هنوز در گذشته ايم

گذشته حتي ارزش بخاطر سپردن را نيز ندارد
" اشو "

شايد عباراتي با همين مضمون را بارها شنيده باشيد كه مدعي هستند كه  دنيا رو به جلو حركت مي كند و نگاه به گذشته تنها از بين بردن حال و فراموش كردن اميد به آينده را حاصل دارد و بايد گفت كه صحت اين ادعا نيز تا حد زيادي تاييد شده است و همگان مي دانند نگاه به گذشته بايد تنها چشم اندازه درس گرفتن و تجربه اندوزي باشد و بايد بسيار سريع از ماندن در گذشته بيرون آمد.
 
اما گوئي اين حكايت در فوتبال ما به هيچ عنوان معني ندارد و همواره دوست داريم كه در گذشته سير كنيم و اين تسلسل "گذشته نگاهي" را ادامه داده و مي دهيم نگاهي به برخي از وقايع اين روزهاي فوتبال ما نشان مي دهد كه درگذشته زيستن براي فوتبال ما عادتي مذموم شده است و علت اين امر به وضوح روشن است زيرا   حال فوتبال را بسيار نا اميد كننده مي بينيم و به آينده كمتر اميد داريم و از اين رو است كه شاهديم هر روز حكايتهاي زندگي در گذشته تكرار مي شود. بعنوان مثال

1/ به پايان رقابتهاي ليگ هفته ها باقي مانده است و رقابتهاي جام حذفي  هنوز آغاز نشده است اما با اين همه صحبتها در مورد حضور بازيكناني در پرسپوليس فصل آينده است كه زماني با علي دائي روزگار خوشي را گذرانده اند و اين روزگاري خوش دليلي شده است كه همگان معتقد باشند كه آنها مي توانند جايگزين بازيكنان فعلي پرسپوليس باشند مي پرسيم . چه تضميني وجود دارد كه بازيكناني چون زنيدپور و غلام نژاد و خلعتبري و عقيلي و سيد جلال حسيني و ابراهيم صادقي و ... مي توانند در پرسپوليس هم به صرف گذشته خوبي كه با علي دائي داشته اند بار ديگر داشته باشند ؟ اصولا در كجاي دنيا بر اساس گذشته هاي خوب بازي نقل و انتقال را انجام مي دهند. در سال جاري پرسپوليس و خصوصا كرانچار بيشترين ضرر را بخاطر حضور بازيكنان بي شمار جديدي كه گرفته بود ديده است و همگان ديدند كه تركيب به كلي تغيير يافته بازيكنان پرسپوليس و خروج ستونهاي فصول قبلي چگونه باعث شد كه اين تيم در هفته هاي متوالي امتيازهاي زيادي از دست بدهد و حالا در حالي كه خود دائي اعتراف مي كند كه 27 بازيكن آماده دارد اين شايعه در شهر پخش مي شود كه پرسپوليس بار ديگر با يك رفورم بزرگ در تركيبش قرار است كه فصل ديگر را شروع كند براستي اين طرز فكر از كجا نشات مي گيرد ؟ چرا نبايد دائي در همين بازيكنان حاضر در پرسپوليس كه بسياري از آنها چون زارعي و بائو و كلاه كج و منصوري و محمد و محمد پروين ... در سنين جواني هستند مردان خود را بسازد ؟حضور در گذشته چه دردي را از دائي و پرسپوليس دوا مي كند ؟

2/ از تيم ملي خبرهاي جديدي به گوش مي رسد  وگفته مي شود جهت جذب تماشاچيان براي تيم ملي ايران قرار است كه از هاشميان و كريمي و مهدوي كيا و باقري بخواهند كه در يك بازي خداحافظي شركت كرده تا به اين وسيله تيم ملي هم صاحب تماشاچي شود ! براستي كار تيم ملي ما به اينجا رسيده است ؟ چرا تيم ملي فعلي ما تماشاچي ندارد و براي جذب اين سرمايه بزرگ دست نياز به سوي افتخارات و ستاره هاي گذشته تيم ملي دراز مي شود ؟ آيا نبايد گفت ملتي كه حال تيم ملي را دوست ندارند و به آينده تيم ملي با اين نحوه مديريت و برنامه ريزي و حضور افرادي كه در ظاهر مربي در واقع كار اينجنت پرنده فروشان برزيلي را مي كنند اعتقادي ندارند آنقدر نا آگاه نيستند كه به صرف گذشته ها از اين  نحوه اداره تيم ملي حمايت كنند ؟ راستي كسي از جناب امپراتور و همكاران مي تواند بپرسد آيا  آن وعده جوانگرائي و پوست انداختن ها تيم ملي چون بقيه حرفهايتان از نوع "قطبي گونه"  نبود ؟

3/ امير قلعه نوعي و كربكندي هم چند روزي است كه مشغول جنگ لفظي هستند و اين اتفاق در فرداي روزي اتفاق افتاد كه سپاهان با يك پنالتي مشكوك با صبا به تساوي رسيد و كربكندي آن پنالتي را به سناريو پشت پرده قهرمان كردن سپاهان نسبت داد و در ازاي اين ادعاها امير قلعه نوعي اولين حمله را شروع كرد و به كربكندي اعتراض كرد كه او حسود است و هيچ چيز از فوتبال نمي داند زيرا با برق شيراز و شهرداري بندر عباس نتيجه نگرفته است. اين اظهار نظر از سوي قلعه نوئي در حالي عنوان شد كه چندي پيش خود ايشان از بي حرمتي ها داد و فغان بسيار نمود و حالا به كربكندي كه از او بزرگتر بوده و كارنامه اش در ذوب آهن و سپاهان در سالهاي بي پولي اين دو تيم عمدا ناديده گرفته شده توهين مي كند. از سوي ديگر كربكندي هم رفتار بهتري ندارد و به امير قلعه نوئي حمله مي كند كه در زماني كه او مربي بوده ژنرال خان! به دنيا نيامده است اگر نگاهي به جنس اين دعواي كودكانه بياندازيم متوجه مي شويم افكاري كه اين گونه همديگر را متهم مي كنند در گذشته سير مي كنند كه اگر اين گونه نبودند اين گونه رفتار از رده خارج شده اي با هم نداشتند.

و... حوادث فوتبال ما كه مبتني بر زندگي در گذشته است تنها به اين موارد ختم نمي شود زيرا در فوتبالي كه همه افتخارات مربوط به گذشته بوده و افكار مدرن و برنامه ريزي پيشرفته و افراد مبتني بر علوم روز در آن حضور نداشته باشند جز گذشته و گذشته انديشي و زندگي و شايد مرگ در گذشته هيچ چيز ديگري نمي تواند وجود داشته باشد. افسوس