دست نوشته هواداران/ چرا ما تيم شديم؟

چهار ضلع از قدرت مندترين اضلاع پرسپوليس هرگز به هم نخواهند رسيد؟

پرسپوليس ، علي دايي ، علي كريمي و محمد مايلي كهن را ميتوان از اركان مردمي پرسپوليس دانست اركاني كه قادر به ايجاد موج هستند بسته به اينكه كدامند، امواجي كه گاه تا پايان يك فصل يا حتي چند سال طول خواهد كشيد تا فروكش كنند، در تمام تيم هاي مردمي و قدرتمند دنيا اين قبيل افراد وجود دارند مانند بكن بائر يا ميشل پلاتيني از پله تا مارادونا. قصد مقايسه ندارم كه در مقام مقايسه بايد از افرادي امسال پروين يا مرحوم حجازي يا پيشكسوتان و افتخار آفرينان ايران نيز نام برد.

اين قصه پر غصه براي پرسپوليس و هوادارانش چندين سال است كه مانند يك سيكل معيوب در حال تكرار است.
انتخاب هيئت مديره، انتخاب مدير عامل، انتخاب سرمربي و بازيكنان و باز هم تكرار براي فصل جديد.
نتايج مقطعي و موفقيت هاي كوتاه مدت تنها اين درد را براي زماني كوتاه بي اثر كرده اند به نقل از يكي از نويسندگان ايراني و جمله معروفش چرا ما كشور شديم حالا بايد گفت واقعا چرا ما تيم شديم؟

ما وقتي لباس نداريم، زمين نداريم ، مدير نداريم ، هيئت مديره نداريم ، پول نداريم و و و نداريم نداريم و نداريم هاي بسيار ديگر چرا واقعا تيم شديم؟

ما بالاخره خصوصي هستيم يا دولتي يا مردمي يا .. ما چه هستيم؟

اگر خصوصي هستيم! كه اصلا نيستيم و واضح است پس بحث نميكنيم
ما دولتي هستيم يا مردمي : ممكن است بگوييد چه فرقي ميكند و دولت هم مردم است و پول مردم و مديريت مردمي و اين قبيل ... كه ميدانيم اين بحث منتفي خواهد بود و دولت عملا مستقل و بر اساس سياست هاي خودش عمل ميكند .
پس بهتر است بگوييم تيمي مردمي هستيم كه دولت از آن استفاده سياسي ميكند و مقداري پول به ما ميدهد و منت ميگذارد كه هزينه ميدهد و هر كاري بخواهند ميكنند شايد اين بهتر است.
چرا مديريت و انتخابهاي دولتي قادر به نگهداري اصولي و درست يك تيم نيستند؟
اگر يكي از دلايل كمبود بودجه و محدوديت است چرا درست عمل نميكنيد؟

باشگاه هاي درجه چندم در دنياي امروز با مديريت درست قادر به پول سازي و از آن مهمتر سوددهي هستند. اگر نميتوانيد باشگاهي با شهادت آمار و ارقام پرطرفدارترين يا يكي از دو يا نهايتا سه تيم پر طرفدار آسيا را مديريت كنيد آنهم در حد اينكه پس از پايان كار هر مدير فقط بدهي باقي نگذاريد و مشكل را مديران به گردن هم بياندازند چرا اجازه نميدهيد نمايندگان واقعي مردم تيم را اداره كنند؟

حداقل با الگو بردارى از سيستم اداره يك تيم درجه چهار در كشورهاي پيشرفته در زمينه مديريت فوتبال مانند انگلستان ، آلمان يا اسپانيا يا حتي با كشور هايي مثل استراليا يا كانادا كه فوتبال مطرحي ندارند و حتي فوتبال در كشورشان ورزش سوم يا چهارم هم نيست و جمعيت كمي هم دارند و حتي براي بازيهاى فوتبالشان در بازيهاى خانگي پنج تا ده هزار نفر بيننده ندارند ولي تيم و باشگاه به بهترين نحوه اداره شده و افتخار مديران آنها پول سازي، سود دهي، جذب تماشاگر و اسپانسر و آوردن ستاره هاي مطرح و البته با سن و سال بيشتر دنيا به تيم هايشان ميباشد كه ميتوان به باشگاه گالكسي در آمريكا براي جذب بكهام يا سيدني يونايتد در استراليا براي جذب دلپيرو ستاره سالهاي نچندان دور دنياي فوتبال نام برد.

چرا با روح و روان ميليونها آدم و عاشق تيمشان بازي ميكنيم؟

البته استقلال نيز از اين قائده مستثنا نيست و قصه خود دارد كه تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل..

پرسپوليس بعد از مهندس عابديني و پروين روز خوش نديده است و از آن به بعد فقط ميراث مديران بدهي بيشتر و ميراث مربيانِ دست نشانده مديران سفارشي و انتخابي نتايج ضعيف و خون دل براي هوادارانش است، هوادار بينوا آخر هر فصل بايد بگويد فقط دايي آن يكي بگويد فقط استيلي الآن مايلي كهن و ابراهيم زاده هم اضافه شده اند.
شعار علي دايي هم اكنون از سكوها و طرفداران شنيده ميشود
اتفاق ميموني خواهد بود، علي دايي از نظر بعضي از لحاظ فني در حد ابراهيم زاده نيست ولي قدرت اداره تيم را دارد ولی علي كريمي چه ميشود؟

ابراهيم زاده هم كارنامه درخشاني لااقل از لحاظ كسب جام ندارد و بعد از اولين نتايج ضعيف احتمالي در اوايل ليگ چه اتفاقي بين سكوها خواهد افتاد؟
شعار علي دايي باز هم شنيده ميشود؟

محمد مايلي كهن به نيمكت پرسپوليس نزديك ميشود آنهم در حالي كه همين حالا تنش بالا گرفته بر سر روش انتخاب اوست! باز هم توصيه؟ حميد استيلي را فراموش كرديم؟
باز هم شعار علي دايي شنيده ميشود

ولي به نظر نگارنده راه حلي وجود دارد، خيلي سخت است و گذشت و ايثار ميخواهد.
علي دايي محبوب هواداران است و از جنس،خون و پوست پرسپوليس، هوادار ممكن است بالا و پايين پريدنش بعد از برد راه آهن و گريه هايش را روي سكوي ورزشگاه و يا اتفاقات تلخ گذشته را مرور كند ولي ميداند پرسپوليس يك چهره قدرتمند و مدير و البته با دانش و جسور ميخواهد. از بين گزينه ها علي دايي محتمل تر است ولي علي كريمي مهره اي نيست كه بتوان از آن گذشت، علي كريمي يعني شناسنامه ١٥ سال اخير پرسپوليس و محبوب ترين بازيكن براي نسل دهه ٦٠ به بعد، با پروين، مهدوي كيا، عابدزاده و خيلي ديگر برابري ميكند. در چند سال اخير در كنار چند بازيكن پرسپوليس را با دندان كشيده است هوادار او را نميتواند فراموش كند. براي هواداران پرسپوليس باخت هم با علي كريمي زيباست،شايد فقط بتوان مهدوي كيا را مثال زد كه هواداران حاضر بودند او در زمين باشد به هر قيمتي، علي كريمي در حال حاضر يعني پرسپوليس اين يك واقعيت است و گذشتن از او يعني حاشيه و احتمالا عدم نتيجه گيري.

محمد رويانيان در سال گذشته نشان داد با تيمي كه دارد گر چه در پاره اي اوقات نتوانستند درست مديريت كنند و مسايلي وجود داشت ولي در مديريت كلان موفق هست. او ميتواند با همراهي پروين كاري كنند كارستان، بايد علي دايي و علي كريمي را كنار هم قرار داد
علي دايي و علي كريمي اگر بخواهند ميتوانند اين تابو را در هم بكوبند و خون تازه اي به پيكر بيمار اين تيم بيمار تزريق كنند، ميتوانند سكوها را داشته باشند و قلب هواداران را اگر ببازند حاشيه ها حداقل خواهد بود و اصلا با وجود مهره هاي حال حاضر و جذب چند بازيكن در جناح هاي مورد نياز چرا ببازند؟

ميتواند همان باشند كه به ياد داريم، همان تيمي كه پروين ميگويد داور سوت نزده سه تا زده بوديم چرا راه دور برويم، پرسپوليس دهه شصت و هفتاد را به ياد بياوريد و بيست دقيقه معروف ابتدايي بازيها را.

آقاي دايي ، علي كريمي ،علي پروين و محمد رويانيان اگر پرسپوليسي هستيد امروز وقت اثبات است. از غرورتان بگذريد و كنار هم اين تيم را نجات دهيد به انتخاب هاي سياسي اعتمادي نيست و اعتباري نيز.
اگر شما هم نميتوانيد واقعا چرا ما تيم شديم؟

نویسنده: محمدرضا كرمي