پيش به سوي يك تساوي ديگر ؟

نوشتن در مورد دربي تهران در اوضاع و احوال امروز فوتبال به مانند تكرار آن ضرب المثل معروف است كه مي گويد " يكي مي ميرد ز درد بي نوائي آن يكي مي گفت تو زردك مي خواهي " حالا قضيه فوتبال ما است.

دربي واژه اي بزرگ در فوتبال است كلمه اي كه مربوط به مسابقه بزرگ از تيمهاي بزرگ و از فوتبال بزرگ مي شود اما به واقع فوتبال و تيم و بازي هاي ما بزرگ هستند؟

در فوتبالي كه به سرمربي كه اوج هنرش باختن به اردن و بحرين و قطر و مالي و آوردن پرنده فروشي در قباي آقاي گل فوتبال برزيل منسب سرمربيگري تيم ملي و پرداخت  يك ميليارد توماني دارند مي توان به دنبال بزرگي گشت ؟ در فوتبالي كه كمك مربي تيم ملي معلوم مي شود كه روزگاري بسيار نزديك ( چهار سال پيش ) در كار دلالي بود و پسرش همچنان در اين كار مشغول است ، در فوتبالي كه حكايت تباني و دوپينگ و ضعف و غرض داوري و سو مديريت و افترا و دعوا و ... از سر و كول آن بالا مي رود مي توان بازي بزرگي انجام داد ؟

در فوتبالي كه بي اخلاقي در اوج هستند و مدير و سرمربي و بازيكن و ليدر و تداركاتچي و تماشاچي ورد زبانش توهين و فحش و ناسزا و تهمت است مي توان تيم بزرگي داشت ؟ فوتبالي كه بزرگانش نظير ناصر محمدخاني و مجتبي محرمي و مهدي فنوني زاده و پرويز برومند ... آن گونه در جلوي چشمان عاشقانش سوخته مي شوند مي توان از دربي صحبت كرد ؟

از كدامين دربي سخن بگوئيم ؟ دربي كه سالها است با هياهو و حرف و حديث زياد آغاز مي شود و سرانجام هم يك تساوي مصلحتي حاصل آن است چگونه مي تواند به واژه هاي بازي بزرگ نظير " ال كلاسيكو " اسپانيا و يا همان " داربي " رسيد ؟ اين تساوي مصلحتي طعمي چون دروغ مصلحتي دارد كه هيچ كس نمي داند چه كسي براي اولين بار بذر اين شوم انديشه اي به نام " مصلحت " را به دروغ و يا نتيجه دربي چسباند اما اين گونه شده است و بار ديگر دربي آمده است و ما جماعت فوتبال گريز كه روزگاري فوتبال شيفته بوديم همچنان در ته آن دلهاي سرد شده  نسبت به فوتبال وطني  هنگامي كه واژه " داربي " را مي شنويم كمي حس گرما مي كنيم و اين گرما نه بخاطر پرسپوليس و يا استقلال كه بهر تمامي خاطرات و دوستان و فريادها و عشقي است كه به واسطه اين بازي داشته ايم.

القصه بازي دربي يك بار ديگر آمده است كه لگدي بر جنازه فوتبال ما زند تا شايد دچار شوكي شود بارديگر به زندگي بازگردد در طي چه لو يك سالي كه دربي برگزار مي شود 67 بازي بين اين دو تيم انجام شده است كه سهم پيروزي آبي ها 20 برد و سهم برد قرمزها 16 بار بوده و 31 بار هم به تساوي رسيده اند. شرايط اين دو تيم در اين بازي بي نهايت نزديك به هم بوده و شايد عجيب نباشد كه همگان در انتظار يك تساوي ديگر باشند و در حالي كه بارها شنيده مي شود كه بازي فوتبال غير قابل پيش بيني است اما  حتي علي پروين كه خود بارها بعنوان بازيكن و سرمربي و حتي مدير فني يا همان كشكي كه خودش به اين پست لقب داده بود در اين بازي حضور داشته است اعلام مي دارد كه اين بازي مساوي مي شود و زنندگان گل را هم اعلام مي كند!! اما چرا احتمال تساوي اين بازي را زياد مي دانند :

1/استقلال و پرسپوليس هم امتياز هستند. هر دو با 10 برد و 10 باخت و 5 تساوي پاي به اين بازي مي گذارند و با امتيازهاي تساوي در حالي رو به رو هم مي ايستند كه حتي اگر به تساوي هم برسند در صورت برد حريف متمولشان استيل آذين تنها يك امتياز از او عقب مي افتند.

 
2/ در ايتاليائي واژه اي به نام ترازيناتوره () وجود دارد كه مفهوم آن بازيكني است كه بعنوان رهبر در ميدان وجود دارد. از اين حيث هم دو تيم به تساوي رسيده اند زيرا كاپيتانهاي اين دو تيم يعني كريم باقري و فرهاد مجيدي اين رل را در زمين دارند كه هر دو پابه سن گذاشته و كمي آسيب ديده و شكننده و در عين حال بهترين گل زن تيمشان هستند و جالب اينجا است كه تعداد گلهاي زده آنها باهم اختلاف زيادي ندارد و كريم باقري 8 گله و فرهاد مجيدي 7 گله است.

3/ از بعد آمار گل زده و خورده هم دو تيم نزديكي به هم دارند استقلال در 25 بازي گذشته اش 38 گل زده در حاليكه پرسپوليس با هيمن تعداد بازي 37 گله است در آمار گل خورده استقلال 27 گل خورده دارد در حاليكه آمار گل خورده پرسپوليس 30 است و شايد اگر آن حوادث غير متقربه بازي  پرسپوليس و شاهين اتفاق نمي افتاد اين آمار گل خورده هم نزديكي بيشتري به هم داشتند.
 
4/نقطه قوت هر دو تيم در جناح راست آنها است جائي كه در استقلال خسرو حيدري با نفوذها و سانترهايش مي تواند بلاي جان سرخها باشد. سرخهاي تهراني نيز  اساس حمله هايشان از سمت راست بيشتر بوده اما حالا با سه كارته شدن عليرضا محمد دفاع راست اين تيم اين بال قوي سرخها به نظر آسيب ديده مي آيد از سوي ديگر استقلال در دفاع چپ متزلزل مي نمايد و نه بيگ زاده و نه امير آبادي در نزد آبي ها  نتوانستند چون جلال اكبري و ابراهيم شكوري سرخها خيال مربيان اين دو تيم را در اين سمت راحت كنند. دو تيم در قلب دفاع مشكل دارند اما هر كدام از اين تيمها با يك مدافع جسور مي توانند تا حدي اين مشكل را حل كنند در نزد آبي ها عمران زاده و در نزد سرخها شيث رضائي خلا بسياري از ناكارائي ها دفاع و دروازه بان را پر مي كنند و همان گونه كه مي بينيم توازن قوا در نقطه دفاع برقرار است.
 
5/ هر دو تيم در خط مياني يك بازيكن خارجي تعيين كننده دارند. هوار محمد عراقي و جان واريو برزيلي مي توانند در هر لحظه سرنوشت ساز باشند. از سوي ديگر جنگ كلاه كج و كاظمي دو بازيكن با خصوصيات مشابه و پيروزي هر كدام از اين دو در اين نبرد كفه ترازو را به سمت تيمشان بر مي گرداند. استقلال با كيانوش رحمتي مي تواند برتري فيزيكيش را در اين نقظه زياد كند اما دائي هم با مرداني چون بائو و شيري و منصوري مي تواند با افزايش وزن تكنيكي و با استفاده از حربه سرعت در برابر قدرت حريف  برتري تيمش را افزون نمايد.

6/ در خط حمله استقلال و پرسپوليس از يك گل زن رها يافته از دوران مصدو ميت و افول بهره مي گيرند. خليلي با سه گلي كه در 4 بازي اخير زده است داراي شرايط بسيار خوبي است و مي تواند ياد آور محسن رفت و برگشت باشد و در آن سو برهاني بازيكني است كه بازدن گلي تماشائي به ابومسلم روحيه از دست رفته خود را بازيافت در كنار اين دو نوروزي و اكبرپور با جنگندگي و قدرت پاسوري خود مي توانند در نقش سازندگان گل عمل كنند.

7/ مرفاوي و دائي از بعد شرايط به گونه اي هستند كه مي توانند بي دغدغه روي اين نيمكت حتي در صورت شكست در پايان بازي بنشينند. اولتيماتوم داده شده به مرفاوي باعث شده كه او دو بازي پشت سر هم را ببرد و دائي هم بعد از باخت فاجعه آميز در برابر شاهين حالا با دو برد در برابر راه آهن و پيكان از شرايط روحي خوبي برخوردار است در كنار آنها دو مدير صاحب نفوذ قرار دارند. واعظ و كاشاني مديراني هستند كه  نتيجه داربي برروي ادامه كار آنها تاثير گذار نيست و شرايطي چون انصاري فرد و مصطفوي و يا فتح الله زاده را ندارند.
 

حال با توجه به اين همه نزديكي و شباهت آيا نزديك ترين نتيجه داربي 68 هم نمي تواند تساوي باشد ؟