نویسنده : ارتش سرخ
-
نظرات : 0 اظهار نظر
-
13 سال پیش
شرف داشته باش آقای دزد!
ارتش سرخ دات کام :
فصل اول
مرد میانسال روی صندلی آخرین قطار مترو نشسته و روزنامه ورزشی اش را ورق می زند. تنها 24 ساعت به آغاز بازی مرگ و زندگی پرسپولیس با الاتحاد زمان باقی مانده است و او به فردای سخت تیمش می اندیشد. آخرین قطار مترو، مرکب آخرین مسافران شب های تاریک تهران است؛ آنها که مهم ترین کلیدواژه زندگی شان، «اضافه کار» است و خواب شامگاهی شان، از جایی حوالی همان صندلی های پلاستیکی، کنار ظرف غذای کج و معوج شان شروع می شود. پسرک گل فروش، واگن ها را یکی بعد ازدیگری طی می کند، به امید اینکه بتواند شاخه گلی به مسافران خواب زده اش بفروشد. همین که به نزدیکی های مرد میانسال می رسد، نگاهش روی روزنامه او خشک می شود: «اِ... عمو، این پولادیه، همون که کاشته گل زد، دمش گرم.»
- مگه تو می شناسیش آقا پسر.
- آره دیگه، بازیکن پرسپولیس ه، ولی نمی ذارن تو لیگ بازی کنه. فقط مال آسیاست.
- خوشت میاد ازش؟
- پس چی؟ اگه این یکیو هم نداشتیم که تو آسیا هم آبروریزی می شد.
چند دیالوگ دیگر بین دو مسافر همدل متروی پایتخت رد وبدل می شود. مرد که از شیرین زبانی و هوش سرشار پسرک به وجد آمده، روزنامه اش را تا می زند و به نوجوان گل فروش می دهد تا ببرد و بخواندش، اما همین که تعارف می کند، صورت پسرک سرخ می شود، سرش را پایین می اندازد و چیزی نمی گوید. زیاد طول نمی کشد تا حقیقت روشن شود. دستفروش جوان و با ذکاوت متروی تهران، 10-12 ساله به نظر می رسد، اما هنوز برای یک روز هم به مدرسه نرفته است؛ الف را نمی شناسد، با جدول ضرب بیگانه است و «جمله سازی» را فقط لابلای همان کلماتی آموخته که برای فروش رفتن گل ها یادش داده اند. پسرک با دستان سیاهش و با گودرفتگی های ترحم برانگیر پای چشمش، به الماس تباه شده ای می ماند که حالا فقط نقش منبع درآمد صاحبانش را ایفا می کند؛ آنها که شاید به مختصری غذا یا اندکی جادوی نشئه ساز، اجاره اش کرده باشند. قانون اساسی می گوید او می تواند تا گرفتن دیپلم مجانی درس بخواند، اما نمی گوید در کدام مدرسه؟ با کدام پشتیبان؟ اندوه در تار و پود وجود نوجوانی جاخوش کرده که لابلای گل های پلاسیده اش، آینده و استعدادش را می فروشد. مرد میانسال که به وضوح متاثر شده، از پسرک دلجویی می کند، شاخه گلی می خرد و به قصد خداحافظی، به سمت در خروجی قطار می رود. آخرین دیالوگ پسر را، با چشمانی که معصومیت در آن موج می زند، خیلی از دیگر مسافران مترو هم می شنوند: «عمو خدا کنه فردا پرسپولیس ببره، یه عشق حسابی بکنبم.»
فصل دوم
24 ساعت بعد، کسی از روزگار تلخ پسرک گلفروش خبر نداشت، اما بی گمان «عشق حسابی»، نه در بساط محقر او، که در بزم شاهانه خیلی های دیگر فراهم شده بود؛ آنها که غنیمت بردن از جسد تیم های فوتبال، جدی ترین تجارت شان است، آنها که به هر شکست، به چشم موقعیتی برای فتوحات بیشتر می نگرند، آنها که بعد از سوت پایان داور ازبک، مسیج هایشان را به مقصد «حق دلالی» سِند کردند، آنها که روی نعش احساسات یک ملت، مربی مورد نظرشان را از آب نمک بیرون کشیدند و تا پشت دروازه پرسپولیس به پیش بردند...
شاید برای «قانون» کار مهم تری پیش آمده که آزارش به شما نمی رسد آقای دلال، شاید تصویر خداوند را برای همیشه از جلوی چشم های شما پاک کرده باشند، شاید فرشته خوبی های روی دوش شما «ایدز» گرفته باشد، شاید شکم شما مدتهاست که به بلع لقمه های آنچنانی حساسیت نشان نمی دهد، شاید وجدان را جایی اطراف فراموشخانه وجودتان به چارمیخ کشیده باشید و شاید انسانیت را سر راه گذاشته اید که چنین آسوده و بی واهمه جنایت می کنید. با این همه اما، وقتی آستین های تان را بالا می زنید تا از آب، کره بگیرید و «گنجشک فروش» را به جای قناری قالب کنید، فقط چند لحظه به غم و غربت همه پسربچه های گل فروش این سرزمین فکر کنید؛ آنها که دینار به دینار حق و حقوق شان خیلی محترمانه به سرقت رفت تا زندگی شما رنگ دلفریب تری به خودش بگیرد، آنها که دوش به دوش شما، روشن ترین نمونه های ناتوانی یک سیستم بیمار در جلوگیری از تجاوز وحشیانه به مفهوم عدالت اقتصادی به حساب می آیند و آنها که حالا، گستاخانه و سهم خواهانه به آخرین سنگر امید بخش شان یورش می برید. این تیم ها که به شوق صید لقمه ای چرب تر، کمر به نابودی شان می بندید و از ساختن هیچ جهنمی برایشان نمی هراسید، واقعی ترین سرمایه های «ملی» این ملک اند؛ حتی بالاتر از نفت، که اگر این معجون نیستی و فنا و تباهی، 8 دلارش با 80 دلار فرقی به حالی مردم ندارد، یک امتیاز بالاتر و پایین تر این تیم ها، دنیای بچه های گل فروش ما را زیر و رو می کند. قصه عجیبی است اینکه نان شما را در تنور «بحران» می پزند، اما حتی دزدها هم می توانند به دو گروه باشرف ها و بی شرف ها تقسیم شوند. باور کنید اتفاق خیلی عجیبی نمی افتد اگر سالی 700 میلیون طلب دو قبضه شما از هر فصل نقل و انتقالات، به نصف کاهش پیدا کند و در عوض، با بسنده کردن به انداختن چند بازیکن هپاتیتی و بی رباط و کفترباز، از خیر ریشه کن کردن کل باشگاه بگذرید. هر چقدر معده شما بزرگ است و کل این فوتبال یک گوشه اش جا می گیرد، دل پسربچه های گل فروش این شهر کوچک است و با چهارتا شکست، خرد می شود. همچنان خیلی شیک و طلبکارانه از دیوار مردم بالا بروید دوستان، اما همه دارایی این خانه را جارو نکنید؛ اینجا هنوز هستند آدم های زار و نحیفی که به یک تکه گلیم پاره دلخوش باشند.
مرد میانسال روی صندلی آخرین قطار مترو نشسته و روزنامه ورزشی اش را ورق می زند. تنها 24 ساعت به آغاز بازی مرگ و زندگی پرسپولیس با الاتحاد زمان باقی مانده است و او به فردای سخت تیمش می اندیشد. آخرین قطار مترو، مرکب آخرین مسافران شب های تاریک تهران است؛ آنها که مهم ترین کلیدواژه زندگی شان، «اضافه کار» است و خواب شامگاهی شان، از جایی حوالی همان صندلی های پلاستیکی، کنار ظرف غذای کج و معوج شان شروع می شود. پسرک گل فروش، واگن ها را یکی بعد ازدیگری طی می کند، به امید اینکه بتواند شاخه گلی به مسافران خواب زده اش بفروشد. همین که به نزدیکی های مرد میانسال می رسد، نگاهش روی روزنامه او خشک می شود: «اِ... عمو، این پولادیه، همون که کاشته گل زد، دمش گرم.»
- مگه تو می شناسیش آقا پسر.
- آره دیگه، بازیکن پرسپولیس ه، ولی نمی ذارن تو لیگ بازی کنه. فقط مال آسیاست.
- خوشت میاد ازش؟
- پس چی؟ اگه این یکیو هم نداشتیم که تو آسیا هم آبروریزی می شد.
چند دیالوگ دیگر بین دو مسافر همدل متروی پایتخت رد وبدل می شود. مرد که از شیرین زبانی و هوش سرشار پسرک به وجد آمده، روزنامه اش را تا می زند و به نوجوان گل فروش می دهد تا ببرد و بخواندش، اما همین که تعارف می کند، صورت پسرک سرخ می شود، سرش را پایین می اندازد و چیزی نمی گوید. زیاد طول نمی کشد تا حقیقت روشن شود. دستفروش جوان و با ذکاوت متروی تهران، 10-12 ساله به نظر می رسد، اما هنوز برای یک روز هم به مدرسه نرفته است؛ الف را نمی شناسد، با جدول ضرب بیگانه است و «جمله سازی» را فقط لابلای همان کلماتی آموخته که برای فروش رفتن گل ها یادش داده اند. پسرک با دستان سیاهش و با گودرفتگی های ترحم برانگیر پای چشمش، به الماس تباه شده ای می ماند که حالا فقط نقش منبع درآمد صاحبانش را ایفا می کند؛ آنها که شاید به مختصری غذا یا اندکی جادوی نشئه ساز، اجاره اش کرده باشند. قانون اساسی می گوید او می تواند تا گرفتن دیپلم مجانی درس بخواند، اما نمی گوید در کدام مدرسه؟ با کدام پشتیبان؟ اندوه در تار و پود وجود نوجوانی جاخوش کرده که لابلای گل های پلاسیده اش، آینده و استعدادش را می فروشد. مرد میانسال که به وضوح متاثر شده، از پسرک دلجویی می کند، شاخه گلی می خرد و به قصد خداحافظی، به سمت در خروجی قطار می رود. آخرین دیالوگ پسر را، با چشمانی که معصومیت در آن موج می زند، خیلی از دیگر مسافران مترو هم می شنوند: «عمو خدا کنه فردا پرسپولیس ببره، یه عشق حسابی بکنبم.»
فصل دوم
24 ساعت بعد، کسی از روزگار تلخ پسرک گلفروش خبر نداشت، اما بی گمان «عشق حسابی»، نه در بساط محقر او، که در بزم شاهانه خیلی های دیگر فراهم شده بود؛ آنها که غنیمت بردن از جسد تیم های فوتبال، جدی ترین تجارت شان است، آنها که به هر شکست، به چشم موقعیتی برای فتوحات بیشتر می نگرند، آنها که بعد از سوت پایان داور ازبک، مسیج هایشان را به مقصد «حق دلالی» سِند کردند، آنها که روی نعش احساسات یک ملت، مربی مورد نظرشان را از آب نمک بیرون کشیدند و تا پشت دروازه پرسپولیس به پیش بردند...
شاید برای «قانون» کار مهم تری پیش آمده که آزارش به شما نمی رسد آقای دلال، شاید تصویر خداوند را برای همیشه از جلوی چشم های شما پاک کرده باشند، شاید فرشته خوبی های روی دوش شما «ایدز» گرفته باشد، شاید شکم شما مدتهاست که به بلع لقمه های آنچنانی حساسیت نشان نمی دهد، شاید وجدان را جایی اطراف فراموشخانه وجودتان به چارمیخ کشیده باشید و شاید انسانیت را سر راه گذاشته اید که چنین آسوده و بی واهمه جنایت می کنید. با این همه اما، وقتی آستین های تان را بالا می زنید تا از آب، کره بگیرید و «گنجشک فروش» را به جای قناری قالب کنید، فقط چند لحظه به غم و غربت همه پسربچه های گل فروش این سرزمین فکر کنید؛ آنها که دینار به دینار حق و حقوق شان خیلی محترمانه به سرقت رفت تا زندگی شما رنگ دلفریب تری به خودش بگیرد، آنها که دوش به دوش شما، روشن ترین نمونه های ناتوانی یک سیستم بیمار در جلوگیری از تجاوز وحشیانه به مفهوم عدالت اقتصادی به حساب می آیند و آنها که حالا، گستاخانه و سهم خواهانه به آخرین سنگر امید بخش شان یورش می برید. این تیم ها که به شوق صید لقمه ای چرب تر، کمر به نابودی شان می بندید و از ساختن هیچ جهنمی برایشان نمی هراسید، واقعی ترین سرمایه های «ملی» این ملک اند؛ حتی بالاتر از نفت، که اگر این معجون نیستی و فنا و تباهی، 8 دلارش با 80 دلار فرقی به حالی مردم ندارد، یک امتیاز بالاتر و پایین تر این تیم ها، دنیای بچه های گل فروش ما را زیر و رو می کند. قصه عجیبی است اینکه نان شما را در تنور «بحران» می پزند، اما حتی دزدها هم می توانند به دو گروه باشرف ها و بی شرف ها تقسیم شوند. باور کنید اتفاق خیلی عجیبی نمی افتد اگر سالی 700 میلیون طلب دو قبضه شما از هر فصل نقل و انتقالات، به نصف کاهش پیدا کند و در عوض، با بسنده کردن به انداختن چند بازیکن هپاتیتی و بی رباط و کفترباز، از خیر ریشه کن کردن کل باشگاه بگذرید. هر چقدر معده شما بزرگ است و کل این فوتبال یک گوشه اش جا می گیرد، دل پسربچه های گل فروش این شهر کوچک است و با چهارتا شکست، خرد می شود. همچنان خیلی شیک و طلبکارانه از دیوار مردم بالا بروید دوستان، اما همه دارایی این خانه را جارو نکنید؛ اینجا هنوز هستند آدم های زار و نحیفی که به یک تکه گلیم پاره دلخوش باشند.
لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/29309
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس
1-1
الریان قطر
پرسپولیس
دوشنبه, 5 آذر
ساعت 21:30
ورزشگاه : حمد خلیفه
داور : فو مینگ
-
پرسپولیس
الشرطه عراق
دوشنبه, 12 آذر
ساعت 17:30
ورزشگاه : دوحه قطر
داور : کیم جونگ هیوک
نظرسنجی
پرسپولیس موفق به صعود در لیگ نخبگان خواهد شد؟
برنامه بازی ها
هفته 11 لیگ برتر
یکشنبه, 11 آذر
ذوب آهن | - | شمس آذر | 17:30 |
دوشنبه, 12 آذر
هوادار | - | استقلال خوزستان | 15:30 | |
آلومینیوم | - | گل گهر | 15:30 | |
خیبر خرمآباد | - | ملوان | 15:30 |
سهشنبه, 13 آذر
تراکتور | - | چادرملو | 16:30 |
شنبه, 17 آذر
پرسپولیس | - | نساجی | 17:30 | |
فولاد | - | استقلال | 20:00 |
یکشنبه, 18 آذر
مس رفسنجان | - | سپاهان | 17:30 |
یک هشتم جام حذفی
هفته 5 لیگ نخبگان آسیا
دوشنبه, 05 آذر
العین امارات | 1 - 2 | الاهلی عربستان | 17:30 | |
استقلال | 0 - 0 | پاختاکور | 19:30 | |
الغرافه قطر | 1 - 3 | النصر عربستان | 19:30 | |
الریان قطر | 1 - 1 | پرسپولیس | 21:30 |
سهشنبه, 06 آذر
الشرطه عراق | 1 - 3 | الوصل امارات | 19:30 | |
السد قطر | 1 - 1 | الهلال | 19:30 |
جدول مسابقات
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | سپاهان | 10 | 6 | 21 |
2 | پرسپولیس | 9 | 8 | 20 |
3 | تراکتور | 9 | 10 | 19 |
4 | فولاد | 10 | 1 | 18 |
5 | چادرملو | 10 | 0 | 17 |
6 | ملوان | 9 | 3 | 15 |
7 | استقلال خوزستان | 10 | -1 | 13 |
8 | گل گهر | 9 | 2 | 12 |
9 | آلومینیوم | 10 | 0 | 12 |
10 | استقلال | 10 | -6 | 11 |
11 | ذوب آهن | 10 | -4 | 10 |
12 | خیبر خرمآباد | 10 | -3 | 9 |
13 | مس رفسنجان | 10 | -3 | 9 |
14 | شمس آذر | 10 | -3 | 7 |
15 | هوادار | 10 | -6 | 7 |
16 | نساجی | 10 | -4 | 6 |
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | الاهلی عربستان | 5 | 9 | 15 |
2 | الهلال | 5 | 11 | 13 |
3 | النصر عربستان | 4 | 7 | 10 |
4 | الوصل امارات | 5 | 2 | 10 |
5 | السد قطر | 5 | 3 | 9 |
6 | الریان قطر | 4 | -2 | 4 |
7 | استقلال | 5 | -3 | 4 |
8 | الغرافه قطر | 5 | -4 | 4 |
9 | پرسپولیس | 5 | -2 | 3 |
10 | پاختاکور | 5 | -2 | 3 |
11 | الشرطه عراق | 5 | -11 | 2 |
12 | العین امارات | 5 | -8 | 1 |