مدیریت شیر و خطی

مدیریت در سطح کلان ورزش ایران واژه ای برابر با چرخش میان صندلی های گوناگون میان افرادی محدود است.

چند نام خاص که مدام در صندلی های مختلف گمارده می شوند ، هزینه های مالی فراوانی بر سیستم تحمیل میکنند ، به صورت تحقیر آمیز توسط مخاطبین آن ورزش طرد می شوند و با سلام و صلوات به جایگاه بعدی می روند.

از این دست میتوان به افرادی هم چون آقایان علی آبادی ، کفاشیان و برادران انصاری فرد اشاره کرد.
آقای مهندس علی آبادی ، با سابقه کار در زمینه عمران وارد دنیای بزرگ ورزش می شود و با خلع دکتر دادکان از ریاست فدراسیون فوتبال ، تعلیق فوتبال ایران ، دوپینگ وزنه برداران ، کسب رتبه 51 ام در المپیک ،حذف تیم ملی فوتبال ایران در مقدماتی جام جهانی و به جا گذاشتن ده ها پروژه ناقص و پر هزینه عمرانی به کار خود پایان می دهد.

آقای کفاشیان قاطعانه میگوید علی دایی حتی در صورت شکست مقابل عربستان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران است و بعد در نود از جزیره کیش ! حضور پیدا میکند و میگوید از اول هم لیوان دست ما نبود !

در سطحی پایین تر ، شاهد شاهکار برادران انصاری فرد در مدیریت باشگاهی هستیم تا پس از مشکلات متعدد پرسپولیس و حذف علی پروین از سطح اول فوتبال ایران شاهد حضور محمد حسن انصاریفرد در تیم راه اهن باشیم.

سالها قبل هم عباس انصاریفرد با بالا اوردن یک بدهی میلیاردی پرسپولیس این باشگاه را ترک کرده بود ، دوباره امسال بر مسند مدیریت این تیم می نشیند تا با دست دست کردن در جذب مربی خود به پدیده سود اور ؟!! جذب بازیکنان بپردازد تا پرسپولیس در میانه میدان حتی یک هافبک دفاعی تمام عیار را نداشته باشد و کریم باقری بهترین گزینه برای مربیان شود !

این تیم که هم اکنون با 2 برد ، 5 ! تساوی و 1 باخت در رده 8 ام جدول 18 تیمی لیگ برتر ایران قرار دارد
در زیر به بررسی روند مدیریتی عباس انصاری فرد و مقایسه آن با تعاریفی در دانش مدیریت می پردازم :

سالها پیش اندیشمندانی هم چون پیتر دراکر ( پدر علم مدیریت جهان ) ، تیلور ، هرسی بلانچارد ، کریتنر و ... با مطالعه و تحقیق در مورد ارتباطات انسانی در سازمان ها و گروه ها تلاش برای ارائه یک تعریف جامع از دانشی نوپا و پر اثر به نام مدیریت کردند ، تا به جملات زیر برسیم:
“مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت می گیرد”

به طور واضح، این تعریف یک سری از مفاهیم را به شرح زیر منتقل میکند:

    •    مدیریت یک فرآیند است.
    •    مفهوم نهفتهٔ مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
    •    مدیریت مؤثر، تصمیم های مناسبی می گیرد و به نتایج مطلوبی دست می یابد.
    •    مدیریت کارا به تخصیص و مصرف مدبرانه می گویند.
    •    مدیریت بر فعالیت های هدفدار تمرکز دارد

در این میان ، عباس انصاری فرد ، شبانه !! تصمیم میگیرد تا کرانچار را اخراج کند و سرمربی موقت تیم در استانه دربی تهران و در حالی که استقلال 5-0 ابومسلم را در هم کوبیده است ،  به حسین عبدی ، بدون هیچ سابقه سرمربیگری و تجربه کافی ، سپرده شود .

صبح ، پس از مشورت با اعضای کادر فنی ، این تصمیم 180 درجه چرخش می یابد و کرانچار امنیت شغلی پس از بازی استقلال را هم تضمین شده می بیند !

آیا این یک فرایند بود یا یک تصمیم گیری لحظه ای ؟
آیا این هدایت یک تشکیلات انسانی است ؟ نتیجه مطلوب حاصل از این تصمیم گیری چه بوده است ؟
آیا کرانچار درست مصرف شد ؟

اگر حسین عبدی در داربی با توجه به امادگی استقلال شکست سنگین را متحمل می شد آیاتبدیل به مهره ای سوخته در عرصه مربیگری ایران نمی شد؟

پدیده ای به نام فعالیت هدف دار در کدام یک از این دو تصمیم مشاهده می شود ؟
 
در این رهگذر ، اندیشمند فرانسوی ،هنری فایول ،برای یک مدیر پنج وظیفه را تعریف کرد:
برنامه ریزی، سازماندهی ،هدایت و رهبری،  هماهنگی و کنترل

امروزه وظایف مدیر را چهار مورد زیر می دانند:

    •    برنامه ریزی: تصمیم گیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد.

    •    سازماندهی: سازماندهی فرآیندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروه های کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت می گیرد.

    •    هدایت و رهبری: این وظیفه یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان.

    •    کنترل: کنترل تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسهٔ اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که در بر گیرندهٔ حداکثر کارایی است.

در کدام یک از لحظات حضور عباس انصاری فرد بر مصدر مدیریت باشگاه پرسپولیس واژه برنامه ریزی معنا شده است ؟

ایشان که به طور شخصی !! تصمیم به برکناری کرانچار و اعلام آن به رسانه ها میگیرند را میتوان مصداق مدیری با توانمندی سازماندهی مناسب و تقسیم وظایف دانست ؟

با برکنار کرانچار بعد از 9 هفته که کارنامه نسبتا مطلوبی در عرصه مربیگری دارد کدام انگیزه را برای مربیان بزرگ برای کار در این تیم می توان دید؟

ایا تلاش منظمی در جهت رسیدن به اهداف در عرصه مدیریت باشگاه پرسپولیس قابل مشاهده است ؟
مدیریت استراتژیک سطحی از سازمان است  که برای بلند مدت برنامه ریزی میکند و بزرگترین هنرش تبدیل تهدید ها به فرصت هاست !

ایا عباس انصاری فرد تا به امروز جز تبدیل فرصت ها به تهدید ها در عمل کار دیگری هم کرده است ؟
سوالات فراوان نپرسیده ای از این نابغه مدیریت فوتبال ایرانی داریم  که مسلما همه بی پاسخ خواهند ماند ، اما انچه به طور قطع اتفاق خواهد افتاد طرد این مدیر ضعیف توسط طرفداران و حضورش در پستی دیگر خواهد بود ، غیر از این است ؟