زنيرو بود مرد راستي؟

ز نيرو بود مرد را راستي / ز سستي كژي زايد و كاستي
( فردوسي)


اين گفتار خردمند حكيم طوس در نزديك به 1000 سال پيش آنقدر نغز و عاقلانه و با انديشه بيان شده است كه هنوز هم مي تواند راه گشاي بسياري از مسائل امروز اجتماعي باشد. اين بيت معروف در ورزش ما پيشرو بوده و در بسياري از زورخانه ها و سالن هاي كشتي و ديگر ورزشها از آن استفاده شده اما آيا به آن بهائي داده اند ؟ بايد گفت كه متاسفانه اين اتفاق در ورزش ما و خصوصا فوتبال كمتر رخ داده و نيروئي كه پست ها و تجربه ها و سن و سال مي توانست به انسانها بدهد همواره در جهت راستي ها استفاده نشده بلكه با كمال تاسف بايد اشاره داشت كه اغلب مصراع دوم صدق مي كرده كه سستي حاصل از غرور و نپرسيدن ها و نخواستن ها و خود را علامه دهر دانستن ها بوده باعث كژي ها و كاستي هاي بسياري شده است كه نمونه واقعي آن را در سالهاي اخير در بخش هاي مختلف فوتبال كشورمان ديده ايم و همواره آنهائي كه سخن از نيروي دانش و تجربه و محبوبيت مي كرده اند كمتر به راستي پايبند و بنده كژي ها و كاستي ها بوده اند كه شايد بتوان از وقايع اخير پرسپوليس بعنوان نمونه تازه اين نوع طرز فكر اشاره كرد


1/علي پروين مي گويد كه "در حال حاضر صلاح نيست كه سرمربي خارجي به تيم بيايد " مي پرسيم آيا اين گفته سر منشا راستي دارد؟ آيا پروين براي پرسپوليس چنين سخناني را بر زبان مي آورد؟ مي گوئيم در همه جاي دنيا وقتي يك سرمربي حتي قادر نيست بازيكنان ش را در داخل ميدان كنترل كند و دستيارانش را ديگران عزل و نصب مي كنند و از بعد روحيه يك خود باخته است را نگاه مي دارند؟ اين كدام صلاح است كه مي گويد استيلي بايد بماند چون غلام حلقه به گوش شده است؟ اين نيروي تجربه و محبوبيتي كه روزگاري پروين داشت چرا هيچگاه راستي را همراهي نكرد؟ امروز مي گويند استيلي براي مذاكره با دو بازيكن خارجي به امارات رفته است مي گوئيم مگر آن بازيكن توگوئي مدافع نيست كه استيلي آن را به استخدام تيم در آورد پس چرا او را بازي نمي دهد و اگر خوب نيست چرا باز به دنبال بازيكن مي رود؟ اولادي و كاظميان و نصرتي و معمارزاده دسته گل هاي ديگر استيلي هستند آيا ادامه مربيگري اين چنين سرمربي به صلاح است؟ و اين صلاح به نفع كي است؟


2/پروين مي گويد كه عزيزيان و استيلي با هم صحبت كردند و با تفاهم از هم جدا شدند و قرار شد عابدزاده جاي او بيايد. عزيزيان خود اين گفته را نقض مي كند و ملاقات سه نفره با پروين و استيلي را تكذيب مي كند. چرا پروين حاضر نيست به قول خودش راست و حسيني به مردم بگويد كه او مربي دروازه بانهاي تمامي اين سالهاي استيلي را عوض كرده است و از سوئي عابدزاده هم اين شايعات را تكذيب مي كند و مي گويد گفته است كه حاضر است كمك مربي يك سرمربي خارجي شود. پروين بارها از مقام آموزگاري خود سخن گفته و اعلام مي دارد استيلي و عزيزيان و عابدزاده شاگردان او هستند. مي پرسيم مگر مقام مربيگري و آموزگاري نبايد نيروي صداقت را قوي كند پس چرا كژي دروغ و چنين سست انديشي ها به بار آمده است و شخصي در سن و سال پروين و تجربه او بايد چنين راحت صداقت را دور بزند؟


3/پروين خود را عامل همه موفقيت هاي پرسپوليس مي داند. او كسي است كه عقايد هيچ كس را قبول ندارد و مي گويد كه او تنها درست مي گويد و نمي خواهد بپذيرد كه نيروي دانش مي تواند صداقت بار آورد و چنين است كه مي گويد اگر باقري به همراه بچه هاي پرسپوليس بدود هم براي ارتقاي فني سرخها كافي است. مي پرسيم در كجاي دنيا چنين انديشه هائي وجود دارد؟ آيا يك بازيكن بازنشسته بدون گذراندن دوره هاي آموزشي مربيگري و داشتن تجربه مربيگري موفق مي تواند به يك باره به تيم كمك كند ؟ مي پرسيم پس اگر اين گونه جواب مي دهد چرا ون گال در بايرمونيخ از رومنيگه و بكن بائر نخواست كه لخت شوند و در كنار بازيكنان بدوند؟ آيا اين انديشه مي تواند موفق باشد ؟


4/پروين مي گويد در مورد نصرتي رسانه ها زياده روي كرده اند و بايد بيشتر در مورد دو جوان مي نوشتند كه روح الله داداشي را به قتل رساندند زيرا نصرتي براي اين مملكت زحمت كشيده است. اين طرز فكر پروين را خوب مي شناسيم زيرا او مي پندارد كه يك ورزشكار كه به ازاي خدماتش پولي معادل چندين برابر خادمان ايران در رشته هاي ديگر در مي آورد حق دارد هر كاري بكند. قبلا اين طرز فكر را در فيلمي كه از وقايع محاكمه شهلا جاهد و ناصر محمد خاني ساخته شده بود با كمال تاسف ديده بوديم جائي كه محمد خاني در ازاي پاسخ خبرنگاري كه مي پرسيد شما چه دليلي براي اعمال چنين اعمالي داريد با لحن طلبكارانه اي گفته بود شما هرگاه ملي پوش شديد و يك ورزشگاه شما را صدا زدند آنگاه بيائيد و در مورد من سخن بگوئيد. اما پروين و ناصر محمدخاني و نصرتي و شيث بايد بدانند كه شهرت بايد محبوبيت آورده و محبوبيت بايد با جوهر انسانيت حفظ شود همان طوري كه امثال تختي و مرحوم ناصرخان حجازي و موحد و مرحوم فردين و مرحوم مهندس جهان بخت توفيق و مرحوم پاشا مقدم بسكتباليست و مرحوم نامجو داشتند اين چه محبوبيتي است كه بايد خود را تافته جدا بافته بدانند؟ مي گوئيم اگر فرهنگ ما به درستي انجام مي شد هيچگاه خود خواهي ها و گردنكشي ها باعث قتل داداش زاده ها نمي شد مگر آن پسر 18 ساله كاري جز اين آقايان كرد كه خود را همه كاره مي دانند انجام داده بود؟ چرا يك فوتباليست بايد در انظار عمومي كاري چنين زشت انجام دهد؟ مي گويند كه بخاطر خانواده آنها بايد اين بازيكنان بخشيده شوند مي پرسيم آدم خانواده دار و معتقد به اصول خانواده چنين كارهائي مي كند؟ نمي گوئيم آنها را اعدام كنيم اما بايد به آنها بگوئيم كه قهرمان و مشهور بودن دليل اين نمي شود كه هر كاري بكنند


و در آخر مي گوئيم اي كاش اسطوره ناميده شدن و تجربه دار بودن و محبوبيت در اين مرز و بوم نيروئي بوجود مي آورد كه همواره راستي و صداقت باشد. افسوس كه چنين نبوده و همواره كژي بي دانشي و بي صداقتي سستي ها داشته است