نویسنده : ارتش سرخ دات کام
-
نظرات : 3 اظهار نظر
-
9 ساعت پیش
مرثیهای برای فوتبال بیستــاره!
ارتش سرخ دات کام :

مدتهاست که در مورد افول شدید فوتبال ایران مرثیهسرایی میشود. بالاخره سند و مدرک هم برای این ادعا آنقدر زیاد است که نیاز چندانی به چانهزنی نیست. داریم در مورد فوتبالی حرف میزنیم که در رده ملی، تقریبا نیم قرن است قهرمان قاره نشده، میزبانی بزرگ نداشته و از راهیابی به المپیک هم محروم مانده.
در رده باشگاهی هم از آخرین قهرمانی تیمهایمان دستکم سه دهه گذشته و هر روز هم فاصله ما با رقبا بیشتر میشود. میتوانید خیلی راحت به نتایج تیمهای ایرانی در لیگهای سطح یک و حتی دوی آسیا نگاه کنید. در سطح یک، امروز کریخوانی هواداران پرسپولیس و استقلال به این حد تنزل کرده که کدامیک از آنها از حریفان عربستانی کمتر گل میخورند. سال گذشته هواداران استقلال، صعود تیمشان از مرحله گروهی لیگ نخبگان آسیا را در حد یک موفقیت بسیار بزرگ جشن گرفتند و البته بلافاصله با شکست سنگین برابر النصر اوت شدند. در سطح دو هم امروز شکست باشگاههای ایرانی حتی برابر تیمهای اردنی دیگر باعث تعجب نیست؛ هرچند همین اردن در آخرین دوره جام ملتها به فینال راه یافت و از این نظر تقریبا ۵۰ سال جلوتر از ماست!
همه چیز اما همین نیست. وقتی در فضای مجازی «کارزار تعطیلی فوتبال» راه میافتد و ظرف چند ساعت هزاران امضا جمع میکند، این یک صدای اعتراض بسیار بلند است که باید شنیده شود. امروز ورزشگاههای ما خالی از جمعیت است. درحالیکه روزی هزاران نفر برای تماشای تمرین پرسپولیس راهی ورزشگاه کارگران میشدند، حالا حضور همین تعداد آدم روی سکو در مسابقات مهم رسمی، از سوی گزارشگران با عناوین اغراقآمیزی همچون «استقبال خوب» توصیف میشود!
در همین راستا، یکی از نگرانکنندهترین بخشهای ماجرا، خالی شدن فوتبال ایران از ستارههای کارآمد و جذاب است؛ بازیکنانی که سکوها را به وجد بیاورند و به معنای واقعی کلمه «هنرنمایی» کنند. نسل امثال دایی و باقری و شاهرودی و کریمی و عزیزی و منصوریان و زرینچه و... مدتهاست به سر آمده و امروز بازیکنی مثل رامین رضاییان با ۳۶ سال و آن همه باگ در بخش دفاعی، به سرعت تبدیل به اسطوره میشود! در این مطلب تصمیم گرفتیم رنج تهی شدن این فوتبال از سوپراستار را در چهار پرده بررسی کنیم. بخوانید و ببینید به کجا رسیدهایم..
برهوت بازیکنان تکنیکی
حتما قدیمیترها یادشان میآید که بیست یا سی سال پیش هر کسی میخواست فوتبال ایران را توصیف کند، حتما از کلمه «تکنیکی» استفاده میکرد. اصلا یکی از ویژگیهای تیم ملی ایران این بود که بازیکنان زیادی در آن قابلیت دریبل زدن، از پیش رو برداشتن بازیکن حریف و هنرنمایی و گرهگشایی از این طریق را داشتند. شاید فوتبال ما آن زمان از نظر سختافزاری و تاکتیکی ضعیف بود، اما بازیکنان تکنیکی زیادی داشتیم که به آنها میبالیدیم. مثال هم زیاد است، اما برای نمونه فقط کافی است نوع فوتبال خداداد عزیزی را به یاد بیاورید.
داستان این است که عمده بازیکنان آن نسل از دل فوتبال خاکی و خیابانی ظهور میکردند و آنقدر خوب بودند که خودشان را به سیستم تحمیل میکردند. با خاموش شدن نسبی چراغ این نوع فوتبال، طبیعتا خبری از پیدایش ستارههای خودجوش هم نیست. در این شرایط، ماموریت یافتن و تزریق استعدادهای جدید به فوتبال ایران باید بر عهده آکادمیها و فوتبال پایه گذاشته شود که در هر دو بخش به شدت ضعف داریم.
باشگاهها پولشان را در همان سطح بزرگسالان برای بازیکنان بیمصرف حیف و میل میکنند و در خیلی از بخشهای فوتبال پایه هم درگیر فساد شدید هستیم؛ تا جایی که گاهی حتی دامنهاش به تیمهای ملی هم کشیده میشود. اینطوری است که پدر پولدارتر، خرج میکند و پسر بیاستعدادش را بالا میبرد و آن ستاره بالقوه و فقیر پشت خط میماند و محو میشود. اینطوری است که امروز رقبای تیم ملی ایران در توصیف ما به جای تکنیکی، از کلماتی مثل خشن و فیزیکی سود میبرند. همین مصاحبههای روسها قبل و بعد از بازی با ایران را مرور کنید تا بدانید در مورد چه حرف میزنیم.
بیسفیر، بیلژیونر
با خروج مهدی طارمی از اینتر، حالا فوتبال ایران بعد از سالهای طولانی در پنج لیگ معتبر اروپا بدون نماینده شده است. در حقیقتی تلختر از زهر، درحالیکه کره و ژاپن روی هم بیش از 30 لژیونر در انگلیس و آلمان و اسپانیا و ایتالیا و فرانسه دارند و درحالیکه حتی پای بازیکنان ازبکستانی و عراقی هم به این لیگها باز شده، ما امروز هیچ لژیونر سرشناسی نداریم که با هیجان مسابقات مربوط به او را تماشا کنیم و لذت ببریم.
عمده وقت طارمی در اینتر به نیمکتنشینی گذشت و عجیب این که طی هفتههای اخیر در المپیاکوس هم همین اتفاق برای او تکرار شده است. همین تازگی یک رسانه یونانی نقدی تند علیه مهاجم ایرانی نوشته بود. تازه طارمی که از نظر فنی یکی از بهترین بازیکنان این نسل است، بقیه حتی به این نقطه هم نمیرسند.
آیا نیازی هست تکرار کنیم هماکنون علیرضا جهانبخش به عنوان کاپیتان تیم ملی، شش ماه است تیم باشگاهی ندارد؟ این در حالی است که زمانی فوتبال ایران پز لژیونرهای موفقش را میداد؛ از مهدی مهدویکیا که عضو تیم منتخب قرنهامبورگ شد تا دایی وهاشمیان و کریمی در بایرنمونیخ و نکونام و شجاعی در اوساسونا. وضع طوری بود که ستارهای مثل مرحوم مهرداد میناوند که اتفاقا در اتریش آمار بازی بسیار بالایی در لیگ قهرمانان اروپا داشت، اصلا به چشم نمیآمد.
حالا اما نصف تیم ملی در تیمهای وسط جدولی لیگ امارات جمع شدهاند و سایتهای سطحی و بعضا کاسب، با آب و تاب در مورد درخشش آنها مطلب مینویسند. زمانی دلخوش دربی بازیکنان ایرانی در بوندسلیگای آلمان بودیم و حالا تقابل آنها در پیراهن الاتحاد کلبا و الوحده امارات تیتر اخبارمان میشود. این اگر سقوط نیست، پس چیست؟
لباس کدامتان را بخریم؟
فوتبال یک هنر است، یک صنعت، یک تجارت، یک سرگرمی... این حوزه نیاز به ستاره جذاب دارد. بهترین فیلمهای دنیا هم هر چقدر بفروشند و از نظر مضمونی ممتاز باشند، باز با یک آرتیست درجه یک، موفقتر خواهند بود و بیشتر به چشم میآیند.
این یعنی حتی اگر شما کاملا هم کامیاب باشید و نتایج خوبی به دست بیاورید، باز لازم است ستارههایی در زمین داشته باشید که مردم برای تماشای آنها پول بدهند و از دیدنشان لذت ببرند. امروز فوتبال ملی اسپانیا ضعیف نیست و رئال و بارسا هم مثل اغلب اوقات کیفیت بالا و چشمگیری دارند، اما داستان دورانی که لیونل مسی و کریس رونالدو در لالیگا توپ میزدند، به کلی فرق دارد. مردم سراسر جهان به شکل دیوانهوار رقابت این دو فوق ستاره را دنبال میکردند و حظ میبردند.
این یعنی آخر آخرش حیات فوتبال بستگی به این دارد که شما یک ستاره را آنقدر دوست داشته باشید که پیراهنش را برای خودتان یا پسرتان بخرید؛ کسی که اگر وارد ورزشگاه شد، سکوها به اوج هیجان بیایند و سرمستانه نامش را صدا بزنند. منصفانه بگویید امروز در این فوتبال چند ستاره این شکلی داریم؟ لیگ ایران که به طور میانگین در هر مسابقهاش حتی دو گل هم به ثمر نمیرسد، در محاصره بازیکنان بسیار معمولی پرشماری است که فاصله چندانی بین آنها نیست.
بسیار دیدهایم بازیکنانی که حتی به پرسپولیس و استقلال رسیدند، اما وقتی از این تیمها کنار رفتند، هیچ باشگاهی مشتریشان نشد! همین امروز سعید مهری این شرایط را دارد. جالب است که سیاوش یزدانی، محمدحسین مرادمند و میلاد سرلک در پرسپولیس و استقلال سرباز شدند، اما مازیار زارع آنها را در ملوان بازی نداد! شاید اغراق نباشد اگر بگوییم بین 80 درصد بازیکنان لیگ برتری و دسته یکی تفاوت فاحشی وجود ندارد.
فوتبالیستهای بیلقب
این یکی هم بامزه است؛ یک معیار جالب دیگر برای این که پی ببریم فوتبال ایران تا چه اندازه از ستاره جذاب و چشمنواز خالی شده. زمانی نهچندان دور، بسیاری از بازیکنان فوتبال ما «لقب» داشتند؛ القابی که یا از هواداران روی سکو میگرفتند یا از مطبوعات و رسانهها و یا حتی از خارجیها.
در این مورد هم مثال بسیار زیاد است؛ از سوپراستار بسیار جذابی به اسم کریم باقری که بیشتر به خاطر فرم یقهاش به او اریک کانتونا میگفتند تا شاهرودی مالدینی یا حامد کاویانپور که به خاطر شوتها و تکلهایش با روبرتو کارلوس مقایسه میشد. بهروز رهبریفرد را کاستاکورتا میخواندند و لقب «آقای گل» هم از فرشاد پیوس تا رضا عنایتی، بین ماشینهای گلزنی مختلف دست به دست میشد.
به مجتبی جباری لقب زیدان آسیا را داده بودند و شهریار و جادوگری داشتیم و لقب عقاب آسیا هم به نام احمدرضا عابدزاده سند خورده بود. در اروپا به مهدی مهدویکیا لقب موشک داده بودند و وحید هاشمیان را هلیکوپتر صدا میکردند. خداداد عزیزی در مهیجترین لحظه تاریخ فوتبال ایران، ناگهان «غزال تیزپا» لقب گرفت و مهدی هاشمینسب عنوان ابدی «یاغی» را به خودش اختصاص داد.
جالب است که این سالها سطح بازیکنانی که بین دو تیم پرسپولیس و استقلال جابهجا شدند، آنقدر تنزل کرده که بعضا حتی اسم آنها هم فراموش شده، چه برسد به این که انتقالشان آن همه جنجال داشته باشد و لقب اختصاصی پیدا کنند. حالا شما بگویید آخرین ستاره شورانگیز فوتبال ایران که توانست یک لقب برای خودش دست و پا کند چه کسی بود؟ شاید فقط مهدی قائدی که از ظهور او هم یک دهه میگذرد و البته بیشتر به خاطر چهرهاش «باشو» خوانده شد. نه؛ آسمان فوتبال ایران، خیلی تاریکتر از این حرفهاست و این حقیقت دلهرهآور و مایوسکنندهای است.
در رده باشگاهی هم از آخرین قهرمانی تیمهایمان دستکم سه دهه گذشته و هر روز هم فاصله ما با رقبا بیشتر میشود. میتوانید خیلی راحت به نتایج تیمهای ایرانی در لیگهای سطح یک و حتی دوی آسیا نگاه کنید. در سطح یک، امروز کریخوانی هواداران پرسپولیس و استقلال به این حد تنزل کرده که کدامیک از آنها از حریفان عربستانی کمتر گل میخورند. سال گذشته هواداران استقلال، صعود تیمشان از مرحله گروهی لیگ نخبگان آسیا را در حد یک موفقیت بسیار بزرگ جشن گرفتند و البته بلافاصله با شکست سنگین برابر النصر اوت شدند. در سطح دو هم امروز شکست باشگاههای ایرانی حتی برابر تیمهای اردنی دیگر باعث تعجب نیست؛ هرچند همین اردن در آخرین دوره جام ملتها به فینال راه یافت و از این نظر تقریبا ۵۰ سال جلوتر از ماست!
همه چیز اما همین نیست. وقتی در فضای مجازی «کارزار تعطیلی فوتبال» راه میافتد و ظرف چند ساعت هزاران امضا جمع میکند، این یک صدای اعتراض بسیار بلند است که باید شنیده شود. امروز ورزشگاههای ما خالی از جمعیت است. درحالیکه روزی هزاران نفر برای تماشای تمرین پرسپولیس راهی ورزشگاه کارگران میشدند، حالا حضور همین تعداد آدم روی سکو در مسابقات مهم رسمی، از سوی گزارشگران با عناوین اغراقآمیزی همچون «استقبال خوب» توصیف میشود!
در همین راستا، یکی از نگرانکنندهترین بخشهای ماجرا، خالی شدن فوتبال ایران از ستارههای کارآمد و جذاب است؛ بازیکنانی که سکوها را به وجد بیاورند و به معنای واقعی کلمه «هنرنمایی» کنند. نسل امثال دایی و باقری و شاهرودی و کریمی و عزیزی و منصوریان و زرینچه و... مدتهاست به سر آمده و امروز بازیکنی مثل رامین رضاییان با ۳۶ سال و آن همه باگ در بخش دفاعی، به سرعت تبدیل به اسطوره میشود! در این مطلب تصمیم گرفتیم رنج تهی شدن این فوتبال از سوپراستار را در چهار پرده بررسی کنیم. بخوانید و ببینید به کجا رسیدهایم..
برهوت بازیکنان تکنیکی
حتما قدیمیترها یادشان میآید که بیست یا سی سال پیش هر کسی میخواست فوتبال ایران را توصیف کند، حتما از کلمه «تکنیکی» استفاده میکرد. اصلا یکی از ویژگیهای تیم ملی ایران این بود که بازیکنان زیادی در آن قابلیت دریبل زدن، از پیش رو برداشتن بازیکن حریف و هنرنمایی و گرهگشایی از این طریق را داشتند. شاید فوتبال ما آن زمان از نظر سختافزاری و تاکتیکی ضعیف بود، اما بازیکنان تکنیکی زیادی داشتیم که به آنها میبالیدیم. مثال هم زیاد است، اما برای نمونه فقط کافی است نوع فوتبال خداداد عزیزی را به یاد بیاورید.
داستان این است که عمده بازیکنان آن نسل از دل فوتبال خاکی و خیابانی ظهور میکردند و آنقدر خوب بودند که خودشان را به سیستم تحمیل میکردند. با خاموش شدن نسبی چراغ این نوع فوتبال، طبیعتا خبری از پیدایش ستارههای خودجوش هم نیست. در این شرایط، ماموریت یافتن و تزریق استعدادهای جدید به فوتبال ایران باید بر عهده آکادمیها و فوتبال پایه گذاشته شود که در هر دو بخش به شدت ضعف داریم.
باشگاهها پولشان را در همان سطح بزرگسالان برای بازیکنان بیمصرف حیف و میل میکنند و در خیلی از بخشهای فوتبال پایه هم درگیر فساد شدید هستیم؛ تا جایی که گاهی حتی دامنهاش به تیمهای ملی هم کشیده میشود. اینطوری است که پدر پولدارتر، خرج میکند و پسر بیاستعدادش را بالا میبرد و آن ستاره بالقوه و فقیر پشت خط میماند و محو میشود. اینطوری است که امروز رقبای تیم ملی ایران در توصیف ما به جای تکنیکی، از کلماتی مثل خشن و فیزیکی سود میبرند. همین مصاحبههای روسها قبل و بعد از بازی با ایران را مرور کنید تا بدانید در مورد چه حرف میزنیم.
بیسفیر، بیلژیونر
با خروج مهدی طارمی از اینتر، حالا فوتبال ایران بعد از سالهای طولانی در پنج لیگ معتبر اروپا بدون نماینده شده است. در حقیقتی تلختر از زهر، درحالیکه کره و ژاپن روی هم بیش از 30 لژیونر در انگلیس و آلمان و اسپانیا و ایتالیا و فرانسه دارند و درحالیکه حتی پای بازیکنان ازبکستانی و عراقی هم به این لیگها باز شده، ما امروز هیچ لژیونر سرشناسی نداریم که با هیجان مسابقات مربوط به او را تماشا کنیم و لذت ببریم.
عمده وقت طارمی در اینتر به نیمکتنشینی گذشت و عجیب این که طی هفتههای اخیر در المپیاکوس هم همین اتفاق برای او تکرار شده است. همین تازگی یک رسانه یونانی نقدی تند علیه مهاجم ایرانی نوشته بود. تازه طارمی که از نظر فنی یکی از بهترین بازیکنان این نسل است، بقیه حتی به این نقطه هم نمیرسند.
آیا نیازی هست تکرار کنیم هماکنون علیرضا جهانبخش به عنوان کاپیتان تیم ملی، شش ماه است تیم باشگاهی ندارد؟ این در حالی است که زمانی فوتبال ایران پز لژیونرهای موفقش را میداد؛ از مهدی مهدویکیا که عضو تیم منتخب قرنهامبورگ شد تا دایی وهاشمیان و کریمی در بایرنمونیخ و نکونام و شجاعی در اوساسونا. وضع طوری بود که ستارهای مثل مرحوم مهرداد میناوند که اتفاقا در اتریش آمار بازی بسیار بالایی در لیگ قهرمانان اروپا داشت، اصلا به چشم نمیآمد.
حالا اما نصف تیم ملی در تیمهای وسط جدولی لیگ امارات جمع شدهاند و سایتهای سطحی و بعضا کاسب، با آب و تاب در مورد درخشش آنها مطلب مینویسند. زمانی دلخوش دربی بازیکنان ایرانی در بوندسلیگای آلمان بودیم و حالا تقابل آنها در پیراهن الاتحاد کلبا و الوحده امارات تیتر اخبارمان میشود. این اگر سقوط نیست، پس چیست؟
لباس کدامتان را بخریم؟
فوتبال یک هنر است، یک صنعت، یک تجارت، یک سرگرمی... این حوزه نیاز به ستاره جذاب دارد. بهترین فیلمهای دنیا هم هر چقدر بفروشند و از نظر مضمونی ممتاز باشند، باز با یک آرتیست درجه یک، موفقتر خواهند بود و بیشتر به چشم میآیند.
این یعنی حتی اگر شما کاملا هم کامیاب باشید و نتایج خوبی به دست بیاورید، باز لازم است ستارههایی در زمین داشته باشید که مردم برای تماشای آنها پول بدهند و از دیدنشان لذت ببرند. امروز فوتبال ملی اسپانیا ضعیف نیست و رئال و بارسا هم مثل اغلب اوقات کیفیت بالا و چشمگیری دارند، اما داستان دورانی که لیونل مسی و کریس رونالدو در لالیگا توپ میزدند، به کلی فرق دارد. مردم سراسر جهان به شکل دیوانهوار رقابت این دو فوق ستاره را دنبال میکردند و حظ میبردند.
این یعنی آخر آخرش حیات فوتبال بستگی به این دارد که شما یک ستاره را آنقدر دوست داشته باشید که پیراهنش را برای خودتان یا پسرتان بخرید؛ کسی که اگر وارد ورزشگاه شد، سکوها به اوج هیجان بیایند و سرمستانه نامش را صدا بزنند. منصفانه بگویید امروز در این فوتبال چند ستاره این شکلی داریم؟ لیگ ایران که به طور میانگین در هر مسابقهاش حتی دو گل هم به ثمر نمیرسد، در محاصره بازیکنان بسیار معمولی پرشماری است که فاصله چندانی بین آنها نیست.
بسیار دیدهایم بازیکنانی که حتی به پرسپولیس و استقلال رسیدند، اما وقتی از این تیمها کنار رفتند، هیچ باشگاهی مشتریشان نشد! همین امروز سعید مهری این شرایط را دارد. جالب است که سیاوش یزدانی، محمدحسین مرادمند و میلاد سرلک در پرسپولیس و استقلال سرباز شدند، اما مازیار زارع آنها را در ملوان بازی نداد! شاید اغراق نباشد اگر بگوییم بین 80 درصد بازیکنان لیگ برتری و دسته یکی تفاوت فاحشی وجود ندارد.
فوتبالیستهای بیلقب
این یکی هم بامزه است؛ یک معیار جالب دیگر برای این که پی ببریم فوتبال ایران تا چه اندازه از ستاره جذاب و چشمنواز خالی شده. زمانی نهچندان دور، بسیاری از بازیکنان فوتبال ما «لقب» داشتند؛ القابی که یا از هواداران روی سکو میگرفتند یا از مطبوعات و رسانهها و یا حتی از خارجیها.
در این مورد هم مثال بسیار زیاد است؛ از سوپراستار بسیار جذابی به اسم کریم باقری که بیشتر به خاطر فرم یقهاش به او اریک کانتونا میگفتند تا شاهرودی مالدینی یا حامد کاویانپور که به خاطر شوتها و تکلهایش با روبرتو کارلوس مقایسه میشد. بهروز رهبریفرد را کاستاکورتا میخواندند و لقب «آقای گل» هم از فرشاد پیوس تا رضا عنایتی، بین ماشینهای گلزنی مختلف دست به دست میشد.
به مجتبی جباری لقب زیدان آسیا را داده بودند و شهریار و جادوگری داشتیم و لقب عقاب آسیا هم به نام احمدرضا عابدزاده سند خورده بود. در اروپا به مهدی مهدویکیا لقب موشک داده بودند و وحید هاشمیان را هلیکوپتر صدا میکردند. خداداد عزیزی در مهیجترین لحظه تاریخ فوتبال ایران، ناگهان «غزال تیزپا» لقب گرفت و مهدی هاشمینسب عنوان ابدی «یاغی» را به خودش اختصاص داد.
جالب است که این سالها سطح بازیکنانی که بین دو تیم پرسپولیس و استقلال جابهجا شدند، آنقدر تنزل کرده که بعضا حتی اسم آنها هم فراموش شده، چه برسد به این که انتقالشان آن همه جنجال داشته باشد و لقب اختصاصی پیدا کنند. حالا شما بگویید آخرین ستاره شورانگیز فوتبال ایران که توانست یک لقب برای خودش دست و پا کند چه کسی بود؟ شاید فقط مهدی قائدی که از ظهور او هم یک دهه میگذرد و البته بیشتر به خاطر چهرهاش «باشو» خوانده شد. نه؛ آسمان فوتبال ایران، خیلی تاریکتر از این حرفهاست و این حقیقت دلهرهآور و مایوسکنندهای است.
- برچسب ها
-
فوتبال
-
ملی پوشان فوتبال
-
بازیکنان فوتبال
لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/166487
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس


1-1
پرسپولیس
گل گهر
جمعه, 11 مهر
ساعت 18:30
ورزشگاه : شهرقدس
داور : کوپال ناظمی


-
خیبر خرمآباد
پرسپولیس
شنبه, 26 مهر
ساعت 18:15
ورزشگاه : تختی خرمآباد
داور : ؟؟؟
نظرسنجی
جدایی کدام گزینه را عامل موفقیت پرسپولیس در ادامه لیگ میدانید؟
برنامه بازی ها
هفته 7 لیگ برتر
پنجشنبه, 24 مهر
تراکتور | - | ملوان | 18:15 |
جمعه, 25 مهر
گل گهر | - | چادرملو | 16:45 | |
استقلال | - | مس رفسنجان | 18:00 | |
استقلال خوزستان | - | سپاهان | 19:00 |
شنبه, 26 مهر
پیکان | - | آلومینیوم | 16:45 | |
ذوب آهن | - | فولاد | 18:00 | |
شمس آذر | - | فجرسپاسی | 18:00 | |
خیبر خرمآباد | - | پرسپولیس | 18:15 |
جدول مسابقات
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | تراکتور | 6 | 3 | 9 |
2 | گل گهر | 6 | 2 | 9 |
3 | ملوان | 6 | 0 | 9 |
4 | آلومینیوم | 6 | -1 | 9 |
5 | استقلال خوزستان | 6 | 2 | 8 |
6 | چادرملو | 6 | 1 | 8 |
7 | پرسپولیس | 6 | 1 | 8 |
8 | استقلال | 6 | 0 | 7 |
9 | پیکان | 6 | -1 | 7 |
10 | خیبر خرمآباد | 6 | -1 | 7 |
11 | فجرسپاسی | 6 | 1 | 6 |
12 | سپاهان | 6 | -1 | 6 |
13 | فولاد | 6 | -1 | 6 |
14 | ذوب آهن | 6 | -1 | 5 |
15 | مس رفسنجان | 6 | -3 | 5 |
16 | شمس آذر | 6 | -1 | 2 |