درد پیش کسوت !

يكي از دردهاي بزرگ فوتبال ما در بي مهري خودي ها به فوتبال بوده است. اگر امروز ناله و فرياد از حضور غير خودي ها در فوتبال بالا است اما بايد گفت درد فوتبال سياسي و فوتبال با مديريت غير فوتبالي تنها يك سوي بازي است و از جهت ديگر پيش كسوتان فوتبال ما چون در يك پروسه صحيح رشد اجتماعي قرار نگرفته اند همگي نمي توانند چون ناصر خان حجازي مستقل و رك گو و شرافتمندانه رفتار كنند. از اين رو شاهديم كه خود فوتبالي هم تيشه بر ريشه اين درخت خشكيده كه نامش فوتبال فارسي مي زنند.

در راستاي اين موضوع اشاره اي مي توانيم به صحبتهاي امروز محمود خردبين پيش كسوت و سرپرست سالهاي طولاني پرسپوليس مي توانيم داشته باشيم. او كه در هنگام بركناري علي دائي چند روزي در انتظار بود كه تكليفش توسط غير پرسپوليس ي ها روشن شود در بازگشت به تيم مي گويد " درد اصلي پرسپوليس اين است كه نمي تواند بازيكن جذب كند. " خوردبين در ادامه نمي گويد درد اين است و يا اين كه درد اصلي بايد اين باشد كه پرسپوليس بر خلاف رقيبانش نظير استقلال و تراكتورسازي و داماش و... داراي مديريت قوي براي جذب بازيكن نيست وگرنه بازيكن هيچگاه به يك باره خود جذب تيمي در فوتبال نمي شوند.

اما با فرض اين اثبات اين درد نبايد بگوئيم درد پرسپوليس تنها اين مسئله نبوده است بيائيم نگاهي به تغييرات پرسپوليس در اين چند هفته بياندازيم تا متوجه شويم پرسپوليس نه تنها از مديريت سياسي كه از سكوت غير سياسي و فوتبالي ها و تاييد آنها هم ضربه مي خورد

 1/ استيلي : عده اي مي گويند كه چون استيلي هم يك پرسپوليس ي قديمي است بايد از او حمايت شود. با اين كه حميد استيلي در مقاطع حساسي پشت به پرسپوليس كرد و راهي تيم بهمن شد اما با فرض حذف اين مسئله بايد بگوئيم روزي كه حميد استيلي از پرسپوليس در پايان ليگ هفتم رفت قرار شد قوي شود و باز گردد اما حميد استيلي در طي اين سالها نه تنها قوي تر از كمك مربي دنيزلي و آري هان نشد بلكه از قطبي و دائي هم بدتر عمل كرد. قطبي از تيم كره جنوبي آمد و دائي سابقه قهرماني با سايپا را داشت اما با اين كه استيلي در شاهين بوشهر و استيل آذين كارنامه قابل دفاعي نداشت اما به او ارتقا شغل داده و سر مربي قهرمان دو ساله جام حذفي كشور كردند. روزي كه استيلي به تيم آمد گفتند او تيم را خوب مي بندد زيرا در سالي كه قطبي در اين تيم بود اين كار را كرده بود اما همه مي دانند اگر حوادث خارق العاده اي در آن سال نمي افتاد نه تيم بستن استيلي را كسي نگاه مي كرد و نه آن قهرماني ناپلئوني امروز كارنامه اي براي امثال كاشاني و استيلي مي شد. اما بيائيم نگاه كنيم كه آيا استيلي تيم را خوب بسته است؟

 2/ استيلي در اولين قدم مربي بدن ساز موفق پرسپوليس را راهي اردوگاه رقيبش يعني استقلال كرد. همه ديدند كه بدن سازي پرسپوليس آنقدر در فصل پيش خوب بود كه اين تيم در هفته هاي آخر بسيار دونده تر از بسياري از تيمها بود. اين تیم در هفته هاي آخر خوب گل مي زد و كم گل مي خورد و در جام حذفي در فاصله نزديك به ده روز چهار بازي كه دو تاي آنها در شهرستانها اهواز و انزلي با شرايط آب و هوائي بسيار متفاوت بود انجام داد و سر حال بود و اين در حالي بود كه يكي از اين بازيها در تهران 120 دقيقه يك بازي در اهواز در شرايط بسيار بد آب و هوائي و يك بازي در تهران را در حاليكه يك به صفر عقب بود بازي را 4 به 2 مي برد آن وقت استيلي بهترين مربي كادر دائي را كنار مي گذارد

 3/ استيلي تيم را خوب بسته است ؟ شايد بگويند جذب بازيكن به استيلي ربط ندارد اما حفظ بازيكنان ربط به سرمربي دارد يا خير ؟ استيلي آرفي را از دست مي دهد. آنگاه مجتبي زارعي را نگاه داشته و تازه به دنبال سيد صالحي است. استيلي منصوري را نگاه مي دارد آنگاه تياگو را فراري مي دهد. استيلي رحمان احمدي را كه دروازه بان كم حاشيه خوبي بوده را از دست مي دهد و امروز بدون دروازه بان ذخيره است. استيلي سپهرحيدري تحصيل كرده و كم حاشيه و مودب و كاپيتان تيم را نمي خواهد آنگاه شيث بي انضباط و نا آماده را نگاه مي دارد و در اين بين به دنبال بازيكناني است كه هيچگاه پرسپوليس ي نمي شوند. آيا اين نحوه تيم بستن است ؟

كاشاني وقت تلف كرد و سرانجام با حمايت كميته فني تشريفاتي استيلي بي كارنامه را به تيم تحميل كرد. استيلي هم با ناكاررائي برخي از مهره هاي خوب باشگاه نظير مولائي كمك مربي بدن ساز و آرفي و حيدري و احمدي و تياگو و حتي هاشميان را هم از دست داد و تيم در جذب بازيكن خوب عمل نكرد آيا بايد با اين همه مشكلات بازهم آقاي خوردبين بگويد تنها درد پرسپوليس عدم جذب بازيكن است ؟ نه آقاي پيش كسوت ! شما همان كسي هستيد كه علي كريمي به شما بي احترامي كرد اما باز هم در اين تيم مانديد. شما دراين سالها بجز چرخ پنجم چه خدمتي به اين تيم كرديد كه چنين از مديريت اداري و فني اين تيم دفاع مي كنيد ؟

شايد حديث خردبين همان حكايت حافظ باشد كه مي گويد

 من از بيگانگان هرگز ننالم / كه هرچه با من كرد آن آَشنا كرد