بغض و اندوه در مقابل بیمارستان کسری موج می زند

گزارش اختصاصی از:

مقابل بیمارستان کسری؛ بغض و اندوه موج می زند

مقابل بیمارستان کسری جای سوزن انداختن نیست. از ساعت ۱۰ صبح هواداران حجازی به آن جا می آیند و تا پاسی از شب منتظر می نشینند تا خبر خوشی از بخش «آی، سی، یو» خارج شود.

نگرانی شدید دوستان قدیمی ناصر خان

در میان انبوهی از هواداران چهره یک نفر شاخص تر از همه است.مردی میان سال با موهای بلند جوگندمی. از آتیلا می پرسم نامش چیست، می گوید: «این رفیق دوران کودکی باباست. بهش می گوید محمد بیلاردو ! زمانی هم در تیم ذوب آهن دستیار بابا بود و کارهای بدن سازی را انجام می داد.»
حرف های آتیلا که تمام می شود سر می چرخانم و دوباره در صورت محمد بیلاردو ! خیره می شوم. او هم نگاهی می کند و موهایش را عقب می زند و آه می کشد و به آرامی گریه می کند.ته چهره اش به خود حجازی می ماند. کنجکاو می شوم و جلو می روم :«سلام آقا خسته نباشی ! » سلام می کند و می گوید: «شما خسته نباشی من که خسته نیستم.» حرفش را قطع می کنم و می گویم: «همیشه شما را مقابل بیمارستان می بینم. اشتباه نکنم طی روزهای اخیر اصلاً نخوابیدی.» جواب می دهد: «تو اگر جای من بودی می توانستی چشم روی هم بگذاری؟ ناصر خان آن بالا در کماست و من این جا. کاش من را هم با خودش می برد. دلم می سوزد. خیلی زود است اگر ناصر از کنار ما برود.»می پرسم چند سال است ناصرخان را می شناسی؟ و دوباره جواب می دهد: «سال های زیادی! فکر می کنم از بچگی با ناصر بودم.چه دورانی با هم داشتیم از کجایش برایت بگویم.» و دوباره سرش را پایین می اندازد و اشک می ریزد.
راستش حرف زدن با دوروبری های حجازی در این شرایط خیلی سخت و دشوار است. از همه سخت تر همسر ناصر خان. جلو می روم و خودم را معرفی می کنم. به سرعت یادش می آید. معمولاً هر بار که با منزل ناصر خان تماس می گرفتم دقایقی هم با همسرش هم کلام می شدم. برای همین دست کم صدایم را خوب می شناخت. با همان صدای خسته گفت: «حالت چه طور است پسرم. بالاخره تو هم آمدی؟! »
بغض در گلویم می پیچد. نفسی می کشم تا اشک از گوشه چشم هایم جاری نشود. خودم را مسلط نشان می دهم. اما خانم شفیعی متوجه می شود و ماهرانه سعی می کند من را از این حالت خارج کند: «پسرم دعا کن. حال ناصرخان خیلی خراب است. ناصر خان همیشه از تو تعریف می کرد! می گفت با مطبوعاتی های اندکی در ارتباط است؛ شاید ۲ – ۳ نفر که یکی از آن شما هستی. همیشه نامت را در منزل می گفت.»
این جمله را که می شنوم بغضم می ترکد و دیگر نمی توانم خودم را کنترل کنم. برمی گردم و می روم آن طرف خیابان.در همین حین یکی از دوستان ناصر خان با بنری بزرگ در دستش روی پشت بام بیمارستان توجه ام را به خود جلب کرد.چه کار می خواهد بکند؟ بنر را که باز می کند. از آن طرف خیابان چشم تیز می کنم که حالت آتیلا و مادرش در این لحظه چگونه است.
بنر که آویزان می شود هر دوی شان سرشان را پایین می اندازند. عکس بزرگی از ناصرحجازی! با آن کت و شلوار سورمه ای رنگ که چهره اش را جذاب تر می کرد. بنر حجازی حتی توجه مغازه داران خیابان الوند را هم به سوی خود جلب می کند. همه نگاه ها به عکس است. در همین حین یکی از نزدیکان حجازی از فرصت استفاده می کند و بلند می گوید: «برای سلامتی حجازی صلوات بفرستید.» و همه صلوات می فرستند.

نگرانی مردم و چشمان خیس خوردبین

مردم نگران در بیمارستان کسری برای شفای حجازی دست به دعا برداشته اند. شایعه درگذشت ناصر حجازی در برخی سایت های خبری سبب شد شمار زیادی از علاقه مندان حجازی برای جویا شدن صحت و سقم این خبر راهی بیمارستان کسری شوند. افرادی که در محوطه بیمارستان کسری حضور داشتند از اینکه سایت های خبری خبر غیر موثق درگذشت اسطوره فوتبال ایران را منتشر کردند، ناراحت بودند.برای دقایقی سعید رمضانی داماد حجازی برای کسانی که مدام از وضعیت حجازی سؤال می پرسیدند، آخرین وضعیت حال او را توضیح داد.بین مردم کتاب های دعا پخش و برای بهبود وضعیت حجازی دعای دسته جمعی خوانده شد. ضمن این که اکثر حاضران در حال گریه بودند.
در حالی که همه چشم انتظار بودند تا خبری تازه از حجازی بشنوند، محمود خوردبین سرپرست پرسپولیس که به ملاقات حجازی رفته بود به طبقه پایین آمد. چشمان گریان او نشان از وضعیت حجازی داشت.
دعای توسل یکی از دعاهایی بود که برای بهبود حجازی در محوطه بیمارستان خوانده شد. خانواده حجازی درحالی که به شدت گریه می کردند مردم را در خواندان این دعا همراهی کردند. البته وضعیت مردم نیز کمتر از خانواده حجازی نبود.

حال حجازی روبه بهبودی

مدیرعامل بیمارستان کسری با رد برخی شایعه ها درباره وضعیت بالینی « ناصر حجازی »، با بیان اینکه ناصر حجازی در «کما» یا «اغما» نیست ، گفت: حال وی نسبت به زمانیکه به بیمارستان مراجعه کرد، بهتر شده است.دکتر قاسم روح اللهی در پی شایعاتی مبنی بر پایین بودن سطح هوشیاری ناصر حجازی و حتی فوت وی ، گفت: در حال حاضر ناصر حجازی در آی سی یو بیمارستان بستری است.وی گفت: ناصر حجازی جمعه شب به دلیل مشکلی که در تنفس داشت به بیمارستان مراجعه کرد و در بیمارستان بستری شد، در حال حاضر دستگاه کمک تنفسی به وی متصل است و حال وی نسبت به زمانی که به بیمارستان مراجعه کرد، بهتر شده است.دکتر روح الهی در خاتمه گفت: حجازی اکنون زیر دستگاه کمک تنفسی است و باید شرایطی ایجاد شود که بتواند دستگاه را تحمل کند. در مجموع وی در کما یا اغما نیست.

همسر حجازی : ناصر توقع داشت از فدراسیون فوتبال یک نفر بیاید

همسر ناصر حجازی از حضورنداشتن مسؤولان فدراسیون فوتبال در بیمارستان گلایه کرد.
وضعیت ناصر حجازی به گونه ای است که خانواده وی و دوستانش نمی توانند او را در بیمارستان تنها بگذارند. اشخاصی مثل میلاد میداودی، سعید مراغه چیان، شاهرخ بیانی، رضا رجبی و دکتر نوروزی نیز در بیمارستان و طبقه ای که حجازی در آن بستری بود، حاضر شدند. در این بین همسر ناصر حجازی که به شدت ناراحت بود در جمع خبرنگاران گفت: در این چند روز دوستان از ناصر در بیمارستان حضور پیدا کرده اند اما از طرف فدراسیون کسی نیامده است. خود ناصر توقع داشت چون ۴۰ سال برای این فوتبال زحمت کشیده، از طرف فدراسیون کسی می آمد. وی در پایان گفت: برای سلامتی او دعا کنید.

دردل های همسر ناصر خان

خانم بهناز شفیعی همسر ناصر حجازی می نویسد: «لحظه به لحظه، تجربه کردم مردی را که هرگز جلوی کسی سر خم نکرد، خم نشد و برای یک لقمه نان چرب تر پشت دو تا نکرد و بدین شکل در دل مردم خلق شد.» او اسطوره است، خوابیده به تخت بیمارستان . آرام و بی صدا. هرچه اتاق او ساکت است و سکوتش زجرآور، آن بیرون، مقابل در ورودی بیمارستان کسری همه دست به دعا ایستاده اند. ساعت حول و حوش ۱۲ ظهر است، آفتاب می تابد به شکل موازی بر سر همه. آن ها که اشک می ریزند پشت آستین های لباس شان.» خانم شفیعی ، ماه ها بعد از گفتن آن جمله، ایستاده کناری. بغل دستش آتیلا حجازی و آن طرف تر دامادش سعید رمضانی . نزدیک به ۲۰۰ نفر تجمع کرده اند مقابل در بیمارستان . از صبح اس ام اس های دردناکی دست به دست می شود: «حجازی در گذشت… اسطوره رفت.» اس ام اس ها که می رسد، همه اشک می ریزند اما اسطوره زنده است، در آن اتاق، هنوز…

اسطوره از کما خارج شد

ساعت حول و حوش ۴ است که خبر خوشحال کننده می رسد؛ «ناصرخان از کما خارج شد.» همه دستشان را بلند می کنند رو به هوا به نشانه شکرگذاری. هنوز گریه وجود دارد اما از سر شوق. ظهر دیروز وقتی پزشک معالج ناصر حجازی بر بالین او حاضر شد، متوجه علایم تازه ای شد. او پس از دست زدن به گوش حجازی متوجه حرکت بدنش شد که همین مسئله بعد دو روز از به کما رفتن او، موجب خوشحالی خانواده حجازی شد. آن ها در چند روز اخیر، گلایه داشتند از اخباری که منتشر می شد. همسر حجازی گلایه داشت و می گفت: «جوری می نویسید که همه قطع امید کرده اند.» حتی دکتر قاسم روح اللهی مدیرعامل بیمارستان کسری با رد برخی شایعات درباره وضعیت بالینی « ناصر حجازی »، با بیان این که ناصر حجازی در «کما» یا «اغما» نیست ، توضیح داد: «حال او نسبت به زمانی که به بیمارستان مراجعه کرد، بهتر شده است. حجازی جمعه شب به دلیل مشکلاتی که در تنفس داشت به بیمارستان مراجعه کرد و در بیمارستان بستری شد، در حال حاضر دستگاه کمک تنفسی به او متصل است و حالش نسبت به زمانی که به بیمارستان مراجعه کرد، بهتر شده است.»

گریه های عقاب

دیروز خیلی ها رفتند به اتاق آرام و بی صدای حجازی و آن سکوت را شکستند. کسانی مانند علی پروین، حشمت مهاجرانی ، احمدرضا عابدزاده و حسین هدایتی به بیمارستان کسری رفتند. پروین به دلیل ازدحام جمعیت حتی نتوانست وارد بیمارستان شود و دقایقی مقابل در ورودی ایستاد و بعد رفت. پروین قبل از رفتن گفت: «به خدا نمی توانم ناصرخان را روی تخت بیمارستان ببینم، هیچ حرفی هم نمی توانم بزنم و فقط برای سلامتی او دعا می کنم. شاید دیگر مثل حجازی در فوتبال ما تکرار نشود.» عابدزاده ، حسین هدایتی و حشمت مهاجرانی بر بالین ناصر حجازی رفتند. عابدزاده وقتی کنار دست حجازی ایستاد، اشک ریخت تا همه برای دقایقی یاد خاطرات قدیمی با اسطوره بیفتند. آتیلا حجازی در این لحظات و پیش از دیدن علایم امیدواری گفت: «سه روز است که پدرم هوشیاری ندارد. پزشکان در حال تلاش هستند تا پدرم به حالت عادی بازگردد. وضعیت چندان جالبی ندارد و امیدواریم که بهتر شود.» اما ساعتی بعد خبر خوشحال کننده از دهان پزشک معالج حجازی شنیده شد…

حاجیلو: دعا کنید

دوست قدیمی ناصر حجازی کسی که همیشه کنارش بوده. او اصغر حاجیلو است. وقتی می خواهد درباره وضعیت دوستش حرف بزند، بغض می کند و می گوید: «حال ناصر حجازی خیلی وخیم است اما هنوز زنده است.» او ادامه می دهد: « وضعیت حجازی وخیم‎تر از روزهای گذشته است و پزشکان می‎گویند فقط دعا کنید!»