نویسنده : ارتش سرخ
-
نظرات : 0 اظهار نظر
-
9 سال پیش
روزی روزگاری... مردی که خودِ خــودش بود
ارتش سرخ دات کام :
نام کاملش این است: «محمدعلی کریمی پاشاکی». یک سوپرستاره که نظیرش را به این زودی ها نخواهیم دید. فوتبالیست کاملی بود اما همیشه به این متهم می شد که از تمرین کردن فراری است، با این حال در یکی از بهترین لیگ های جهان فوتبال بازی کرد و اگر یک مصدومیت بی موقع و «لعنتی» گریبانگیرش نمی شد، شاید با پیراهن بایرن مونیخ و در اوج درخشش رسانه ای از فوتبال خداحافظی می کرد.
قاتل بزرگ در زمين سبز
جادوگر، مارادوناي آسيا، شماره 8 فراموش نشدني و... اين ها يكسري از لقب هايي است كه كريمي دريافت كرد. پرسپوليسي هاي قديمي او را ريوالدو مي دانستند و تبريزي ها به او لقب جذاب «پاشا» داده بودند. متولد 17 آبان ماه سال 1357 در شهري اطراف كرج. او در زمين بازي مي توانست در يك لحظه توپ را بگيرد، همه را دريبل بزند و حريف را تحت تأثير قرار دهد. اينها، هنري است كه حداقل در آسيا كمتر بازيكني از آن بهره مي برد اما كريمي بدون اينكه مدرسه فوتبال برود، اين استعداد خدادادي را داشت. او يك دريبل زن و بازيساز ذاتي بود و مثل قاتل بالفطره، مي توانست هر مدافعي را در زمين بازي با دريبل هايش به «قتل» برساند. چه مدافعاني كه مقابلش آنقدر دريبل خوردند كه خسته شده و پست بازي شان را عوض كردند. چه مربياني كه به خاطر بازيسازي هاي كريمي، دست هاي شان را بالا بردند. اينها، فقط تعاريف ساده اي است كه به كمك كلمات از بازي علي كريمي در زمين بازي مي ديديم اما اين همه زندگي حرفه اي او نيست.
تو چقدر متفاوتي آقاي جادوگر!
شك نكنيد او متفاوت ترين چهره فوتبال ايران است. شايد علي پروين، شايد علي دايي، شايد كريم باقري، شايد خداداد عزيزي، شايد منصور پورحيدري يا خيلي هاي ديگر به ذهن تان خطور كند اما نه! هيچ كدام از آنها «علي كريمي» نمي شوند. نيمي از آنچه جادوگر را با بقيه متمايز مي كند، اتفاقات زندگي او خارج از زمين فوتبال است. كريمي يك ايده آل گراي كامل بود و با هيچ بي نظمي يا بي قانوني يا بي عدالتي كنار نمي آمد. همين شد كه از خودش يك چهره بزرگ ساخت و حالا يكي از جذاب ترين (هنوز زود است با جرأت بگوييم محبوب ترين) چهره هاي فوتبال در نگاه مردم است. شهرت او نه با پول به دست آمد و نه با صرفاً هنرنمايي اش در زمين بازي، جادوگر آسيا، وقتي «علي كريمي» شد كه نشان داد ذاتش با ساير آدم هاي اين فوتبال متفاوت است. هرگز سعي نكرد از نردبان ديگران بالا برود و هيچ وقت نخواست سرش را مقابل زور و قدرت ديگران خم كند. كسي نتوانست با مصاحبه هايش، چهره كريمي را در نگاه مردم مخدوش كند زيرا كسي كه با قلب خود مشهور مي شود، از قلب آدم ها بيرون نمي رود.
مرد هميشه زمستاني
فوتبال براي آدم هايي مثل علي كريمي، هميشه پُر است از بارش برف. اين انگار يك قانون شده براي فوتباليست هايي كه دوست دارند به خاطر مردم زندگي كنند نه به خاطر پول يا جايگاه. كريمي هم اين طور بود. زندگي فوتبالي اش هميشه تحت تأثير اتفاقاتي بود كه خودش رقم مي زد. او بود كه بايد تصميم مي گرفت، كسي نمي توانست اين «شير» را رام كند مگر با عدم دخالت در كارهايش. كريمي حالا ديگر نسبت به گذشته اش فرق كرده اما هرگز به صورت كامل عوض نشد. جايگاه مربيگري تيم ملي و دستياري مرد بزرگي به نام كارلوس كروش، پيراهن تيم هاي قطري كه پول هاي ميلياردي مي دهند، پيراهن پرسپوليس و قرارداد بسيار خوب با باشگاه استيل آذين و خيلي چيزهاي ديگر را داد تا نشان دهد اهل مماشات نيست. او علي كريمي است و نه هيچ چيز ديگر. فلزِ درونش، غيرقابل تبديل بود و هميشه مثل يك الماس مي درخشيد ؛ جذاب اما بي نهايت سرسخت!
بازخواني يك نامه احساسي
يك سال از روز خداحافظي كريمي گذشت...
درست در روز 29 تيرماه سال 1393 بود كه علي كريمي با نوشتن نامه اي، رسماً از دنياي بازي در زمين چمن سبز خداحافظي كرد و دوره جديدي از زندگي ورزشي اش شروع شد. بازخواني بخشي از اين نامه حالا و بعد از يك سال جالب است:
اين بازيكن از راه آهن و يكي، دو تيم ديگر پيشنهاد داشت اما ترجيح داد از فوتبال خداحافظي كند.
جادوگر در ابتداي نامه اش نوشت: «ميخي بر ديوار كوبيدم و كفش ها را آويختم» و ادامه داد: «خداحافظي هميشه تلخ و ناگوار است. جدايي از عشقي كه تار و پود وجودت را در تصرف دارد، كار آساني نيست. يك بار صرفاً تحت تأثير خداحافظي غريبانه مهدوي كيا تصميمي احساسي گرفتم و فضاي اندوهبار آن همه بي اعتنايي مرا از فوتبال بيزار كرد و خود را در پايان ديدم. هرچند همين تصميم احساسي و عجولانه باعث شد تا برخي ها همه چيز را تمام شده بدانند و مرا با دست خود به مسلخ ببرند.» در بخش ديگر نوشت: «از اين پس هوادار متعصب براي تيم محبوبم پرسپوليس و تيم ملي كشورم خواهم بود. دوست دارم و اين را وظيفه خود مي دانم از تمامي سروران و مهرآفريناني كه مرا از يك فوتبال خياباني به ميادين جهاني همراهي و مساعدت نمودند، تشكر كنم.» جادوگر يك تقاضا هم داشت: «از مردم مي خواهم اشتباهات و خطاهاي اين حقير كه در مقاطعي موجب آزردگي خاطر، نگراني و رنجش احساسات پاك شان شده، بخشيده و مورد عفو قرار دهند.»
نامه سراسر احساسات كريمي اين طور ادامه يافت: «من، علي كريمي هرچه دارم، بعد از خدا از فوتبال و محبت مردم است كه البته هرگز خود را شايسته اين همه محبت و لطف نمي دانم چرا كه در حقيقت قهرمان واقعي اين مرز و بوم، آنهايي هستند كه به خاطر آرامش من و امثال من از آسايش و جان خود گذشتند تا اين آرامش و آسايش نصيب ما شود. از همين رو درود و سپاس به شهدا و جانبازان راه وطن و آزادي.»
او در مورد پرسپوليس هم حرف هايي داشت: «از اينكه نتوانستم با پيراهن تيم محبوبم پرسپوليس، فوتبال را ترك كنم، اصلاً ناراحت نيستم زيرا اين اتفاق عجيبي نيست. هرگز تن به بازي خداحافظي كه متأسفانه در فوتبال ما نوعي حركت تشريفاتي، تبليغاتي و بعضاً رياكارانه است، نخواهم داد.» و در نهايت: «با خداحافظي از فوتبال تمامي حوادث و حاشيه هايش را هم در همان زمين خاك كرده و آنچه در اين مسير برايم پيش آمده را تنها چالش ها ، رقابت ها و احساسات منطقي مي دانم و بالاخره كلام آخر باز با هواداران كه همواره برايم اهميت بالايي داشته و خواهند داشت: شما هميشه در قلب من خواهيد بود. از احترامي كه طي اين سال ها نسبت به من داشته ايد، لذت بردم و سپاسگزارم. سرانجام بايد از اين خاك رفت، خوشا آن كه پاك آمد و پاك رفت.»
قصه هنوز تمام نشده
گفتا من آن « ترنجم» كه اندر جهان نگنجم
سال گذشته در همين روز بود كه علي كريمي فوتبال را بوسيد و كنار گذاشت تا پيشكسوت شود. او مي كوشيد با پيراهن پرسپوليس از فوتبال خداحافظي كند اما لجبازي هاي مرد شماره يك سرخپوشان يعني علي دايي تمامي نداشت و به كريمي فرصت نداد تا براي يك نيم فصل هم شده، به پرسپوليس برگردد و با پيراهني كه قلبش را به لرزه مي انداخت، فوتبال را بگذارد روي طاقچه خاطراتش. كريمي از نظر آنهايي كه به خوبي او را مي شناسند، چيزي فراتر از يك بازيكن است. كرشمه هاي ساق او شايد ما را براي دقايقي به آسمان برده باشد اما چه وقت ها كه حسرت نبودنش در فوتبال مان را خورديم. حالا خاطراتش را مرور كنيد ؛ آن پسربچه بداخلاق كه مي توانست از اين دروازه تا آن دروازه آتش به پا كند، يك نابغه ذاتي بود. بيرون از زمين هم چنين مي كرد، همه چيز بايد از سر راهش برداشته مي شد. كريمي كارهايي انجام مي داد و حرف هايي مي زد كه ثابت كند با همه آدم هاي اين فوتبال فرق دارد. رفتارهايي كه گاهاً ديگران را آزار مي داد اما هرگز از محبوبيتش نكاست. كريمي هرچه دلش خواست، مي كرد و باز محبوب تر مي شد ؛ يك جاي كار مي لنگيد. بله! كريمي به اوج محبوبيت رسيد چون هرگز در زندگي اش فيلم بازي نكرد، به دنبال سياه نمايي و سوءاستفاده از جايگاهش نبود، مجيز هيچ كس را نگفت و مثل مردم عادي، از اتفاقات كوچك مثل يك پيروزي پرسپوليس بي نهايت شاد مي شد. او شايد احساساتي ترين بازيكن فوتبال ايران باشد كه به خاطر غم بزرگ مهدي مهدوي كيا در روز خداحافظي، فوتبال را براي 4، 5 ماه كنار گذاشت. امروز، يك سالي مي شود كه از خداحافظي جادوگرِ قصه ما گذشته اما چه كسي مي داند در آينده چه اتفاقي مي افتد. او علي كريمي است ؛ سوپرستاره اي كه هر لحظه ممكن است شما را سورپرايز كند. داستان فوتبالش به اتمام رسيد اما قصه او هنوز ادامه دارد. كريمي بايد مثل همان الماسي باشد كه مصطفي دنيزلي يكي از محبوب ترين مربيان تاريخ باشگاه پرسپوليس در موردش گفت: «الماس تيم من». او بايد برگردد و همه ما را سورپرايز كند. بايد به كلاس مربيگري برود، بايد روزي به باشگاهي كه دوستش دارد، بيايد و ثابت كند يك پرسپوليسي واقعي است. يكي از آنها كه هرگز سنگرشان را ترك نمي كنند. شايد اصلاً اين غزل حافظ متعلق به كريمي باشد: «گفتا من آن ترنجم، كه اندر جهان نگنجم...»
همه چيز در مورد كريمي
جاودانه هايي كه از ياد نمي روند
حالا ديگر علي كريمي از زمين سبز فوتبال خداحافظي كرده و فقط مي توانيم براي نسل هاي آينده، قصه هايش را بگوييم: «يكي بود، يكي نبود... روز 17 آبان 1357 يدا... كريمي صاحب سومين فرزندش شد. نامش را محمدعلي گذاشت و آرزو كرد ستاره اقبال فرزندش در آسمان بدرخشد. بعدها با پدرش و برادرش فرشيد به ورزشگاه آزادي رفت و همانجا آرزو كرد يك روز بتواند پيراهن پرسپوليس را به تن كند. مادرش حوريه آببند آرزو مي كرد علي يا پزشك شود يا مهندس تا به مردم كشورش خدمت كند اما همه زندگي علي بود و يك توپ فوتبال. تا سال سوم راهنمايي، پسرك كرجي يك دانش آموز ممتاز بود كه مدام مورد تمجيد معلمانش قرار مي گرفت اما مثل خيلي ديگر از پسرها، وقتي به دبيرستان رسيد، دچار افت شديد تحصيلي شد و وقتي ديپلم را گرفت، تحصيلات را براي هميشه كنار گذاشت. درخشش در مدرسه باعث شد مثل برادر بزرگترش فرشيد به باشگاه نفت تهران كشيده شود. سپس براي سايپا در رده نوجوانان بازي كرد و در نهايت به فتح تهران رفت. روزهاي سختي برايش بود زيرا به اجبار بايد تهران تا كرج را مي رفت و برمي گشت، آن هم به خاطر فوتبال. دو سال بازي براي فتح، كارت پايان خدمت را براي كريمي به ارمغان آورد. در كنار فوتبال، فوتسال هم بازي مي كرد و آنقدر خوب بود كه به عنوان يك ستاره جوان از سوي تماشاگران مورد تشويق قرار مي گرفت. سال 75 با علي دايي در سالن گيشا به خاطر عبور دادن توپ از ميان پاهاي شماره 10 تيم ملي درگيري شديدي داشت، بعد هم در سال 77 به همراه تيم فتح قهرمان فوتسال جام رمضان شد، همان سالي كه در فينال با استقلال بازي كردند و چه جنجالي كه به وجود نيامد. آن ستاره تازه نفس، شهريور سال 77 براي اولين بار مقابل پلي اكريل اصفهان به ميدان رفت و 3 ماه بعد به تيم ملي دعوت شد. او همزمان بازيكن تيم اميد بود كه در يك بازي مقابل ويتنام، تورو كاميكاوا داور سرشناس ژاپني را به خاطر يك بي عدالتي در تصميم گيري هل داد و يك سال از فوتبال محروم شد. در بازگشت به پرسپوليس، قهرماني سال هاي 78 و 79 را با اين تيم تجربه كرد اما در هر دو سال، براي رسيدن به قهرماني در آسيا، او و پرسپوليس كم آوردند و سوم شدند. باشگاه هاي پروجاي ايتاليا و اتلتيكومادريد اسپانيا به فكر جذب كريمي افتادند اما علي به بهانه نزديكي به خانواده، تصميم گرفت به باشگاه الاهلي امارات برود، آن هم با عقد قراردادي بسيار بالا. 4 سال از عمر بازي كريمي در الاهلي گذشت كه باشگاه هاي زيادي مشتري اش شدند ؛ رئال مادريد، المپيك مارسي، هرتابرلين، يوونتوس، آ.ث. رم، هامبورگ و بايرن مونيخ كه علي بالاخره بايرن را انتخاب كرد و ارديبهشت ماه 84 به اين تيم پيوست.
مي گفتند كريمي برف مونيخ را نمي بيند و خيلي زود محو مي شود اما او از همان هفته هاي ابتدايي در تركيب بايرن به ميدان رفت و در كنار بزرگاني چون ميشائيل بالاك، سباستين دايسلر، دميكليس، شواين اشتايگر، زي روبرتو، مهمت شول، روي ماكاي، اوليور كان و... بازي كرد تا اينكه در هفته بيست وچهارم بوندس ليگا، درست وقتي داشت بهترين بازي هايش را براي بايرن به نمايش مي گذاشت از ناحيه استخوان نازك ني دچار شكستگي شد. با اين حال قراردادش را تمديد كردند تا يك سال ديگر در آلمان بماند اما دوري از ايران برايش سخت بود و به همين علت به ليگ قطر رفت آن هم در حالي كه از موناكوي فرانسه و لوانته اسپانيا پيشنهاد داشت. حضور در القطر تنها ناكامي بزرگ كريمي بود زيرا او در اين باشگاه قهرمان هيچ جامي نشد و اين براي اولين بار در زندگي كريمي پيش مي آمد. در پايان فصل كميته ملي المپيك قطر كه اجازه نقل و انتقال بازيكنان خارجي در ليگ اين كشور را داشت، كريمي را از القطر به السيليه فرستاد اما او ديگر نمي خواست بماند و پس از انجام دو بازي، به تهران برگشت. او از ليگ هاي ژاپن، آمريكا و امارات پيشنهاد داشت اما در فصل هشتم به پرسپوليس پيوست و در اولين باري كه براي اين تيم به ميدان رفت، 100هزار تماشاگر را به ورزشگاه آزادي كشاند تا استقبال بي نظيري داشته باشد. او در اين زمان با علي دايي باز هم اختلاف نظر پيدا كرده بود و از تيم ملي كنار گذاشته شد اما انگيزه هايش در ليگ، بي نظير بود. در دربي دوباره گل زد و مقابل ابومسلم هت تريك كرد. در فصل نهم، عباس انصاري فرد او را از ليست پرسپوليس به شكل سؤال برانگيزي كنار گذاشت تا عادل كلاه كج به جمع سرخپوشان بپيوندد! به همين علت، كريمي مجبور شد به استيل آذين برود، تيمي كه متعلق به حسين هدايتي بود. در ديدار مقابل پرسپوليس، دو پاس گل داد تا بهترين بازيكن ميدان شود اما اخراج شد و در لحظه اخراج، پيراهن استيل آذين را از تن درآورد تا پيراهن پرسپوليس كه زير پيراهن استيل آذين پوشيده بود را به هواداران حاضر در ورزشگاه نشان دهد. در پايان فصل، مي توانست به باشگاه لس آنجلس گالكسي برود و همبازي ديويد بكام شود اما ترجيح داد در ايران بماند. اواسط فصل دوم حضورش در استيل آذين به خاطر اختلاف نظر شديد با مصطفي آجورلو مديرعامل وقت اين باشگاه از استيل آذين جدا شد و به باشگاه شالكه آلمان پيوست آن هم در 32 سالگي. استيل آذين هم به ليگ يك سقوط كرد. در سال 90 پس از 5 دقيقه مذاكره با حبيب كاشاني به پرسپوليس برگشت و عنوان گلزن ترين هافبك ليگ يازدهم را از آن خود كرد. فصل كابوس وار پرسپوليس بود اما كريمي با بازي هايش، دل هواداران را برد. در فصل دوازدهم با قراردادي سفيدامضا در پرسپوليس ماند اما مدام با مانوئل ژوزه و محمد رويانيان مديرعامل وقت باشگاه درگيري داشت. در پايان فصل دوازدهم، پرسپوليس كه در ليگ نتايج خوبي كسب نكرده بود، در فينال جام حذفي نيز مقابل چشم بيش از 100 هزار تماشاگر خود مقابل سپاهان شكست خورد تا در روز خداحافظي مهدي مهدوي كيا، كريمي نيز از فوتبال خداحافظي لفظي كند. البته او باز هم برگشت و چون علي دايي نگذاشت به پرسپوليس برگردد، راهي تراكتورسازي شد تا يك فصل بسيار خوب در كنار تبريزي ها داشته باشد. سال قبل، همين موقع ها بود كه كريمي در انتظار يك اشاره از سوي علي دايي بود تا به پرسپوليس برگردد اما انگار دايي مغرورتر از اين حرف ها بود كه بگذارد كريمي در پرسپوليس از فوتبال خداحافظي كند. كريمي نيز درست در روز 29 تيرماه سال 1393 با نوشتن نامه اي، براي هميشه از فوتبال خداحافظي كرد. يك خداحافظي واقعي...!
جادوگري براي تمام فصول
حضور در تيم ملي تمام آرزوهاي كريمــــي
علي كريمي از سال ۱۳۷۷ توسط منصور پورحيدري به تيم ملي دعوت شد و اتفاقات زيادي را پشت سر گذاشت. خودش همواره مي گفت حضور در تيم ملي، مهم ترين آرزويش بوده و به همين علت 4 دوره جام ملت ها، 4 دوره مقدماتي جام جهاني و يك دوره حضور در جام جهاني را با پيراهن تيم ملي تجربه كرده و زير نظر مربياني چون پورحيدري، طالبي، بلاژويچ، ايوانكوويچ، قلعه نويي، دايي، قطبي و كروش در تيم ملي بازي كرده است. او پس از جواد نكونام و علي دايي با 127 بازي ملي، سومين بازيكن تاريخ تيم ملي فوتبال ايران به شمار مي رود كه در مدت حدود 16 سال موفق شد ۳۸ گل ملي به ثمر برساند. علي دايي و كريم باقري در گل هاي زده بالاتر از كريمي قرار دارند. ۲۱ مهر ۱۳۷۷ و در حالي كه ۱۹ سال و ۱۱ ماه و ۵ روز سن داشت، نخستين بازي ملي خود را مقابل تيم ملي كويت انجام داد اما نخستين گل ملي خود را در ۲۸ آذر ۱۳۷۷ و نهمين بازي ملي اش مقابل همين كويت به ثمر رساند در حالي كه در تورنمنت بازي هاي آسيايي آن سال، مدافع چپ بود و در نهايت به قهرماني رسيد. پيشرفت كريمي ادامه داشت تا اينكه در مقدماتي جام جهاني 2002 به عنوان يكي از بهترين بازيكنان قاره آسيا انتخاب شد و درست زماني كه تا يك قدمي صعود به اين دوره بوديم، همه چيز تغيير كرد اما كريمي صاحب لقب «جادوگر آسيا» از سوي مهم ترين رسانه هاي آسيا و حتي جهان شد. در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ در بازي با تيم ملي اسلواكي براي اولين بار بازوبند كاپيتاني تيم ملي را بر بازو بست و در همان ديدار هت تريك كرد تا انگيزه هايش را ثابت كند. همچنين در جام ملت هاي آسيا ۲۰۰۴ با زدن ۵ گل آقاي گل مشترك مسابقات شد. او در ديدار دوستانه ايران و آ.اس.رم ايتاليا تكنيك خود را به رخ فوتبال اروپا كشيد و مورد توجه باشگاه هاي ايتاليايي از جمله يوونتوس قرار گرفت. كريمي با بازي هاي درخشان خود يكي از اركان صعود ايران به جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان بود.
در جام جهاني نيز از سوي مجله ورلدساكر عنوان مهم ترين بازيكن ايران را در اختيار داشت اما به علت يك مصدوميت قديمي هرگز نتوانست در حد و اندازه هاي خود بدرخشد. سال 2006 براي كريمي سال بدي بود، اختلافاتش با علي دايي در اردوي تيم ملي اوج گرفت، از جام جهاني خيلي زود كنار رفت، عليه برانكو مصاحبه مهمي انجام داد و گفت كسان ديگري به جايش تصميم مي گيرند و در بازگشت به بوندس ليگا ناكام ماند و چهره اي عاصي از خود بر جاي گذاشت. در بازي با ازبكستان (جام ملت هاي 2007) براي صدمين بار پيراهن تيم ملي فوتبال ايران را بر تن كرد و يك سال بعد به خاطر انتقادات شديد از فدراسيون فوتبال ايران از حضور در تيم ملي محروم شد.
كريمي فدراسيون كفاشيان را بي برنامه خواند و اعلام كرد فوتبال ايران با شرايط كنوني رو به عقب در حال حركت است. مدتي بعد، كريمي با فشار مردم و دخالت چهره هاي سياسي بخشيده شد اما علي دايي او را به تيم ملي دعوت نكرد تا آتش اختلافات اين دو مجدداً شعله ور شود.
كريمي در همان سال، از مجموع 4 بازي ابتدايي فصل براي پرسپوليس 5 گل به ثمر رساند تا فشار رسانه ها بر دايي كه سرمربي تيم ملي بود براي دعوت از كريمي افزايش يابد. بالاخره دايي، نام علي كريمي را در ليست دعوت شده ها به اردوي تيم ملي گذاشت اما اين بار كريمي با انتشار نامه اي اعلام كرد به تيم ملي نمي آيد. با اخراج علي دايي و حضور افشين قطبي روي نيمكت تيم ملي، كريمي برگشت و ايران فقط يك گام تا صعود فاصله داشت كه به خاطر يكسري مسائل عجيب، در آخرين دقايق بازي مقابل كره جنوبي دروازه مان توسط «پارك جي سونگ» باز شد و از صعود به جام جهاني 2010 بازمانديم. كريمي كه حسابي تحت تأثير اين اتفاقات قرار گرفته بود، مدتي از تيم ملي دور ماند اما توسط كارلوس كروش به تيم ملي دعوت شد با اين شرط كه بازوبند كاپيتاني در اختيار جواد نكونام قرار بگيرد! جادوگر فوتبال آسيا اعتقاد داشت حقش است به جام جهاني 2014 همراه تيم ملي برود اما در عين ناباوري، كارلوس كروش نامي از كريمي در ليست خود قرار نداد تا آخرين اميدهاي شماره 8 از بين برود. آخرين اتفاق نيز جالب بود؛ قبل از شروع جام ملت هاي آسيا، كريمي توسط كروش اين بار به عنوان مربي تيم ملي دعوت به همكاري شد ولي همكاري طرفين زياد طول نكشيد زيرا به دليل آنچه سهل انگاري فدراسيون فوتبال در عقد قرارداد با دستياران كروش و درگيري هاي داخل تيم خوانده شد، كريمي از همكاري با تيم ملي عذرخواهي كرد، وسايلش را جمع كرد و دو ساعت قبل از پرواز تيم ملي به استراليا، اردو را براي هميشه ترك كرد.
قاتل بزرگ در زمين سبز
جادوگر، مارادوناي آسيا، شماره 8 فراموش نشدني و... اين ها يكسري از لقب هايي است كه كريمي دريافت كرد. پرسپوليسي هاي قديمي او را ريوالدو مي دانستند و تبريزي ها به او لقب جذاب «پاشا» داده بودند. متولد 17 آبان ماه سال 1357 در شهري اطراف كرج. او در زمين بازي مي توانست در يك لحظه توپ را بگيرد، همه را دريبل بزند و حريف را تحت تأثير قرار دهد. اينها، هنري است كه حداقل در آسيا كمتر بازيكني از آن بهره مي برد اما كريمي بدون اينكه مدرسه فوتبال برود، اين استعداد خدادادي را داشت. او يك دريبل زن و بازيساز ذاتي بود و مثل قاتل بالفطره، مي توانست هر مدافعي را در زمين بازي با دريبل هايش به «قتل» برساند. چه مدافعاني كه مقابلش آنقدر دريبل خوردند كه خسته شده و پست بازي شان را عوض كردند. چه مربياني كه به خاطر بازيسازي هاي كريمي، دست هاي شان را بالا بردند. اينها، فقط تعاريف ساده اي است كه به كمك كلمات از بازي علي كريمي در زمين بازي مي ديديم اما اين همه زندگي حرفه اي او نيست.
تو چقدر متفاوتي آقاي جادوگر!
شك نكنيد او متفاوت ترين چهره فوتبال ايران است. شايد علي پروين، شايد علي دايي، شايد كريم باقري، شايد خداداد عزيزي، شايد منصور پورحيدري يا خيلي هاي ديگر به ذهن تان خطور كند اما نه! هيچ كدام از آنها «علي كريمي» نمي شوند. نيمي از آنچه جادوگر را با بقيه متمايز مي كند، اتفاقات زندگي او خارج از زمين فوتبال است. كريمي يك ايده آل گراي كامل بود و با هيچ بي نظمي يا بي قانوني يا بي عدالتي كنار نمي آمد. همين شد كه از خودش يك چهره بزرگ ساخت و حالا يكي از جذاب ترين (هنوز زود است با جرأت بگوييم محبوب ترين) چهره هاي فوتبال در نگاه مردم است. شهرت او نه با پول به دست آمد و نه با صرفاً هنرنمايي اش در زمين بازي، جادوگر آسيا، وقتي «علي كريمي» شد كه نشان داد ذاتش با ساير آدم هاي اين فوتبال متفاوت است. هرگز سعي نكرد از نردبان ديگران بالا برود و هيچ وقت نخواست سرش را مقابل زور و قدرت ديگران خم كند. كسي نتوانست با مصاحبه هايش، چهره كريمي را در نگاه مردم مخدوش كند زيرا كسي كه با قلب خود مشهور مي شود، از قلب آدم ها بيرون نمي رود.
مرد هميشه زمستاني
فوتبال براي آدم هايي مثل علي كريمي، هميشه پُر است از بارش برف. اين انگار يك قانون شده براي فوتباليست هايي كه دوست دارند به خاطر مردم زندگي كنند نه به خاطر پول يا جايگاه. كريمي هم اين طور بود. زندگي فوتبالي اش هميشه تحت تأثير اتفاقاتي بود كه خودش رقم مي زد. او بود كه بايد تصميم مي گرفت، كسي نمي توانست اين «شير» را رام كند مگر با عدم دخالت در كارهايش. كريمي حالا ديگر نسبت به گذشته اش فرق كرده اما هرگز به صورت كامل عوض نشد. جايگاه مربيگري تيم ملي و دستياري مرد بزرگي به نام كارلوس كروش، پيراهن تيم هاي قطري كه پول هاي ميلياردي مي دهند، پيراهن پرسپوليس و قرارداد بسيار خوب با باشگاه استيل آذين و خيلي چيزهاي ديگر را داد تا نشان دهد اهل مماشات نيست. او علي كريمي است و نه هيچ چيز ديگر. فلزِ درونش، غيرقابل تبديل بود و هميشه مثل يك الماس مي درخشيد ؛ جذاب اما بي نهايت سرسخت!
بازخواني يك نامه احساسي
يك سال از روز خداحافظي كريمي گذشت...
درست در روز 29 تيرماه سال 1393 بود كه علي كريمي با نوشتن نامه اي، رسماً از دنياي بازي در زمين چمن سبز خداحافظي كرد و دوره جديدي از زندگي ورزشي اش شروع شد. بازخواني بخشي از اين نامه حالا و بعد از يك سال جالب است:
اين بازيكن از راه آهن و يكي، دو تيم ديگر پيشنهاد داشت اما ترجيح داد از فوتبال خداحافظي كند.
جادوگر در ابتداي نامه اش نوشت: «ميخي بر ديوار كوبيدم و كفش ها را آويختم» و ادامه داد: «خداحافظي هميشه تلخ و ناگوار است. جدايي از عشقي كه تار و پود وجودت را در تصرف دارد، كار آساني نيست. يك بار صرفاً تحت تأثير خداحافظي غريبانه مهدوي كيا تصميمي احساسي گرفتم و فضاي اندوهبار آن همه بي اعتنايي مرا از فوتبال بيزار كرد و خود را در پايان ديدم. هرچند همين تصميم احساسي و عجولانه باعث شد تا برخي ها همه چيز را تمام شده بدانند و مرا با دست خود به مسلخ ببرند.» در بخش ديگر نوشت: «از اين پس هوادار متعصب براي تيم محبوبم پرسپوليس و تيم ملي كشورم خواهم بود. دوست دارم و اين را وظيفه خود مي دانم از تمامي سروران و مهرآفريناني كه مرا از يك فوتبال خياباني به ميادين جهاني همراهي و مساعدت نمودند، تشكر كنم.» جادوگر يك تقاضا هم داشت: «از مردم مي خواهم اشتباهات و خطاهاي اين حقير كه در مقاطعي موجب آزردگي خاطر، نگراني و رنجش احساسات پاك شان شده، بخشيده و مورد عفو قرار دهند.»
نامه سراسر احساسات كريمي اين طور ادامه يافت: «من، علي كريمي هرچه دارم، بعد از خدا از فوتبال و محبت مردم است كه البته هرگز خود را شايسته اين همه محبت و لطف نمي دانم چرا كه در حقيقت قهرمان واقعي اين مرز و بوم، آنهايي هستند كه به خاطر آرامش من و امثال من از آسايش و جان خود گذشتند تا اين آرامش و آسايش نصيب ما شود. از همين رو درود و سپاس به شهدا و جانبازان راه وطن و آزادي.»
او در مورد پرسپوليس هم حرف هايي داشت: «از اينكه نتوانستم با پيراهن تيم محبوبم پرسپوليس، فوتبال را ترك كنم، اصلاً ناراحت نيستم زيرا اين اتفاق عجيبي نيست. هرگز تن به بازي خداحافظي كه متأسفانه در فوتبال ما نوعي حركت تشريفاتي، تبليغاتي و بعضاً رياكارانه است، نخواهم داد.» و در نهايت: «با خداحافظي از فوتبال تمامي حوادث و حاشيه هايش را هم در همان زمين خاك كرده و آنچه در اين مسير برايم پيش آمده را تنها چالش ها ، رقابت ها و احساسات منطقي مي دانم و بالاخره كلام آخر باز با هواداران كه همواره برايم اهميت بالايي داشته و خواهند داشت: شما هميشه در قلب من خواهيد بود. از احترامي كه طي اين سال ها نسبت به من داشته ايد، لذت بردم و سپاسگزارم. سرانجام بايد از اين خاك رفت، خوشا آن كه پاك آمد و پاك رفت.»
قصه هنوز تمام نشده
گفتا من آن « ترنجم» كه اندر جهان نگنجم
سال گذشته در همين روز بود كه علي كريمي فوتبال را بوسيد و كنار گذاشت تا پيشكسوت شود. او مي كوشيد با پيراهن پرسپوليس از فوتبال خداحافظي كند اما لجبازي هاي مرد شماره يك سرخپوشان يعني علي دايي تمامي نداشت و به كريمي فرصت نداد تا براي يك نيم فصل هم شده، به پرسپوليس برگردد و با پيراهني كه قلبش را به لرزه مي انداخت، فوتبال را بگذارد روي طاقچه خاطراتش. كريمي از نظر آنهايي كه به خوبي او را مي شناسند، چيزي فراتر از يك بازيكن است. كرشمه هاي ساق او شايد ما را براي دقايقي به آسمان برده باشد اما چه وقت ها كه حسرت نبودنش در فوتبال مان را خورديم. حالا خاطراتش را مرور كنيد ؛ آن پسربچه بداخلاق كه مي توانست از اين دروازه تا آن دروازه آتش به پا كند، يك نابغه ذاتي بود. بيرون از زمين هم چنين مي كرد، همه چيز بايد از سر راهش برداشته مي شد. كريمي كارهايي انجام مي داد و حرف هايي مي زد كه ثابت كند با همه آدم هاي اين فوتبال فرق دارد. رفتارهايي كه گاهاً ديگران را آزار مي داد اما هرگز از محبوبيتش نكاست. كريمي هرچه دلش خواست، مي كرد و باز محبوب تر مي شد ؛ يك جاي كار مي لنگيد. بله! كريمي به اوج محبوبيت رسيد چون هرگز در زندگي اش فيلم بازي نكرد، به دنبال سياه نمايي و سوءاستفاده از جايگاهش نبود، مجيز هيچ كس را نگفت و مثل مردم عادي، از اتفاقات كوچك مثل يك پيروزي پرسپوليس بي نهايت شاد مي شد. او شايد احساساتي ترين بازيكن فوتبال ايران باشد كه به خاطر غم بزرگ مهدي مهدوي كيا در روز خداحافظي، فوتبال را براي 4، 5 ماه كنار گذاشت. امروز، يك سالي مي شود كه از خداحافظي جادوگرِ قصه ما گذشته اما چه كسي مي داند در آينده چه اتفاقي مي افتد. او علي كريمي است ؛ سوپرستاره اي كه هر لحظه ممكن است شما را سورپرايز كند. داستان فوتبالش به اتمام رسيد اما قصه او هنوز ادامه دارد. كريمي بايد مثل همان الماسي باشد كه مصطفي دنيزلي يكي از محبوب ترين مربيان تاريخ باشگاه پرسپوليس در موردش گفت: «الماس تيم من». او بايد برگردد و همه ما را سورپرايز كند. بايد به كلاس مربيگري برود، بايد روزي به باشگاهي كه دوستش دارد، بيايد و ثابت كند يك پرسپوليسي واقعي است. يكي از آنها كه هرگز سنگرشان را ترك نمي كنند. شايد اصلاً اين غزل حافظ متعلق به كريمي باشد: «گفتا من آن ترنجم، كه اندر جهان نگنجم...»
همه چيز در مورد كريمي
جاودانه هايي كه از ياد نمي روند
حالا ديگر علي كريمي از زمين سبز فوتبال خداحافظي كرده و فقط مي توانيم براي نسل هاي آينده، قصه هايش را بگوييم: «يكي بود، يكي نبود... روز 17 آبان 1357 يدا... كريمي صاحب سومين فرزندش شد. نامش را محمدعلي گذاشت و آرزو كرد ستاره اقبال فرزندش در آسمان بدرخشد. بعدها با پدرش و برادرش فرشيد به ورزشگاه آزادي رفت و همانجا آرزو كرد يك روز بتواند پيراهن پرسپوليس را به تن كند. مادرش حوريه آببند آرزو مي كرد علي يا پزشك شود يا مهندس تا به مردم كشورش خدمت كند اما همه زندگي علي بود و يك توپ فوتبال. تا سال سوم راهنمايي، پسرك كرجي يك دانش آموز ممتاز بود كه مدام مورد تمجيد معلمانش قرار مي گرفت اما مثل خيلي ديگر از پسرها، وقتي به دبيرستان رسيد، دچار افت شديد تحصيلي شد و وقتي ديپلم را گرفت، تحصيلات را براي هميشه كنار گذاشت. درخشش در مدرسه باعث شد مثل برادر بزرگترش فرشيد به باشگاه نفت تهران كشيده شود. سپس براي سايپا در رده نوجوانان بازي كرد و در نهايت به فتح تهران رفت. روزهاي سختي برايش بود زيرا به اجبار بايد تهران تا كرج را مي رفت و برمي گشت، آن هم به خاطر فوتبال. دو سال بازي براي فتح، كارت پايان خدمت را براي كريمي به ارمغان آورد. در كنار فوتبال، فوتسال هم بازي مي كرد و آنقدر خوب بود كه به عنوان يك ستاره جوان از سوي تماشاگران مورد تشويق قرار مي گرفت. سال 75 با علي دايي در سالن گيشا به خاطر عبور دادن توپ از ميان پاهاي شماره 10 تيم ملي درگيري شديدي داشت، بعد هم در سال 77 به همراه تيم فتح قهرمان فوتسال جام رمضان شد، همان سالي كه در فينال با استقلال بازي كردند و چه جنجالي كه به وجود نيامد. آن ستاره تازه نفس، شهريور سال 77 براي اولين بار مقابل پلي اكريل اصفهان به ميدان رفت و 3 ماه بعد به تيم ملي دعوت شد. او همزمان بازيكن تيم اميد بود كه در يك بازي مقابل ويتنام، تورو كاميكاوا داور سرشناس ژاپني را به خاطر يك بي عدالتي در تصميم گيري هل داد و يك سال از فوتبال محروم شد. در بازگشت به پرسپوليس، قهرماني سال هاي 78 و 79 را با اين تيم تجربه كرد اما در هر دو سال، براي رسيدن به قهرماني در آسيا، او و پرسپوليس كم آوردند و سوم شدند. باشگاه هاي پروجاي ايتاليا و اتلتيكومادريد اسپانيا به فكر جذب كريمي افتادند اما علي به بهانه نزديكي به خانواده، تصميم گرفت به باشگاه الاهلي امارات برود، آن هم با عقد قراردادي بسيار بالا. 4 سال از عمر بازي كريمي در الاهلي گذشت كه باشگاه هاي زيادي مشتري اش شدند ؛ رئال مادريد، المپيك مارسي، هرتابرلين، يوونتوس، آ.ث. رم، هامبورگ و بايرن مونيخ كه علي بالاخره بايرن را انتخاب كرد و ارديبهشت ماه 84 به اين تيم پيوست.
مي گفتند كريمي برف مونيخ را نمي بيند و خيلي زود محو مي شود اما او از همان هفته هاي ابتدايي در تركيب بايرن به ميدان رفت و در كنار بزرگاني چون ميشائيل بالاك، سباستين دايسلر، دميكليس، شواين اشتايگر، زي روبرتو، مهمت شول، روي ماكاي، اوليور كان و... بازي كرد تا اينكه در هفته بيست وچهارم بوندس ليگا، درست وقتي داشت بهترين بازي هايش را براي بايرن به نمايش مي گذاشت از ناحيه استخوان نازك ني دچار شكستگي شد. با اين حال قراردادش را تمديد كردند تا يك سال ديگر در آلمان بماند اما دوري از ايران برايش سخت بود و به همين علت به ليگ قطر رفت آن هم در حالي كه از موناكوي فرانسه و لوانته اسپانيا پيشنهاد داشت. حضور در القطر تنها ناكامي بزرگ كريمي بود زيرا او در اين باشگاه قهرمان هيچ جامي نشد و اين براي اولين بار در زندگي كريمي پيش مي آمد. در پايان فصل كميته ملي المپيك قطر كه اجازه نقل و انتقال بازيكنان خارجي در ليگ اين كشور را داشت، كريمي را از القطر به السيليه فرستاد اما او ديگر نمي خواست بماند و پس از انجام دو بازي، به تهران برگشت. او از ليگ هاي ژاپن، آمريكا و امارات پيشنهاد داشت اما در فصل هشتم به پرسپوليس پيوست و در اولين باري كه براي اين تيم به ميدان رفت، 100هزار تماشاگر را به ورزشگاه آزادي كشاند تا استقبال بي نظيري داشته باشد. او در اين زمان با علي دايي باز هم اختلاف نظر پيدا كرده بود و از تيم ملي كنار گذاشته شد اما انگيزه هايش در ليگ، بي نظير بود. در دربي دوباره گل زد و مقابل ابومسلم هت تريك كرد. در فصل نهم، عباس انصاري فرد او را از ليست پرسپوليس به شكل سؤال برانگيزي كنار گذاشت تا عادل كلاه كج به جمع سرخپوشان بپيوندد! به همين علت، كريمي مجبور شد به استيل آذين برود، تيمي كه متعلق به حسين هدايتي بود. در ديدار مقابل پرسپوليس، دو پاس گل داد تا بهترين بازيكن ميدان شود اما اخراج شد و در لحظه اخراج، پيراهن استيل آذين را از تن درآورد تا پيراهن پرسپوليس كه زير پيراهن استيل آذين پوشيده بود را به هواداران حاضر در ورزشگاه نشان دهد. در پايان فصل، مي توانست به باشگاه لس آنجلس گالكسي برود و همبازي ديويد بكام شود اما ترجيح داد در ايران بماند. اواسط فصل دوم حضورش در استيل آذين به خاطر اختلاف نظر شديد با مصطفي آجورلو مديرعامل وقت اين باشگاه از استيل آذين جدا شد و به باشگاه شالكه آلمان پيوست آن هم در 32 سالگي. استيل آذين هم به ليگ يك سقوط كرد. در سال 90 پس از 5 دقيقه مذاكره با حبيب كاشاني به پرسپوليس برگشت و عنوان گلزن ترين هافبك ليگ يازدهم را از آن خود كرد. فصل كابوس وار پرسپوليس بود اما كريمي با بازي هايش، دل هواداران را برد. در فصل دوازدهم با قراردادي سفيدامضا در پرسپوليس ماند اما مدام با مانوئل ژوزه و محمد رويانيان مديرعامل وقت باشگاه درگيري داشت. در پايان فصل دوازدهم، پرسپوليس كه در ليگ نتايج خوبي كسب نكرده بود، در فينال جام حذفي نيز مقابل چشم بيش از 100 هزار تماشاگر خود مقابل سپاهان شكست خورد تا در روز خداحافظي مهدي مهدوي كيا، كريمي نيز از فوتبال خداحافظي لفظي كند. البته او باز هم برگشت و چون علي دايي نگذاشت به پرسپوليس برگردد، راهي تراكتورسازي شد تا يك فصل بسيار خوب در كنار تبريزي ها داشته باشد. سال قبل، همين موقع ها بود كه كريمي در انتظار يك اشاره از سوي علي دايي بود تا به پرسپوليس برگردد اما انگار دايي مغرورتر از اين حرف ها بود كه بگذارد كريمي در پرسپوليس از فوتبال خداحافظي كند. كريمي نيز درست در روز 29 تيرماه سال 1393 با نوشتن نامه اي، براي هميشه از فوتبال خداحافظي كرد. يك خداحافظي واقعي...!
جادوگري براي تمام فصول
حضور در تيم ملي تمام آرزوهاي كريمــــي
علي كريمي از سال ۱۳۷۷ توسط منصور پورحيدري به تيم ملي دعوت شد و اتفاقات زيادي را پشت سر گذاشت. خودش همواره مي گفت حضور در تيم ملي، مهم ترين آرزويش بوده و به همين علت 4 دوره جام ملت ها، 4 دوره مقدماتي جام جهاني و يك دوره حضور در جام جهاني را با پيراهن تيم ملي تجربه كرده و زير نظر مربياني چون پورحيدري، طالبي، بلاژويچ، ايوانكوويچ، قلعه نويي، دايي، قطبي و كروش در تيم ملي بازي كرده است. او پس از جواد نكونام و علي دايي با 127 بازي ملي، سومين بازيكن تاريخ تيم ملي فوتبال ايران به شمار مي رود كه در مدت حدود 16 سال موفق شد ۳۸ گل ملي به ثمر برساند. علي دايي و كريم باقري در گل هاي زده بالاتر از كريمي قرار دارند. ۲۱ مهر ۱۳۷۷ و در حالي كه ۱۹ سال و ۱۱ ماه و ۵ روز سن داشت، نخستين بازي ملي خود را مقابل تيم ملي كويت انجام داد اما نخستين گل ملي خود را در ۲۸ آذر ۱۳۷۷ و نهمين بازي ملي اش مقابل همين كويت به ثمر رساند در حالي كه در تورنمنت بازي هاي آسيايي آن سال، مدافع چپ بود و در نهايت به قهرماني رسيد. پيشرفت كريمي ادامه داشت تا اينكه در مقدماتي جام جهاني 2002 به عنوان يكي از بهترين بازيكنان قاره آسيا انتخاب شد و درست زماني كه تا يك قدمي صعود به اين دوره بوديم، همه چيز تغيير كرد اما كريمي صاحب لقب «جادوگر آسيا» از سوي مهم ترين رسانه هاي آسيا و حتي جهان شد. در بهمن ماه سال ۱۳۸۰ در بازي با تيم ملي اسلواكي براي اولين بار بازوبند كاپيتاني تيم ملي را بر بازو بست و در همان ديدار هت تريك كرد تا انگيزه هايش را ثابت كند. همچنين در جام ملت هاي آسيا ۲۰۰۴ با زدن ۵ گل آقاي گل مشترك مسابقات شد. او در ديدار دوستانه ايران و آ.اس.رم ايتاليا تكنيك خود را به رخ فوتبال اروپا كشيد و مورد توجه باشگاه هاي ايتاليايي از جمله يوونتوس قرار گرفت. كريمي با بازي هاي درخشان خود يكي از اركان صعود ايران به جام جهاني ۲۰۰۶ آلمان بود.
در جام جهاني نيز از سوي مجله ورلدساكر عنوان مهم ترين بازيكن ايران را در اختيار داشت اما به علت يك مصدوميت قديمي هرگز نتوانست در حد و اندازه هاي خود بدرخشد. سال 2006 براي كريمي سال بدي بود، اختلافاتش با علي دايي در اردوي تيم ملي اوج گرفت، از جام جهاني خيلي زود كنار رفت، عليه برانكو مصاحبه مهمي انجام داد و گفت كسان ديگري به جايش تصميم مي گيرند و در بازگشت به بوندس ليگا ناكام ماند و چهره اي عاصي از خود بر جاي گذاشت. در بازي با ازبكستان (جام ملت هاي 2007) براي صدمين بار پيراهن تيم ملي فوتبال ايران را بر تن كرد و يك سال بعد به خاطر انتقادات شديد از فدراسيون فوتبال ايران از حضور در تيم ملي محروم شد.
كريمي فدراسيون كفاشيان را بي برنامه خواند و اعلام كرد فوتبال ايران با شرايط كنوني رو به عقب در حال حركت است. مدتي بعد، كريمي با فشار مردم و دخالت چهره هاي سياسي بخشيده شد اما علي دايي او را به تيم ملي دعوت نكرد تا آتش اختلافات اين دو مجدداً شعله ور شود.
كريمي در همان سال، از مجموع 4 بازي ابتدايي فصل براي پرسپوليس 5 گل به ثمر رساند تا فشار رسانه ها بر دايي كه سرمربي تيم ملي بود براي دعوت از كريمي افزايش يابد. بالاخره دايي، نام علي كريمي را در ليست دعوت شده ها به اردوي تيم ملي گذاشت اما اين بار كريمي با انتشار نامه اي اعلام كرد به تيم ملي نمي آيد. با اخراج علي دايي و حضور افشين قطبي روي نيمكت تيم ملي، كريمي برگشت و ايران فقط يك گام تا صعود فاصله داشت كه به خاطر يكسري مسائل عجيب، در آخرين دقايق بازي مقابل كره جنوبي دروازه مان توسط «پارك جي سونگ» باز شد و از صعود به جام جهاني 2010 بازمانديم. كريمي كه حسابي تحت تأثير اين اتفاقات قرار گرفته بود، مدتي از تيم ملي دور ماند اما توسط كارلوس كروش به تيم ملي دعوت شد با اين شرط كه بازوبند كاپيتاني در اختيار جواد نكونام قرار بگيرد! جادوگر فوتبال آسيا اعتقاد داشت حقش است به جام جهاني 2014 همراه تيم ملي برود اما در عين ناباوري، كارلوس كروش نامي از كريمي در ليست خود قرار نداد تا آخرين اميدهاي شماره 8 از بين برود. آخرين اتفاق نيز جالب بود؛ قبل از شروع جام ملت هاي آسيا، كريمي توسط كروش اين بار به عنوان مربي تيم ملي دعوت به همكاري شد ولي همكاري طرفين زياد طول نكشيد زيرا به دليل آنچه سهل انگاري فدراسيون فوتبال در عقد قرارداد با دستياران كروش و درگيري هاي داخل تيم خوانده شد، كريمي از همكاري با تيم ملي عذرخواهي كرد، وسايلش را جمع كرد و دو ساعت قبل از پرواز تيم ملي به استراليا، اردو را براي هميشه ترك كرد.
لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/69457
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس
1-1
الریان قطر
پرسپولیس
دوشنبه, 5 آذر
ساعت 21:30
ورزشگاه : حمد خلیفه
داور : فو مینگ
-
پرسپولیس
الشرطه عراق
دوشنبه, 12 آذر
ساعت 17:30
ورزشگاه : آل مکتوم دبی
داور : ؟؟؟
نظرسنجی
پرسپولیس موفق به صعود در لیگ نخبگان خواهد شد؟
برنامه بازی ها
هفته 11 لیگ برتر
یکشنبه, 11 آذر
ذوب آهن | - | شمس آذر | 17:30 |
دوشنبه, 12 آذر
هوادار | - | استقلال خوزستان | 15:30 | |
آلومینیوم | - | گل گهر | 15:30 | |
خیبر خرمآباد | - | ملوان | 15:30 |
سهشنبه, 13 آذر
تراکتور | - | چادرملو | 16:30 |
شنبه, 17 آذر
پرسپولیس | - | نساجی | 17:30 | |
فولاد | - | استقلال | 20:00 |
یکشنبه, 18 آذر
مس رفسنجان | - | سپاهان | 17:30 |
یک هشتم جام حذفی
هفته 5 لیگ نخبگان آسیا
دوشنبه, 05 آذر
العین امارات | 1 - 2 | الاهلی عربستان | 17:30 | |
استقلال | 0 - 0 | پاختاکور | 19:30 | |
الغرافه قطر | 1 - 3 | النصر عربستان | 19:30 | |
الریان قطر | 1 - 1 | پرسپولیس | 21:30 |
سهشنبه, 06 آذر
الشرطه عراق | - | الوصل امارات | 19:30 | |
السد قطر | - | الهلال | 19:30 |
جدول مسابقات
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | سپاهان | 10 | 6 | 21 |
2 | پرسپولیس | 9 | 8 | 20 |
3 | تراکتور | 9 | 10 | 19 |
4 | فولاد | 10 | 1 | 18 |
5 | چادرملو | 10 | 0 | 17 |
6 | ملوان | 9 | 3 | 15 |
7 | استقلال خوزستان | 10 | -1 | 13 |
8 | گل گهر | 9 | 2 | 12 |
9 | آلومینیوم | 10 | 0 | 12 |
10 | استقلال | 10 | -6 | 11 |
11 | ذوب آهن | 10 | -4 | 10 |
12 | خیبر خرمآباد | 10 | -3 | 9 |
13 | مس رفسنجان | 10 | -3 | 9 |
14 | شمس آذر | 10 | -3 | 7 |
15 | هوادار | 10 | -6 | 7 |
16 | نساجی | 10 | -4 | 6 |
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | الاهلی عربستان | 5 | 9 | 15 |
2 | الهلال | 4 | 11 | 12 |
3 | النصر عربستان | 4 | 7 | 10 |
4 | السد قطر | 4 | 3 | 8 |
5 | الوصل امارات | 4 | 0 | 7 |
6 | الریان قطر | 4 | -2 | 4 |
7 | استقلال | 5 | -3 | 4 |
8 | الغرافه قطر | 5 | -4 | 4 |
9 | پرسپولیس | 5 | -2 | 3 |
10 | پاختاکور | 5 | -2 | 3 |
11 | الشرطه عراق | 4 | -9 | 2 |
12 | العین امارات | 5 | -8 | 1 |