مخفى شدن در زمان مشكلات، پايكوبى در زمان پيروزى

همين كه اوضاع خراب و آشفته باشد، خيلى ها دنبال جايى براى مخفى شدن مى گردند، كم پيدا و بلكه ناپيدا مى شوند. به دنبال كسى يا جايى مى گردند كه پشت سر آن مخفى شوند. در كمين مى نشينند ببينند تا پيروزى و موفقيت سر بيرون بياورد تا روى آن خيمه بزنند تا خود را ميان آنها كه پايكوبى مى كنند نشان بدهند. شلوغش مى كنند تا معلوم نشود، چه كسى كار كرد و چه كسى براى طلب سهم خود از موفقيت لحظه شمارى!

حبيب كاشانى اينگونه عمل نكرد. عملكرد او هر ايرادى داشته باشد، حداقل اهل مخفى شدن نبود. به دل آتش زد تا خيلى ها پشت سر او مخفى شوند. يكى مثل خودش را هم پيدا كرد. على دايى اهل دل به دريا زدن و آمدن به وسط گود بود. از آتش هراسى نداشت. آنها سنگرهايى بودند براى اينكه پشت سرشان مخفى شوند. مخفى شدند اما حالا زمان رجزخوانى است، بايد خودى نشان بدهند. كارى كه نكردند بايد بگويند: «من آنم كه رستم بود پهلوان» رستم كه نباشى، بايد بگويى رستم را من آوردم. من او را نگه داشته باشم، هر چند كه چنين نكرده باشى.

آنچه گفتيم، حكايت اين روزهاى پرسپوليس است در اين مقطع و با اين هيچ انگارى براى آينده، شايد براى پرسپوليس انتخابى بهتر از حبيب كاشانى نبود. «چون معما حل شود، آسان بود» معما حل شده است. حضور او به سود پرسپوليس تمام شد. نه اينكه حضور ديگران به ضرر مجموعه بود. اين ۲ با هم متفاوت هستند اما آنچه روى داد، اكنون نتيجه داده است اما آيا اين انتخاب براى پرسپوليس بود يا براى اينكه پشت سر او مخفى شوند. اشكالى كه در تصميم گيريها وجود دارد به همين جا ختم مى شود. چون اوضاع كمى سخت شد، تغييرات بوجود آمد و چون پيچيدگى دوباره حادث شد، بى تاب شدند كه تغييرات دوباره اى حادث شود. هر روز اين خبر مى آمد كه فلان مدير مى آيد اما ورق كه برگشت سفارشات تغيير كرد. زورشان كه نرسيد، گفتند بماند. وقتى ديدند جور ديگرى نمى توانند، مصلحت ديدند همينطور ادامه بدهند. حالا هم سهمى از پهلوانى رستم مى خواهند اما رستم حرف شنوى ندارد، پس تاريخ مصرف دارد. اين بار تاريخ مصرف تا چه زمان است؟! پرسپوليس تا چه زمانى مى تواند اينگونه ادامه بدهد؟ شايد زمان آن رسيده باشد كه سعيدلو براى آينده پرسپوليس تصميم هايى پايدار بگيرد تا آنچه مطرح مى شود، با شرايطى كه حادث مى شود، تغيير كند. در علم مديريت نمى توان گفت: «چون فردا رسد، فكر فردا كنيم!» پرسپوليس براى همين روزمرگى هم نياز به حمايتهايى دارد كه از آن دريغ شده است. يك سؤال اينكه آيا ميزان كمكهاى مالى به سرخپوشان برابر با ميزان كمكها به باشگاههاى ديگر بوده است؟