مرغ و تخم مرغ

آن قديمها سوال عجيبي را از ما مي پرسيدند كه اول مرغ بوده يا تخم مرغ ؟ و براي پاسخ به اين سوال دچار سردر گمي بوديم چون اگر تخم مرغ بوده خوب مرغش كجا مي توانسته باشد و اگر مرغ بوده خود اين خانم مرغه از كجا آمده است و به قول معروف سرمان را گرم مي كرديم حقيقتا فوتبال ايران هم دچار چنين مسئله اي است امروز شاهديم كه فوتبال ما دچار معضلات بسياري است كه شايد دو نمونه مهدوي كيا و مجيدي بتواند شرايط فوتبال ما را بازگو نمايد
1/ قصه مهدوي كيا
نمي دانم چرا ناراحت شدم كه مهدوي كيا قبل از بازي دوستانه اي كه در قالب تيم هامبورگ به مصاف تيم منتخب زيدان و رونالدو رفت جوايز بزرگي چون جايزه بهترين جوان آسيا و ديگر جوايزش را به موزه هامبورگ سپرد تا مردم در آنجا جايزه هاي او را ببيند خيلي دلم گرفت و مي خواستم از او بپرسم كه آيا جاي آن جوايز در ايران نبود كه بيشتر او را مي شناسند اما حالا كه به اين مسئله مي انديشم چندان هم با او مخالفتي ندارم زيرا هامبورگ موزه و جايگاهي دارد كه به ستارگانش احترام بگذارد ولي در همين باشگاه پرسپوليس حتي اتاقي وجود ندارد كه تاريخ اين تيم را به طرفداران اين باشگاه نشان دهد چندي پيش گزارشي را از باشگاه چلسي تماشاكردم كه در بخشي از آن موزه اين تيم را نشان مي داد و به طور قطع هامبورگ هم موزه اي چنين دارد اما پرسپوليس در اين ميان چه دارد ؟ از سوي ديگر پيش خودم مي گويم ما قبل از داشتن موزه بايد فرهنگ داشتن آن را ايجاد كنيم اين روزها شاهديم كه به مهدي مهدوي كيا از رشت بر مي گردد چون در ورزشگاه داماش به او توهين مي كنند شايد خيلي از تماشاچياني كه به مهدي توهين كردند نمي دانند كه مهدوي كيا گل برتري ما در برابر آمريكا را به ثمر رساند او كسي بود كه در داليان چين دو گلي زد كه سر آغاز روند صعود ما به جام جهاني 1998 شد و در كنار اين دو واقعه مهدي سالها براي نام ايران آبرو در تيمهاي بوخوم و هامبورگ و اينتراخت فرانكفورت جمع كرد اما به او توهين مي كنيم و تازه توقع داريم جايزه هايش را براي اين مردم بگذارد از سوي ديگر از اين مردم چه توقعي مي رود وقتي شاهدند دو نفر ديگري كه مي توانستند آثاري در موزه خيالي پرسپوليس داشته باشند اين گونه سخن مي گويند از محمد مايلي كهن و دائي حرف مي زنيم كه اولي به دائي لقب "آقا قلدره " و ... مي دهد و دائي هم او را مخاطب قرار مي دهد كه ديوانه است و چرنديات زياد مي گويد براستي با اين فرهنگ كلامي مربيان سابق تيم ملي چه انتظاري از تماشاچي بايد داشت كه به مهدي مهدوي كيا احترام بگذارد ؟ در اين مقوله بايد اول فرهنگي باشد تا موزه اي برقرار شود و يا موزه اي بايد ساخته شود تا فرهنگ سازي كند ؟
2/ قصه مجيدي
فرهاد مجيدي بخاطر مشكلات دخترش بايد از استقلال جدا شود و در اين ميان شوك عطيمي براي تماشاگران آبي وجود دارد كه به واقع مجيدي را چون بازيكنان نسل قديم نظير حجازي و علي جباري .. دوست دارند مجيدي بازيكن مسني است كه در اوج است اما دير يا زود بايد برود اما با رفتن او ستون تيم استقلال مي لرزد زيرا استقلال هم گرفتار روز مرگي ها شده است از علي فتح الله زاده مي شنويم كه براي جانشيني مجيدي به دنبال بازيكنان سوري و ارمنستاني است مي پرسيم تا به كي بايد استقلال به مجيدي دلخوش باشد ؟ چرا بايد جانشين مجيدي بازيكنان ي از سوريه و ارمنستان باشد مي گويند كه بازيكن سوريه اي در هلند بازي مي كرده اما همه مي دانيم اگر بازيكني در هلند حتي متوسط بود هيچگاه به ايران نمي آمد مي پرسيم چرا استقلال به دنبال ستاره هاي جوان ايراني نمي رود كه در فردا ي بازنشستگي مجيدي بتواند باز هم مجيدي شود شايد استقلال بايد با تمامي قوا به دنبال ستاره هائي چون آرش افشين و كريم انصاري فرد و حتي خلعتبري كه خواهان بازگشت به ايران بوده به تمامي باشد جاشنين مجيدي از امروز بايد مشخص شود مجيدي فردا بايد از همين امروز تعيين شود شايد استقلال بايد به شريفات ميدان بيشتري دهد شريفاتي كه مي تواند چون مجيدي سالهاي دور باشد همان مجيدي جوان كه ناصر خان بايد او ايستاد امروز اشك و آه و حسرت در اردوي استقلال است و در پي از دست دادن ستاره هستند اما مي پرسيم چگونه مي توان ستاره پر دوام داشت اگر امروز براي آن سرمايه گزاري نشود ؟ چگونه در فرداها مجيدي خواهيم داشت ؟آيا از اول مجيدي وجود داشته است ؟ آيا با بازيكن دسته چندمي ارمنستاني و سوريه اي مي توان مجيدي روزهاي آتي را داشت ؟ چگونه بدون تخم مرغ مي توان مرغ داشت ؟ مجيدي عزيز است و رفتن او سخت بايد باشد اما با پروازي بودن او مشكل سالهاي آتي استقلال حل مي شود ؟آيا با چند خارجي گمنام استقلال مي تواند خلا مجيدي را پر كند ؟ اين همه پارادوكس را چگونه بايد توجيه كنيم ؟
فوتبال ما از جيب مي خورد و سرمايه هايش به هدر مي رود و با اين افكار و فرهنگ همچنان در جا خواهيم زد .