رهبري فرد: آرزو داشتم در استاديوم دفنم مي كردند/به ملوان باختیم، ماشینم را جا گذاشتم

 تيم هاي بزرگ به دليل هواداران زيادي كه دارند تمام بازي هايشان يك خاطره مي شود. بازي با ملوان هم براي پرسپوليس ي ها يادآور باخت 2- يك اين تيم در تهران است.

آن بازي و خاطره اش تلخ تر از شكست 3-2 فصل گذشته بود. پرسپوليس در زماني كه سوبل آلماني را روي نيمكت داشت در تهران به ملوان باخت.

در آن بازي بهروز رهبري فرد يك گل به خودي زد و يك ضربه پنالتي را از دست داد. ديروز و قبل از بازي پرسپوليس - ملوان اتفاقات قبل و بعد از آن بازي را با او مرور كرديم.

قبل از آن بازي تصور مي كردي كه چنين پاياني هم داشته باشي؟
اصلا، معمولا وقتي بازيكنان براي گرم كردن به زمين مي آيند به طور كامل از شرايطشان آگاه نيستند اما من آن روز احساس مي كردم كه روز خوبي دارم چون سر حال بودم و با انگيزه.

اما آن اتفاق افتاد، اول گل به خودي و بعد پنالتي.
آن روز بدترين روز ورزشي ام بودم. يك توپ از كناره ها سانتر شد و من به خاطر شرايط بدني ام احساس مي كردم آن را به سمت وسط زمين فرستادم اما وقتي ديدم توپ درون دروازه رفت انگار استاديوم روي سرم خراب شد حتي به علي آقا گفتم تعويضم كند كه قبول نكرد.

و آن ضربه پنالتي؟
وقتي پنالتي شد گفتم خدايا شكرت كه اين فرصت را برايم به وجود آوردي. آن لحظه خيلي انگيزه و انرژي مثبت داشتم اما شما از كساني كه پنالتي زن هستند سوال كنيد قبل از ضربه سمت دروازه را در ذهن خود تعيين مي كنند من هم اين كار را كردم.

اما گل نشد.
بله، براي اينكه وقتي توپ را كاشتم و عقب آمدم يحيي گل محمدي در گوش من گفت كه از روي نيمكت مي گويند محكم بزن چپ، در حالي كه من سمت راست را هدف قرار داده بودم همين تمركزم را به هم زد و گفتم اگر بزنم راست و گل نشود مي گويند چرا به حرف ما گوش ندادي، من هم زدم چپ و گلر ملوان گرفت و ديگر همه چيز برايم فاجعه شد.

چه طور؟
به خدا قسم آرزويم اين بود كه وسط زمين دفنم مي كردند چون نمي توانستم تو صورت كسي نگاه كنم.

چه كار كردي؟
رفتم رختكن و داخل سونا شدم و بيرون نمي آمدم كه علي آقا گفت بيا بيرون خجالت بكش، تو اينقدر براي تيم زحمت كشيدي حالا يك روز هم اينطوري مي شود. يادم مي آيد حميد استيلي هم خيلي دلداري به من داد اما اصلا من حرف هاي آنها را نمي شنيدم.

چطور تا خانه رفتي؟
به بچه ها مي گفتم شما برويد من در رختكن مي مانم، خلاصه محمد پروين مرا سوار ماشين خودش كرد و من هم ماشينم رادر استاديوم جا گذاشتم و رفتم خانه و از اتاقم تا سه روز بيرون نيامدم تا اينكه آقاي خوردبين زنگ زد كه بيا و رفتم و هواداران با معرفت هم برايم سنگ تمام گذاشتند. يك حرفي هم بزنم؟

بفرماييد.
مي خواهم بگويم براي هواداران، تمام بازي ها مهم است. آنها هنوز هم كه مرا مي بينند از آن بازي حرف مي زنند اما كسي نمي گويد دقيقه 4+90 به برق گل زدي يا دقيقه 90 بازي با استقلال پنالتي را زدم زير طاق دروازه برومند، چون در اردوي تيم ملي ديده بودم پرويز كناره ها را خوب شيرجه مي زند. به هر حال اميدوارم اين اتفاق براي هيچ بازيكني رخ ندهد. باور كنيد تصميم داشتم بعد از بازي با ملوان از فوتبال خداحافظي كنم. الان هر وقت پرسپوليس با ملوان بازي دارد خودم را مشغول مي كنم تا خيلي حواسم به بازي نباشد.