «سوءتفاهم» معتمدی را هم برمی کشد و نجات می دهد. تا اسمش را که صدا می زنند، تازه نه برای جایزه که دست خوش و خداقوتش بگویند که در حضور دیرباز و مریلا زارعی و هانیه توسلی و عبدی بزرگ و باقی کهنه سربازان درخشیده، بر می آشوبند و کف به دهن می آورند و خنده های هیستریک سر می دهند. بدا به حال ما که این تازه جماعت روشنفکر و کتاب خوانده و فیلم دیده مان است. بدا به حال ما، وگرنه پژمان که هراسش نیست. تازه دارد تجربه می کند و مزمزه می کند و قرار است حالا حالاها شگفت زده مان کند این «پسر بد سینما».
نویسنده: حسین غفوری
یک غریبه ی دیگر اما این روزها خبرساز شده است؛ پژمان جمشیدی. غریبه ای که برای ما فوتبالی ها از هر آشنایی آشناتر است. شماره یازده محبوب پرسپولیس که با وجود استعداد بارزش هرگز در مستطیل سبز به آنچه مستحقش بود نرسید، تا حسرت درخشیدنش برایمان ابدی باشد. گوشه و کنار ذهنمان را بدنبال تصاویر ماندگار از پژمان که بکاویم فقط حسرت و افسوس نصیبمان می شود. شاید از شوربختی خودش بود که پنج سال حضورش در پرسپولیس مصادف شد با روزهایی سیاه و تلخ؛ بحرانهای مدیریتی، اختلافات درونی، ماجراهای پروین با راینر زوبل و بگوویچ و اجنبی های نیمکت، چند دستگی بازیکنان و قس علیهذا. ماجراهایی که یکی دو نسل از بازیکنان تکرار نشدنی پرسپولیس را سوزاند. از «رضا جباری» و «خانمحمدی» بگیرید تا همین جناب «پژمان».
روزی که در هیبت «شاه ماهی سایپا» به پرسپولیس آمد، هرگز این احوال به ذهنش خطور نمی کرد. با این حال سرش را پایین انداخت و به کارش پرداخت. در آن نیم دهه ی سیاه و زشت جز معدود بازیکنانی بود که عضو هیچکدام از گروههای هفت و هشت و اتاق فکرهایی که کارشان زمین زدن مربی ها بود نشد. همین شاید بلای جانش شد که از پرسپولیس برود و در تیم های جذاب «افندی» و «آری هان» و «قطبی» جایی نداشته باشد.
پاس، استیل آذین، فولاد و ابومسلم باشگاههایی بودند که پژمان سالهای دور از خانه را در آن سپری کرد. دیکر کم کم داشت فراموشمان میشد آن جوان ترکه ای و تکنیکی که خستگی ناپذیر از راست می رفت و برمی گشت و گاهی نگاهمان را مهمان چشمه ای از هنرش می کرد: دریبل دوطرفه ای، شوت مهلکی حتی. داشتیم به غیبتش عادت می کردیم که ناگهان خبری مثل بمب منتشر شد: پژمان مقابل دوربین. این بار نه در کسوت بازیکن بلکه بازیگر! اما مگر می شد؟ سابقه ذهنی مان از بازیگری بازیکنان فاجعه آمیز بود. پروین و استیلی در «فوتبالیستها» و زرینچه در «مثلث آبی» چنان تصنعی و آزاردهنده ظاهر شده بودند که دل مان نمی خواست این بار هم یکی از بزرگان فوتبال ِ عزیزمان مقابل دوربین مخوف و غریب کش سینما کوچک شود. اتفاقی که برای عابدزاده در «ازدواج غیابی» افتاد و مایی که با ذوق و شوق روانه سینما افریقا شده بودیم، ناامید و سرخورده برگرداند.
«پژمان» اما سرگذشتی جدا و سرنوشتی سوا داشت. آنچه مقابل چشممان می دیدیم باور کردنی نبود: «جمشیدی» در «پژمان» درخشید! اکت روان و منطقی، دیالوگ هایی که براحتیِ راحت الحلقوم ادا میشد و بازی ای که رنگی از اغراق نداشت و لاجرم به دل می نشست. پژمان در روزهای قحط الرجال تلویزیون غوغا کرد و توانست مدتی کفه ترازو را در نبرد نابرابر با ماهواره به نفع سیما سنگین کند. منتقدان اما درخشش این مهمان جدید و ناخوانده را برنتابیدند. عده ای آن را یک جرقه دانستند و برخی به جادوی قاسمخانی ها ربط دادند، اما پس از این استارت قدرتمند جمشیدی توقف نکرد، در خلسه و نشئۀ پژمان هم نماند. مانند همیشه خستگی ناپذیر دوید و جنگید. از این صحنه به آن سن، از این موقعیت به آن میزانسن. گویی می خواست تمام تکنیک و هنری که در مستطیل سبز نتوانست خرج کند روی پرده نقره ای سخاوتمندانه بذل و بخشش کند.
در دو سالِ پس از پژمان در ۸ تئاتر و فیلم و تله فیلم ظاهر شد. پیوستن به پروژه «آتش بس ۲» اثر جذاب «تهمینه میلانی» مهر تأیید دیگری بود بر قابلیت های غریبۀ تازه نفسی که حالا داشت خود را در نقش های متفاوت محک می زد. پژمان در عین حال از تلویزیون به عنوان خاستگاه اولیه اش نیز غافل نمی شد. دیگر او همسایه "دیوار به دیوار" اساتید کهنه کاری همچون رویا تیموریان و گوهر خیراندیش شده بود و در تقابل با بزرگانی مثل فرهاد آئیش و ویشکا آسایش عرصه را خالی نمی کرد و چه بسا درخشان تر ظاهر میشد و به مجموعه ها "نفس" می داد. مشابه اتفاقی که در «خوب، بد، جلف» افتاد و گزافه نیست اگر بگوییم کل فیلم روی کاکل پژمان چرخید.
پژمان اما متواضع و فروتن در پایان بندی ها دوستانش را نشان داد: پیمان و مهراب و سام را. هرگز فروش بالای فیلم را به پای خودش ننوشت و در دام این تعریف و تملق ها نیفتاد. فقط کتاب خواند و فیلم دید و روی کارش متمرکز شد، مشابه آنچه در پرسپولیس میکرد. با این تفاوت که هرچقدر در فوتبال مظلوم واقع شد و به حقش نرسید در عرصه هنر دیده شد و قدر دید. دیپلم افتخار بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، جایزه کنایه آمیز مردم بود به بازیگر محجوبی که محبوبِ منتقدان نبود و همچنان نیست. آنچه دیشب در هنگام اعلام اسامی کاندیداهای نقش مکمل اتفاق افتاد هم لابد زاییده همین نگاه نامهربانانه است. یک توهین گروهی و زشت به بازیگری مستعد. برای تحقیر و تمسخر اویی که به زعم آنها جوجه اردک زشت این سینماست اما دارد مقابل چشمشان به قوی زیبا و باشکوهی مبدل می شود و این برایشان فاجعه است...
برای این جماعت خودبزرگ بینِ انتلکتوئل که نمی توانند ببینند یک نفر خارج از گعده ها و جریانات قدرتشان و البته در قلمروی تحت استیلای آنها جایزه بگیرد. بر نمی تابند. تمسخرش می کنند و حقیرش می شمارند. این خاصیت روزگار ماست که هروقت توان مقابله با چیزی یا کسی را ندارند تحقیر و تمسخرش می کنند. واقعیت همین است. آنها در مقابل قدرت و تکنیک پژمان قافیه را باخته اند و حال قاعده بازی را عوض می کنند، اما غافلند از اینکه جوان مستعد و ماجراجوی ما باکش نیست. چون خانه بدوشان غم سیلاب ندارند. در فوتبال سخت تر از اینها را دیده است. تک تک موهایش که در جوانی همرنگ برف شد شاهدند. پس بی خیال و سبک بال خودش را در ژانرهای مختلف امتحان می کند حتی در نقش های جدی و اینگونه می شود که فیلم متوسطی مثل «سوءتفاهم» معتمدی را هم برمی کشد و نجات می دهد. تا اسمش را که صدا می زنند، تازه نه برای جایزه که دست خوش و خداقوتش بگویند که در حضور دیرباز و مریلا زارعی و هانیه توسلی و عبدی بزرگ و باقی کهنه سربازان درخشیده، بر می آشوبند و کف به دهن می آورند و خنده های هیستریک سر می دهند. بدا به حال ما که این تازه جماعت روشنفکر و کتاب خوانده و فیلم دیده مان است. بدا به حال ما، وگرنه پژمان که هراسش نیست. تازه دارد تجربه می کند و مزمزه می کند و قرار است حالا حالاها شگفت زده مان کند این «پسر بد سینما».
نویسنده: حسین غفوری
لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/99009
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس
0-3
پرسپولیس
مس سونگون
پنجشنبه, 1 آذر
ساعت 16:15
ورزشگاه : شهرقدس
داور : محمدرضا تارخ
-
الریان قطر
پرسپولیس
دوشنبه, 5 آذر
ساعت 21:30
ورزشگاه : حمد خلیفه
داور : فو مینگ
نظرسنجی
پرسپولیس موفق به شکست الریان در لیگ نخبگان خواهد شد؟
برنامه بازی ها
هفته 11 لیگ برتر
یکشنبه, 11 آذر
ذوب آهن | - | شمس آذر | 17:30 |
دوشنبه, 12 آذر
هوادار | - | استقلال خوزستان | 15:30 | |
آلومینیوم | - | گل گهر | 15:30 | |
خیبر خرمآباد | - | ملوان | 15:30 |
سهشنبه, 13 آذر
تراکتور | - | چادرملو | 16:30 |
شنبه, 17 آذر
پرسپولیس | - | نساجی | 17:30 | |
فولاد | - | استقلال | 20:00 |
یکشنبه, 18 آذر
مس رفسنجان | - | سپاهان | 17:30 |
یک هشتم جام حذفی
هفته 5 لیگ نخبگان آسیا
دوشنبه, 05 آذر
العین امارات | - | الاهلی عربستان | 17:30 | |
استقلال | - | پاختاکور | 19:30 | |
الغرافه قطر | - | النصر عربستان | 19:30 | |
الریان قطر | - | پرسپولیس | 21:30 |
سهشنبه, 06 آذر
الشرطه عراق | - | الوصل امارات | 19:30 | |
السد قطر | - | الهلال | 19:30 |
جدول مسابقات
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | سپاهان | 10 | 6 | 21 |
2 | پرسپولیس | 9 | 8 | 20 |
3 | تراکتور | 9 | 10 | 19 |
4 | فولاد | 10 | 1 | 18 |
5 | چادرملو | 10 | 0 | 17 |
6 | ملوان | 9 | 3 | 15 |
7 | استقلال خوزستان | 10 | -1 | 13 |
8 | گل گهر | 9 | 2 | 12 |
9 | آلومینیوم | 10 | 0 | 12 |
10 | استقلال | 10 | -6 | 11 |
11 | ذوب آهن | 10 | -4 | 10 |
12 | خیبر خرمآباد | 10 | -3 | 9 |
13 | مس رفسنجان | 10 | -3 | 9 |
14 | شمس آذر | 10 | -3 | 7 |
15 | هوادار | 10 | -6 | 7 |
16 | نساجی | 10 | -4 | 6 |
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | الهلال | 4 | 11 | 12 |
2 | الاهلی عربستان | 4 | 8 | 12 |
3 | السد قطر | 4 | 3 | 8 |
4 | النصر عربستان | 3 | 5 | 7 |
5 | الوصل امارات | 4 | 0 | 7 |
6 | الغرافه قطر | 4 | -2 | 4 |
7 | الریان قطر | 3 | -2 | 3 |
8 | استقلال | 4 | -3 | 3 |
9 | پرسپولیس | 4 | -2 | 2 |
10 | پاختاکور | 4 | -2 | 2 |
11 | الشرطه عراق | 4 | -9 | 2 |
12 | العین امارات | 4 | -7 | 1 |