نویسنده : ارتش سرخ
-
نظرات : 0 اظهار نظر
-
10 سال پیش
توضیحی در مورد نقدهای انجام شده / حمايت از دايي؛ چرا؟
ارتش سرخ دات کام :
يكي از مهم ترين مباحث فوتبال ايران به خصوص در يكي، دو سال اخير، مساله نقش علي دايي در پرسپوليس بوده و اينكه در قبال عملكرد كلي اين مربي چه جبهه اي بايد گرفت؟ با توجه به اينكه موضع من در مورد دايي تا حدود زيادي «حمايتي» بوده، اين موضوع براي برخي از دوستان و همراهان گرامي وبلاگ ابهاماتي را به وجود آورده است. وظيفه خودم مي دانم با توجه به ارزش اين دوستان و سوالاتي كه عمومي يا خصوصي مطرح كردند، يك مطلب اختصاصي در اين مورد بنويسم و ديدگاه هايم را تشريح كنم. طبيعتا مثل هميشه خوشحال خواهم شد اگر دوستان در بحث مشاركت كنند و نظرات شان را بنويسند.
حمايت از دايي به يك دليل عمومي؛ تا جايي كه شخصا به ياد دارم و البته نوشته هايم گواهي مي كنند، من هميشه هوادار ثبات در تيم هاي فوتبال بوده ام و معتقدم نوسانات پي درپي مانع از رشد و شكوفايي باشگاه ها مي شود. مثال هم در اين مورد فراوان است. چه بسيار بوده اند مطالبي كه در اوج انتقادها، در حمايت از يحيي گل محمدي يا مانوئل خوزه و حتي امير قلعه نويي نوشته ام. در اين مورد تیتر تعداد كمي از مطالب را در پاورقي همين مطلب درج مي كنم که پیش از این در این وبسایت مطالب آن را خواند اید. بر اساس همين فلسفه، در زمان حضور علي دايي روي نيمكت سرخپوشان هم به سهم ناچيز خودم از اين مربي پشتيباني كرده ام كه طبيعتا چيز غريبي نيست. غير از اين استدلال عمومي اما، حمايت من از دايي دلايل جزيي تري هم داشته است.
مساله مهم كاراكتر؛ به طور طبيعي علاقه مند هستم تا موقعيت رهبري تيم هاي بزرگ ايران در دست مربيان با دانش خارجي باشد. با اين وجود يك حقيقت تلخ در مورد فوتبال ايران و به ويژه پرسپوليس، اين است كه متاسفانه مربيان خارجي شانس چنداني براي حضور مستمر و مطمئن روي نيمكت مربيگري پرسپوليس يا استقلال ندارند. به عنوان نمونه مربي كارنامه داري مثل مانوئل خوزه در فاصله اي كوتاه از آغاز به كار در پرسپوليس مورد حملات تند رسانه ها و كارشناسان قرار گرفت و در نهايت مديريت باشگاه ناچار به عزل او شد. حتي در مورد كرانچار هم همين مساله وجود داشت. شايد به سود ذهن هاي منفعت طلب باشد كه همه چيز را انكار كنند، اما حقيقت آن است كه نزديك به يك نيم فصل حضور زلاتكو در پرسپوليس با اعتراض گسترده منتقدان همراه شد. اين قاعده حتي در مورد مصطفي دنيزلي هم با وجود محبوبيت ديوانه وارش وجود داشت. كافي است در نظر بگيريم تنها دو هفته بعد از پيروزي معجزه آساي پرسپوليس در داربي74، محمد مايلي كهن يكي از تندترين مصاحبه هاي عمرش را عليه افندي انجام داد و مدعي شد او از قرمزها «پرسپوليس04» ساخته است. در چنين شرايطي بدبختانه فقط گزينه مربي ايراني باقي مي ماند كه با توجه به شرايط پرسپوليس، تعداد مربيان ايراني كه از پس حاشيه هاي اين تيم بربيايند زياد نيست. مثلا اين روزها تب «يحيي» داغ است، اما منصفانه بايد به گذشته نگاه كرد و ديد گل محمدي در پرسپوليس با چه فضايي روبرو بود. بهروز رهبري فر هر هشت ساعت يك بار عليه او حرف مي زد، جواد كاظميان معتقد بود فقط به احترام همسر يحيي چيزي به او نمي گويد و البته همين حسين عبدي متشخص هم مي گفت: «گل محمدي بايد دستيار پنجم من باشد.» مردي كه به خاطر عدم اعتقاد فني اش به يك بازيكن، روي آنتن برنامه زنده تلويزيون اشك مي ريزد و استعفا مي دهد، چقدر مي تواند در كنترل حواشي سرخپوشان موفق باشد؟ فراموش نكنيم تيمي مثل ذوب آهن يك هزارم حاشيه هاي پرسپوليس را ندارد و اگر يحيي توانايي فني داشته باشد، در چنين مجموعه هايي اثرگذارتر خواهد بود. اوايل همين فصل مصاحبه اي منتشر شد از قاسم حدادي فر كه وي در آن گفته بود: «نتايج ذوب آهن شرم آور است» تصور بفرماييد كه اگر يحيي مربي پرسپوليس بود و كاپيتان تيم چنين حرفي مي زد چه اتفاقي رخ مي داد. به طور كلي اين حس نوسالژي دوستي ما و تركيبش با اغراق ايراني هم بر حجم مشكلات مي افزايد؛ مثلا اينكه برنامه محترم نود بازي رفت ذوب آهن با پرسپوليس را آناليز كرده و به اين نتيجه رسيده كه يحيي شبيه گوارديولاست؛ در حالي كه آن مسابقه در هفته سوم ليگ چهاردهم برگزار شد و مسلما گل محمدي در طول سه بازي نمي توانسته معجزه كند؛ چه اينكه خود گوارديولا هم در پايان هفته سوم از اولين فصل حضورش در بارسلونا در آستانه اخراج قرار داشت! مسلما سهمي از بازي روان ذوب را بايد به ساختار كم تغيير اين باشگاه و البته آكادمي اش اختصاص داد. بنده به ياد ندارم كه اين تيم حتي در دوران مربيان موقتي مثل فرهاد كاظمي و فيروز كريمي هم بد بازي كرده باشد. در شرايطي كه توصيف شد، پرسپوليس به يك مربي مقتدر و «پوست كلفت» نياز دارد تا چند سالي كنار اين تيم بماند، جرات اعمال تغيير و جوانگرايي را داشته باشد، پشت بازيكنانش بماند و بعد از هر اشتباه آنها شخصيت شان را خرد نكند، نتايج آبرومندانه اي بگيرد و به اين تيم شخصيت بدهد. من «فعلا» براي رسيدن به اين منظور گزينه اي بهتر از علي دايي سراغ ندارم. يادمان باشد حتي نيمچه بازيكناني مثل معدنچي و رضا حقيقي هم از خجالت مربياني مثل يحيي و درخشان درآمده اند، اما يكي مثل خلعتبري كه از اساطير بداخلاقي در فوتبال ماست، تحت هيچ شرايطي از تبعيت از دايي عدول نكرد.
آيا دايي فصل پيش در پرسپوليس موفق بود؟ بدون ترديد جواب اين سوال مثبت است. اينكه پرسپوليس در ليگ سيزدهم پرمهره ترين تيم تاريخش را داشت و بايد چند هفته به پايان فصل قهرمان مي شد، يك مغالطه بزرگ است. بعد از اتمام فصل نقل وانتقالات، در اولين برنامه نود در ليگ سيزدهم سوال نظرسنجي مربوط به اين بود كه كدام مدعي در يارگيري موفق تر عمل كرده كه بر خلاف عادت، پرسپوليس با فاصله اي فاحش پشت سر استقلال قرار گرفت. در پايان مسابقات هفته اول فصل گذشته، علي كريمي در حاشيه مجادله با قاسم دهنوي راجع به بازيكنان جذب شده توسط دايي گفت: «اين وضع پرسپوليسي است كه به جاي ستاره، از امثال اين بازيكنان پر شده. آنها بازي را شانسي بردند.» توجه داشته باشيد كه بعد از اين اتفاق، محسن مسلمان و محمدرضا خلعتبري براي نيم فصل و كمي بيشتر از آن به اين تيم اضافه شدند، اما اين مساله قطعا نمي تواند فاصله بين اظهارنظر طعنه آميز كريمي با ادعاي «پرمهره ترين پرسپوليس تاريخ» را پوشش بدهد. پرسپوليس در فصلي نايب قهرمان شد كه استقلال با انبوهي از ستاره ها و چندين بازيكن فيكس در جام جهاني به رتبه اي بهتر از پنجمي دست نيافت. در ليگ، ماجراي بازي تاريخي پرسپوليس و سپاهان كه بدون شك حداقل بايد تكرار مي شد و البته گل هند و شش امتيازي آرش افشين در دقيقه 90 هم به پرسپوليس لطمات شديدي زد. در جام حذفي نيز اين تيم به رغم ارايه يك بازي آبرومندانه برابر فولاد در اهواز، در ضربات پنالتي مغلوب يكي از آماده ترين تيم هاي اين ساليان كشور شد كه نمي تواند «رسوايي» باشد. همه اينها تازه غير از داستان شگفت انگيز سرباز فراري هاي تيم قهرمان است!
چرا امسال به دايي خيانت شد؟ سال گذشته پرسپوليس با تيمي 17 ميليارد توماني به مراتب موفق تر از استقلال 23 ميليارد توماني ظاهر شد و توانست سهميه بازي هاي آسيايي را كسب كند. شيوه تعامل با اين تيم چه بايد باشد؟ كاملا روشن است؛ حفظ اسكلت تيمي و جذب نفرات جديد. در عمل اما هيچكدام از اين دو اتفاق رخ نداد. حسيني و مسلمان رفتند، از دو ليست اول و دوم دايي كه شامل بازيكناني مثل مهرداد جماعتي و سروش رفيعي مي شد حتي يك نفرهم به استخدام درنيامد و البته در وحشتناك ترين اتفاق ممكن، باشگاه به راحتي آب خوردن رضايتنامه محمدرضا خلعتبري را كه هنوز يك سال ديگر قرارداد داشت به مقصد سپاهان –حريف مستقيم!- صادر كرد. اين همه در حالي بود كه اسناد روشن بعدي نشان داد كارشكني درمورد دايي به عمد اتفاق افتاده است. در بحران تيم براي پر كردن جاي خالي حسيني، در جذب اومانيا تعلل صورت گرفت و در نهايت اين بازيكن به چند برابر قيمتي كه در تركيه از سوي مديربرنامه هايش پيشنهاد شده بود به قرمزها پيوست. پرسپوليسي ها كه اواخر فصل قبل را با بحران شديد مالي گذرانده بودند و حتي يك ريال از دو ميليارد تومان ادعايي وزارت ورزش در آن مقطع هم به حساب شان واريز نشده بود، دوباره با بدقولي هاي مالي مديران باشگاه مواجه شدند. تيمي كه بازيكنان زيادي را از دست داده بود، فصل را بد شروع كرد. پرسپوليس بد بود و داوران بدتر. اين تيم در مقابل ملوان و پديده دو گل آفسايد بسيار سرنوشت ساز دريافت كرد، با اين وجود مي شد فهميد تيم در مسير رشد قرار گرفته؛ نيم ساعت آخر بازي با پديده در هفته پنجم، كل بازي با صبا در هفته ششم و البته بازي درخشان با تراكتورسازي در هفته هفتم كه سرخپوشان در آن حداقل ده موقعيت عالي گلزني داشتند و به عجيب ترين شكل ممكن بازي را به بي رحمي فوتبال باختند، نشان از روي ريل افتادن تيم دايي داشت. با اين وجود در آستانه آغاز آسان ترين بازي هاي فصل و 9 بار حضور در تهران از 10 بازي متوالي، دايي با دخالت وزارت ورزش –كه بعدتر به شهادت يك نماينده مجلس تاييد شد- از كار كنار رفت. افشاي جمله «اگر دايي نفت مسجد سليمان را ببرد ديگر نمي شود عوضش كرد» بسياري از مسايل را روشن مي كند. از زمان بركناري دايي، مشكلات مالي هم رفع شد و بازيكنان اين تيم براي اولين بار در تاريخ فوتبال ايران دستمزدشان را به صورت هفتگي دريافت كردند. مديريتي كه توانست هفته اي 300 ميليون تومان براي پرداخت به بازيكنان فراهم كند، در ابتداي فصل از جذب يك مدافع 500 ميليوني امتناع كرد. حميدرضا سياسي كه بنا به ادعاي دادستاني تهران داراي سابقه كيفري بوده و به راحتي قرارداد قانوني با اسپانسر را «كاغذ پاره» خواند، به بهانه قانونمداري و رعايت سقف قرارداد –كه توسط هيچكدام از باشگاه هاي مطرح اعمال نشده بود- از جذب بازيكنان گرانتر از 950 ميليون تومان امتناع كرد. اين همه تناقض، آيا معنايي غير از اصرار به حذف ناجوانمردانه يك مربي مي توانست داشته باشد؟ فراموش نكنيم بغض وزارت ورزش از دايي چنان است كه تنها دو ساعت بعد از حبس مايلي كهن به خاطر شكايت شاكي خصوصي، دستور پيگيري قضايي براي آزادي او صادر مي شود و بعد از آزادي مايلي، ضمن انتشار مصاحبه اختصاصي با او روي سايت اين وزارتخانه، ترتيبي داده مي شود كه مربي مورد علاقه حاجي به نيمكت تيم اميد برسد: محمد خاكپور؛ يكي از دو نفري كه مايلي كهن را در انتقال به زندان اوين همراهي مي كرد. دايي امسال با چنين فضايي دست به گريبان بود و عجيب اينكه بغض برخي رسانه ها و هواداران از اين مربي هم باعث مي شد آنها دل به دل خيانتكار بدهند و شكستن كمر پرسپوليس را تسهيل كنند. مگر نه اين است كه اين تيم هنوز در اختيار وزرات ورزش بود و اين همه بلا بر سر آن آمد؛ به كسي كه با «امانت» چنين رفتاري انجام مي دهد چه لقبي بايد داد؟
ماجراي دستمزد دايي؛ بدون شك بيشترين و سزاوارترين انتقادات از علي دايي، مربوط به دستمزد او مي شود. در اين مورد بنده نيز بارها مطالبي نوشته ام. اولين رسانه اي كه به طور تفصيلي به دستمزد دايي پرداخت و مثلا آن را با قيمت مربيان جام جهاني مقايسه كرد بودیم كه اين كار به ابتكار من صورت گرفت. بله؛ دايي به پرسپوليس گرانفروشي كرد و حداكثر استحقاق او دريافت نيمي از اين ارقام بود. با اين حال اين ضعف، نبايد بساط مغلطه را فراهم كند. مثلا اينكه دايي بايد بخشي از پولش را مي داد و ستاره ها را حفظ مي كرد، يك استدلال سطحي و غيرقابل قبول است؛ چه اينكه اولا چنين كاري هيچ كجاي دنيا وظيفه سرمربي نيست، ثانيا با بخشي از پول دايي شايد حتي يك نفر را هم از بين مسلمان و خلعتبري و سيد جلال نمي شد حفظ كرد و ثالثا مشكل اصلي پرسپوليسي ها فقدان اراده براي حفظ بازيكنان بود، نه معضل مالي! به طور مثال به تازگي حسين هدايتي افشا كرده او در ابتداي فصل قصد داشته پول حفظ مهره هاي اصلي تيم را بدهد، اما «فلاني» دريافت كمك از وي را ممنوع كرده؛ در چنين فضايي مسلم است كه بحث پول مطرح نيست و مسايل ديگري وجود دارد.
ماجراي «عزت»؛ يكي از بزرگترين انتقاداتي كه از علي دايي مي شود، داستان شادي هاي غلوشده او به عنوان مربي راه آهن بعد از پيروزي بر پرسپوليس است. اگر از من مي پرسيد، معتقدم دايي اشتباه كرد. همان زمان هم بارها مطالبي در نقد آن حركات نوشتم، اما به گمانم همه اين «عزت عزت» گفتن ها، دكان و دستكي است براي توجيه يك خشم شخصي. اينكه مثلا من هوادار علي كريمي هستم و كريمي با دايي خصومت دارد، به خودي خود قانع كننده نيست تا از او اعلام انزجار كنم. بهانه اي لازم است و اين بهانه را قصه آن شادي دست مان مي دهد. در غير اين صورت صدها بازيكن و مربي در جهان فوتبال پيروزي بر تيم هاي سابق شان را جشن گرفته اند و هيچ اتفاقي هم رخ نداده است. در اوج جنگ بين بارسا و چلسي، ساموئل اتوئو گفت: «حتي اگر در خيابان بادام بفروشم، بازيكن تيمي مثل چلسي نخواهم شد.» او اما سال ها بعد به چلسي آمد و تحت حمايت هواداراني كه «گرگ در لباس ميش» نبودند به اين تيم لندني خدمت كرد. اين شخص پرستي وحشتناك، يكي از جدي ترين آفت هاي فوتبال ماست كه اگر قرار بود سر سوزني از آن در وجود هواداران تيمي مثل بارسا باشد، آنها مديران اين باشگاه را بعد از جدايي پپ و كرايوف به خاك سياه مي نشاندند. به بازيكني كه پولش را مي خواهد انگ خيانت مي زنيم، اما با خودمان كه ته دل مان براي زمين خوردن تيم محبوب مان با فلان مربي لحظه شماري مي كنيم، هيچ مشكلي نداريم. اين فرهنگ هواداري كي قرار است اصلاح شود؛ كي؟
اصل مطلب؛ تمام چيزي كه من مي خواهم بگويم، اين است كه هر كدام از ما در زندگي مي توانيم از برخي افراد خاص نفرت داشته باشيم. اين هيچ اشكالي ندارد. مشكل اما از جايي شروع مي شود كه قصد مي كنيم اين حس شخصي را «تئوريزه» كنيم و برايش دليل بتراشيم. اينگونه است كه به هر چيزي چنگ مي اندازيم، خودمان و ديگران را خسته مي كنيم و البته رو به كتمان حقايق مي آوريم. به جاي اين كارها مي توانيم سرمان را بالا بگيريم، سينه را جلو بدهيم و بگوييم: «هي فلاني، من از تو خوشم نمي آيد، همين!»
پاورقی ها:
لگدپراني كاستاكورتا به جنازه تعصب (در حمايت از گل محمدي)
خوزه و حسرت نوشابه خوردن زير برف تهران (در حمايت از مانوئل)
انتقام سلطان از هواداران (در حمايت از مانوئل)
دنيزلي و جنايت عليه بشريت (در حمايت از دنيزلي)
خوشحاليم كه فوتبال شما را نمي فهميم آقاي دايي (در نقد بازي ناجوانمردانه تيم دايي)
علي دايي و هذيان گويي هاي اينترنت (در نقد حمله دايي به كريمي)
پرسپوليس منيريه نيست آقاي دايي (در نقد دستمزد دايي)
بگذار در كنارت باشيم آقاي دايي (در نقد دستمزد و دستياران دايي)
حمايت از دايي به يك دليل عمومي؛ تا جايي كه شخصا به ياد دارم و البته نوشته هايم گواهي مي كنند، من هميشه هوادار ثبات در تيم هاي فوتبال بوده ام و معتقدم نوسانات پي درپي مانع از رشد و شكوفايي باشگاه ها مي شود. مثال هم در اين مورد فراوان است. چه بسيار بوده اند مطالبي كه در اوج انتقادها، در حمايت از يحيي گل محمدي يا مانوئل خوزه و حتي امير قلعه نويي نوشته ام. در اين مورد تیتر تعداد كمي از مطالب را در پاورقي همين مطلب درج مي كنم که پیش از این در این وبسایت مطالب آن را خواند اید. بر اساس همين فلسفه، در زمان حضور علي دايي روي نيمكت سرخپوشان هم به سهم ناچيز خودم از اين مربي پشتيباني كرده ام كه طبيعتا چيز غريبي نيست. غير از اين استدلال عمومي اما، حمايت من از دايي دلايل جزيي تري هم داشته است.
مساله مهم كاراكتر؛ به طور طبيعي علاقه مند هستم تا موقعيت رهبري تيم هاي بزرگ ايران در دست مربيان با دانش خارجي باشد. با اين وجود يك حقيقت تلخ در مورد فوتبال ايران و به ويژه پرسپوليس، اين است كه متاسفانه مربيان خارجي شانس چنداني براي حضور مستمر و مطمئن روي نيمكت مربيگري پرسپوليس يا استقلال ندارند. به عنوان نمونه مربي كارنامه داري مثل مانوئل خوزه در فاصله اي كوتاه از آغاز به كار در پرسپوليس مورد حملات تند رسانه ها و كارشناسان قرار گرفت و در نهايت مديريت باشگاه ناچار به عزل او شد. حتي در مورد كرانچار هم همين مساله وجود داشت. شايد به سود ذهن هاي منفعت طلب باشد كه همه چيز را انكار كنند، اما حقيقت آن است كه نزديك به يك نيم فصل حضور زلاتكو در پرسپوليس با اعتراض گسترده منتقدان همراه شد. اين قاعده حتي در مورد مصطفي دنيزلي هم با وجود محبوبيت ديوانه وارش وجود داشت. كافي است در نظر بگيريم تنها دو هفته بعد از پيروزي معجزه آساي پرسپوليس در داربي74، محمد مايلي كهن يكي از تندترين مصاحبه هاي عمرش را عليه افندي انجام داد و مدعي شد او از قرمزها «پرسپوليس04» ساخته است. در چنين شرايطي بدبختانه فقط گزينه مربي ايراني باقي مي ماند كه با توجه به شرايط پرسپوليس، تعداد مربيان ايراني كه از پس حاشيه هاي اين تيم بربيايند زياد نيست. مثلا اين روزها تب «يحيي» داغ است، اما منصفانه بايد به گذشته نگاه كرد و ديد گل محمدي در پرسپوليس با چه فضايي روبرو بود. بهروز رهبري فر هر هشت ساعت يك بار عليه او حرف مي زد، جواد كاظميان معتقد بود فقط به احترام همسر يحيي چيزي به او نمي گويد و البته همين حسين عبدي متشخص هم مي گفت: «گل محمدي بايد دستيار پنجم من باشد.» مردي كه به خاطر عدم اعتقاد فني اش به يك بازيكن، روي آنتن برنامه زنده تلويزيون اشك مي ريزد و استعفا مي دهد، چقدر مي تواند در كنترل حواشي سرخپوشان موفق باشد؟ فراموش نكنيم تيمي مثل ذوب آهن يك هزارم حاشيه هاي پرسپوليس را ندارد و اگر يحيي توانايي فني داشته باشد، در چنين مجموعه هايي اثرگذارتر خواهد بود. اوايل همين فصل مصاحبه اي منتشر شد از قاسم حدادي فر كه وي در آن گفته بود: «نتايج ذوب آهن شرم آور است» تصور بفرماييد كه اگر يحيي مربي پرسپوليس بود و كاپيتان تيم چنين حرفي مي زد چه اتفاقي رخ مي داد. به طور كلي اين حس نوسالژي دوستي ما و تركيبش با اغراق ايراني هم بر حجم مشكلات مي افزايد؛ مثلا اينكه برنامه محترم نود بازي رفت ذوب آهن با پرسپوليس را آناليز كرده و به اين نتيجه رسيده كه يحيي شبيه گوارديولاست؛ در حالي كه آن مسابقه در هفته سوم ليگ چهاردهم برگزار شد و مسلما گل محمدي در طول سه بازي نمي توانسته معجزه كند؛ چه اينكه خود گوارديولا هم در پايان هفته سوم از اولين فصل حضورش در بارسلونا در آستانه اخراج قرار داشت! مسلما سهمي از بازي روان ذوب را بايد به ساختار كم تغيير اين باشگاه و البته آكادمي اش اختصاص داد. بنده به ياد ندارم كه اين تيم حتي در دوران مربيان موقتي مثل فرهاد كاظمي و فيروز كريمي هم بد بازي كرده باشد. در شرايطي كه توصيف شد، پرسپوليس به يك مربي مقتدر و «پوست كلفت» نياز دارد تا چند سالي كنار اين تيم بماند، جرات اعمال تغيير و جوانگرايي را داشته باشد، پشت بازيكنانش بماند و بعد از هر اشتباه آنها شخصيت شان را خرد نكند، نتايج آبرومندانه اي بگيرد و به اين تيم شخصيت بدهد. من «فعلا» براي رسيدن به اين منظور گزينه اي بهتر از علي دايي سراغ ندارم. يادمان باشد حتي نيمچه بازيكناني مثل معدنچي و رضا حقيقي هم از خجالت مربياني مثل يحيي و درخشان درآمده اند، اما يكي مثل خلعتبري كه از اساطير بداخلاقي در فوتبال ماست، تحت هيچ شرايطي از تبعيت از دايي عدول نكرد.
آيا دايي فصل پيش در پرسپوليس موفق بود؟ بدون ترديد جواب اين سوال مثبت است. اينكه پرسپوليس در ليگ سيزدهم پرمهره ترين تيم تاريخش را داشت و بايد چند هفته به پايان فصل قهرمان مي شد، يك مغالطه بزرگ است. بعد از اتمام فصل نقل وانتقالات، در اولين برنامه نود در ليگ سيزدهم سوال نظرسنجي مربوط به اين بود كه كدام مدعي در يارگيري موفق تر عمل كرده كه بر خلاف عادت، پرسپوليس با فاصله اي فاحش پشت سر استقلال قرار گرفت. در پايان مسابقات هفته اول فصل گذشته، علي كريمي در حاشيه مجادله با قاسم دهنوي راجع به بازيكنان جذب شده توسط دايي گفت: «اين وضع پرسپوليسي است كه به جاي ستاره، از امثال اين بازيكنان پر شده. آنها بازي را شانسي بردند.» توجه داشته باشيد كه بعد از اين اتفاق، محسن مسلمان و محمدرضا خلعتبري براي نيم فصل و كمي بيشتر از آن به اين تيم اضافه شدند، اما اين مساله قطعا نمي تواند فاصله بين اظهارنظر طعنه آميز كريمي با ادعاي «پرمهره ترين پرسپوليس تاريخ» را پوشش بدهد. پرسپوليس در فصلي نايب قهرمان شد كه استقلال با انبوهي از ستاره ها و چندين بازيكن فيكس در جام جهاني به رتبه اي بهتر از پنجمي دست نيافت. در ليگ، ماجراي بازي تاريخي پرسپوليس و سپاهان كه بدون شك حداقل بايد تكرار مي شد و البته گل هند و شش امتيازي آرش افشين در دقيقه 90 هم به پرسپوليس لطمات شديدي زد. در جام حذفي نيز اين تيم به رغم ارايه يك بازي آبرومندانه برابر فولاد در اهواز، در ضربات پنالتي مغلوب يكي از آماده ترين تيم هاي اين ساليان كشور شد كه نمي تواند «رسوايي» باشد. همه اينها تازه غير از داستان شگفت انگيز سرباز فراري هاي تيم قهرمان است!
چرا امسال به دايي خيانت شد؟ سال گذشته پرسپوليس با تيمي 17 ميليارد توماني به مراتب موفق تر از استقلال 23 ميليارد توماني ظاهر شد و توانست سهميه بازي هاي آسيايي را كسب كند. شيوه تعامل با اين تيم چه بايد باشد؟ كاملا روشن است؛ حفظ اسكلت تيمي و جذب نفرات جديد. در عمل اما هيچكدام از اين دو اتفاق رخ نداد. حسيني و مسلمان رفتند، از دو ليست اول و دوم دايي كه شامل بازيكناني مثل مهرداد جماعتي و سروش رفيعي مي شد حتي يك نفرهم به استخدام درنيامد و البته در وحشتناك ترين اتفاق ممكن، باشگاه به راحتي آب خوردن رضايتنامه محمدرضا خلعتبري را كه هنوز يك سال ديگر قرارداد داشت به مقصد سپاهان –حريف مستقيم!- صادر كرد. اين همه در حالي بود كه اسناد روشن بعدي نشان داد كارشكني درمورد دايي به عمد اتفاق افتاده است. در بحران تيم براي پر كردن جاي خالي حسيني، در جذب اومانيا تعلل صورت گرفت و در نهايت اين بازيكن به چند برابر قيمتي كه در تركيه از سوي مديربرنامه هايش پيشنهاد شده بود به قرمزها پيوست. پرسپوليسي ها كه اواخر فصل قبل را با بحران شديد مالي گذرانده بودند و حتي يك ريال از دو ميليارد تومان ادعايي وزارت ورزش در آن مقطع هم به حساب شان واريز نشده بود، دوباره با بدقولي هاي مالي مديران باشگاه مواجه شدند. تيمي كه بازيكنان زيادي را از دست داده بود، فصل را بد شروع كرد. پرسپوليس بد بود و داوران بدتر. اين تيم در مقابل ملوان و پديده دو گل آفسايد بسيار سرنوشت ساز دريافت كرد، با اين وجود مي شد فهميد تيم در مسير رشد قرار گرفته؛ نيم ساعت آخر بازي با پديده در هفته پنجم، كل بازي با صبا در هفته ششم و البته بازي درخشان با تراكتورسازي در هفته هفتم كه سرخپوشان در آن حداقل ده موقعيت عالي گلزني داشتند و به عجيب ترين شكل ممكن بازي را به بي رحمي فوتبال باختند، نشان از روي ريل افتادن تيم دايي داشت. با اين وجود در آستانه آغاز آسان ترين بازي هاي فصل و 9 بار حضور در تهران از 10 بازي متوالي، دايي با دخالت وزارت ورزش –كه بعدتر به شهادت يك نماينده مجلس تاييد شد- از كار كنار رفت. افشاي جمله «اگر دايي نفت مسجد سليمان را ببرد ديگر نمي شود عوضش كرد» بسياري از مسايل را روشن مي كند. از زمان بركناري دايي، مشكلات مالي هم رفع شد و بازيكنان اين تيم براي اولين بار در تاريخ فوتبال ايران دستمزدشان را به صورت هفتگي دريافت كردند. مديريتي كه توانست هفته اي 300 ميليون تومان براي پرداخت به بازيكنان فراهم كند، در ابتداي فصل از جذب يك مدافع 500 ميليوني امتناع كرد. حميدرضا سياسي كه بنا به ادعاي دادستاني تهران داراي سابقه كيفري بوده و به راحتي قرارداد قانوني با اسپانسر را «كاغذ پاره» خواند، به بهانه قانونمداري و رعايت سقف قرارداد –كه توسط هيچكدام از باشگاه هاي مطرح اعمال نشده بود- از جذب بازيكنان گرانتر از 950 ميليون تومان امتناع كرد. اين همه تناقض، آيا معنايي غير از اصرار به حذف ناجوانمردانه يك مربي مي توانست داشته باشد؟ فراموش نكنيم بغض وزارت ورزش از دايي چنان است كه تنها دو ساعت بعد از حبس مايلي كهن به خاطر شكايت شاكي خصوصي، دستور پيگيري قضايي براي آزادي او صادر مي شود و بعد از آزادي مايلي، ضمن انتشار مصاحبه اختصاصي با او روي سايت اين وزارتخانه، ترتيبي داده مي شود كه مربي مورد علاقه حاجي به نيمكت تيم اميد برسد: محمد خاكپور؛ يكي از دو نفري كه مايلي كهن را در انتقال به زندان اوين همراهي مي كرد. دايي امسال با چنين فضايي دست به گريبان بود و عجيب اينكه بغض برخي رسانه ها و هواداران از اين مربي هم باعث مي شد آنها دل به دل خيانتكار بدهند و شكستن كمر پرسپوليس را تسهيل كنند. مگر نه اين است كه اين تيم هنوز در اختيار وزرات ورزش بود و اين همه بلا بر سر آن آمد؛ به كسي كه با «امانت» چنين رفتاري انجام مي دهد چه لقبي بايد داد؟
ماجراي دستمزد دايي؛ بدون شك بيشترين و سزاوارترين انتقادات از علي دايي، مربوط به دستمزد او مي شود. در اين مورد بنده نيز بارها مطالبي نوشته ام. اولين رسانه اي كه به طور تفصيلي به دستمزد دايي پرداخت و مثلا آن را با قيمت مربيان جام جهاني مقايسه كرد بودیم كه اين كار به ابتكار من صورت گرفت. بله؛ دايي به پرسپوليس گرانفروشي كرد و حداكثر استحقاق او دريافت نيمي از اين ارقام بود. با اين حال اين ضعف، نبايد بساط مغلطه را فراهم كند. مثلا اينكه دايي بايد بخشي از پولش را مي داد و ستاره ها را حفظ مي كرد، يك استدلال سطحي و غيرقابل قبول است؛ چه اينكه اولا چنين كاري هيچ كجاي دنيا وظيفه سرمربي نيست، ثانيا با بخشي از پول دايي شايد حتي يك نفر را هم از بين مسلمان و خلعتبري و سيد جلال نمي شد حفظ كرد و ثالثا مشكل اصلي پرسپوليسي ها فقدان اراده براي حفظ بازيكنان بود، نه معضل مالي! به طور مثال به تازگي حسين هدايتي افشا كرده او در ابتداي فصل قصد داشته پول حفظ مهره هاي اصلي تيم را بدهد، اما «فلاني» دريافت كمك از وي را ممنوع كرده؛ در چنين فضايي مسلم است كه بحث پول مطرح نيست و مسايل ديگري وجود دارد.
ماجراي «عزت»؛ يكي از بزرگترين انتقاداتي كه از علي دايي مي شود، داستان شادي هاي غلوشده او به عنوان مربي راه آهن بعد از پيروزي بر پرسپوليس است. اگر از من مي پرسيد، معتقدم دايي اشتباه كرد. همان زمان هم بارها مطالبي در نقد آن حركات نوشتم، اما به گمانم همه اين «عزت عزت» گفتن ها، دكان و دستكي است براي توجيه يك خشم شخصي. اينكه مثلا من هوادار علي كريمي هستم و كريمي با دايي خصومت دارد، به خودي خود قانع كننده نيست تا از او اعلام انزجار كنم. بهانه اي لازم است و اين بهانه را قصه آن شادي دست مان مي دهد. در غير اين صورت صدها بازيكن و مربي در جهان فوتبال پيروزي بر تيم هاي سابق شان را جشن گرفته اند و هيچ اتفاقي هم رخ نداده است. در اوج جنگ بين بارسا و چلسي، ساموئل اتوئو گفت: «حتي اگر در خيابان بادام بفروشم، بازيكن تيمي مثل چلسي نخواهم شد.» او اما سال ها بعد به چلسي آمد و تحت حمايت هواداراني كه «گرگ در لباس ميش» نبودند به اين تيم لندني خدمت كرد. اين شخص پرستي وحشتناك، يكي از جدي ترين آفت هاي فوتبال ماست كه اگر قرار بود سر سوزني از آن در وجود هواداران تيمي مثل بارسا باشد، آنها مديران اين باشگاه را بعد از جدايي پپ و كرايوف به خاك سياه مي نشاندند. به بازيكني كه پولش را مي خواهد انگ خيانت مي زنيم، اما با خودمان كه ته دل مان براي زمين خوردن تيم محبوب مان با فلان مربي لحظه شماري مي كنيم، هيچ مشكلي نداريم. اين فرهنگ هواداري كي قرار است اصلاح شود؛ كي؟
اصل مطلب؛ تمام چيزي كه من مي خواهم بگويم، اين است كه هر كدام از ما در زندگي مي توانيم از برخي افراد خاص نفرت داشته باشيم. اين هيچ اشكالي ندارد. مشكل اما از جايي شروع مي شود كه قصد مي كنيم اين حس شخصي را «تئوريزه» كنيم و برايش دليل بتراشيم. اينگونه است كه به هر چيزي چنگ مي اندازيم، خودمان و ديگران را خسته مي كنيم و البته رو به كتمان حقايق مي آوريم. به جاي اين كارها مي توانيم سرمان را بالا بگيريم، سينه را جلو بدهيم و بگوييم: «هي فلاني، من از تو خوشم نمي آيد، همين!»
پاورقی ها:
لگدپراني كاستاكورتا به جنازه تعصب (در حمايت از گل محمدي)
خوزه و حسرت نوشابه خوردن زير برف تهران (در حمايت از مانوئل)
انتقام سلطان از هواداران (در حمايت از مانوئل)
دنيزلي و جنايت عليه بشريت (در حمايت از دنيزلي)
خوشحاليم كه فوتبال شما را نمي فهميم آقاي دايي (در نقد بازي ناجوانمردانه تيم دايي)
علي دايي و هذيان گويي هاي اينترنت (در نقد حمله دايي به كريمي)
پرسپوليس منيريه نيست آقاي دايي (در نقد دستمزد دايي)
بگذار در كنارت باشيم آقاي دايي (در نقد دستمزد و دستياران دايي)
لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/61556
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس
1-1
الریان قطر
پرسپولیس
دوشنبه, 5 آذر
ساعت 21:30
ورزشگاه : حمد خلیفه
داور : فو مینگ
-
پرسپولیس
الشرطه عراق
دوشنبه, 12 آذر
ساعت 17:30
ورزشگاه : آل مکتوم دبی
داور : ؟؟؟
نظرسنجی
پرسپولیس موفق به صعود در لیگ نخبگان خواهد شد؟
برنامه بازی ها
هفته 11 لیگ برتر
یکشنبه, 11 آذر
ذوب آهن | - | شمس آذر | 17:30 |
دوشنبه, 12 آذر
هوادار | - | استقلال خوزستان | 15:30 | |
آلومینیوم | - | گل گهر | 15:30 | |
خیبر خرمآباد | - | ملوان | 15:30 |
سهشنبه, 13 آذر
تراکتور | - | چادرملو | 16:30 |
شنبه, 17 آذر
پرسپولیس | - | نساجی | 17:30 | |
فولاد | - | استقلال | 20:00 |
یکشنبه, 18 آذر
مس رفسنجان | - | سپاهان | 17:30 |
یک هشتم جام حذفی
هفته 5 لیگ نخبگان آسیا
دوشنبه, 05 آذر
العین امارات | 1 - 2 | الاهلی عربستان | 17:30 | |
استقلال | 0 - 0 | پاختاکور | 19:30 | |
الغرافه قطر | 1 - 3 | النصر عربستان | 19:30 | |
الریان قطر | 1 - 1 | پرسپولیس | 21:30 |
سهشنبه, 06 آذر
الشرطه عراق | - | الوصل امارات | 19:30 | |
السد قطر | - | الهلال | 19:30 |
جدول مسابقات
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | سپاهان | 10 | 6 | 21 |
2 | پرسپولیس | 9 | 8 | 20 |
3 | تراکتور | 9 | 10 | 19 |
4 | فولاد | 10 | 1 | 18 |
5 | چادرملو | 10 | 0 | 17 |
6 | ملوان | 9 | 3 | 15 |
7 | استقلال خوزستان | 10 | -1 | 13 |
8 | گل گهر | 9 | 2 | 12 |
9 | آلومینیوم | 10 | 0 | 12 |
10 | استقلال | 10 | -6 | 11 |
11 | ذوب آهن | 10 | -4 | 10 |
12 | خیبر خرمآباد | 10 | -3 | 9 |
13 | مس رفسنجان | 10 | -3 | 9 |
14 | شمس آذر | 10 | -3 | 7 |
15 | هوادار | 10 | -6 | 7 |
16 | نساجی | 10 | -4 | 6 |
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | الاهلی عربستان | 5 | 9 | 15 |
2 | الهلال | 4 | 11 | 12 |
3 | النصر عربستان | 4 | 7 | 10 |
4 | السد قطر | 4 | 3 | 8 |
5 | الوصل امارات | 4 | 0 | 7 |
6 | الریان قطر | 4 | -2 | 4 |
7 | استقلال | 5 | -3 | 4 |
8 | الغرافه قطر | 5 | -4 | 4 |
9 | پرسپولیس | 5 | -2 | 3 |
10 | پاختاکور | 5 | -2 | 3 |
11 | الشرطه عراق | 4 | -9 | 2 |
12 | العین امارات | 5 | -8 | 1 |