کدام ستاره ؟

فوتبال امروز با سالهاي درخشندگي برزيل و آرژانتين و ايتاليا و هلند و انگلستان تفاوت بسيار دارد. ديگر اجازه نمي دهند كه ستاره بازي كند و همه وجود تيم روي كاكل اين نفر بچرخد و حالا تيم بازي مي كند و همه در سرنوشت موثر هستند. ديگر نمي گذارند يك تيم پي در پي به قهرماني برسد. هدف جلب تماشاگر و درآمد بيشتر است محبوبيت تيمها مهمتر از محبوبيت آدمها است اما با همه اين تفاسير همچنان حضور ستارگان مي تواند از بعد وزنه روحي به كمك تيمها بيايد.
 همين امروز اگر در بارسلونا قهرمان اروپا و لاليگا و سوپر جام اسپانيا مسي نباشد شايد از بعد تاكتيكي فرق بزرگي وجود نداشته باشد اما عدم حضور او مي تواند از بعد روحي بر روي تيم و رقباي بارسا تاثير بگذارد. همين قصه براي كريس رو نالدو رئال مادريد وين روني منچستر يونايتد و لامپارد چلسي و جرارد ليورپول و توتي رم هم وجود داشته باشد و عدم حضور اين ستارگان مي تواند بسيار تاثير گذار از بعد روحي براي تيمهايشان باشد.
 اما اين مربيان هستند كه مي توانند با هنر نمائي خود نقش ستارگان را پررنگ و كم رنگ كنند. همه بخاطر داريم مجارستان سال 1954 با درخشش ستارگاني چون پوشكاش تا فينال جام جهاني رفت اما با بروز انقلاب داخلي و مهاجرت پوشكاش سالها است كه نامي از مجارستان نمي شنويم. هلند 1978 چون هلند 1974 منسجم بود زيرا ارنست هاپل توانست اثر رواني ستاره بزرگ رينوس ميشل يعني يوهان كرايوف را كمتر كند. اين اتفاق براي آلمان نيافتاد و عدم حضور بكن بائر در سال 1978 ضربه بزرگي به قهرمان جام جهاني 1974 زد. اين قصه براي بسياري از تيمها رخ داده است و مي تواند بهترين مثال را آرژانتين سال 1994 را زد كه با مثبت اعلام شدن آزمايش مارادونا مسن آن سالها به يك باره افت مي كند.

اين قصه براي فوتبال ما هم وجود داشته است سرداران بزرگ فوتبال همواره نقشهاي ويژه اي براي فوتبالمان داشتند هر چند كه برخي از غريبه ها با تصويب قانوني چون قانون بيست هفت ساله ها خيلي راحت در مقطعي از تاريخ ما يكي از بزرگترين ستاره هاي ما يعني زنده ياد ناصر خان حجازي را حذف كرده اند اما بايد گفت اين يك سوي جريان است.

بسياري از اوقات عدم حضور ستاره ها مي تواند تيم را منسجم كند خيلي ها به ياد دارند امه ژاكه سرمربي موفق تيم ملي فرانسه در سال 1998 با حذف اريك كانتولا و ديويد ژينولا نظم را به تيم خودش باز گرداند و قهرمان جام جهاني شد. اين قصه را آراگانس سرمربي مشهور تيم ملي اسپانيا در يورو 2008 با حذف رائول گونزالس تكرار كرد. در همين فوتبال خودمان زماني كه استعفاي دسته جمعي چهارده تن از بهترين هاي فوتبال ما در سال 1986 رخ داد بهترين تيم ملي ايران با جواناني تشكيل شد كه دهداري آنها را يافت و پروين در سال 1990 از آنها بهترين بهره را برد و ثابت شد همواره استعفا چون قهر بازيكنان شاهين در راه المپيك توكيو 1964 با شكست همراه نيست. چرا راه دور برويم ؟ همه به ياد داريم در سال 2002 و در هنگامه بازيهاي آسيائي كره جنوبي با فوت پدر علي دائي و بازگشت او به وطن تيم برانكو كه جوانان جوياي نامي را به همراه داشت توانستند راه را تا آخر ادامه داده و قهرمان بازي ها شودند و حالا اين بار نوبت تيم پرسپوليس است.

  پرسپوليس چهار هفته بد را گذرانده در حاليكه ستاره اصلي تيمش يعني علي كريمي بهترين بازيكن 4 بازي حداقل در تيم خودش بوده است. حميد استيلي كه از دور بودن بازيكنان ملي پوشش بهانه اي بزرگ به اندازه از دست دادن 10 امتياز در آغاز فصل ساخته هيچگاه نمي تواند منكر شود كه يكي از همين بازيكنان ملي پوش تا به حال به او كمك فراواني كرده كه امروز به جاي عدد 2 شماره 3 در ستون باختهايش نباشد. فردا شب علي كريمي در تيم استيلي نيست. علي كريمي وزنه روحي بزرگي براي تيم پرسپوليس است او يكي از غير قابل پيش بيني ترين بازيكنان تاريخ فوتبال ايران چه از بعد روحي و چه اخلاقي است. كريمي در پرسپوليس امسال يك ستاره بي چون و چرا است. شايد خيلي ها معتقد باشند اختلافات او و دائي باعث شده است كه او چنين سبك بال با حداكثر توانش در اين تيم بازي كند و بازيكن بي روح استيل آذين نباشد اما بايد گفت وضعيت خوب بدني كريمي بعلت حضور چند ماهه در تيم شالكه و از سوئي انگيزه هائي كه يك بازيكن در سنين كريمي دارد مي تواند توان بسيار بالاتري به كريمي دهد.

 اما كريمي در بازي با صنعت نفت آبادان حضور ندارد و اين مي تواند براي استيلي و كادر جديد مربيانش باشد.

پرسپوليس بدون كريمي چگونه است ؟ حتي متعصب ترين طرفداران پرسپوليس كه هنوز معتقدند بايد " حيا كن و رها كن " را كمتر سر داد مي گويند پرسپوليس اين 4 هفته بدون كريمي هيچ نبوده و اگر گوشه هائي از بارقه هاي اميد در پرسپوليس ديده شده بخاطر دريبلها و فرارهاي كريمي و زدن 2 گل از 5 گل سرخها است و حالا استيلي بدون كريمي است به نظر مي رسد فردا روز بزرگي براي آزمون استيلي است. استيلي كه گفته مي شود به اين علت مهدوي كيا را به تيم نياورد زيرا از تراكم ستاره ها مي ترسيد زيرا خود را كوچك در مقابل آنها مي ديد بايد بدون ستاره و رهبر واقعي تيم بازي كند. بسياري از بزرگان فوتبال مي گويند بهترين ستاره تيم بايد روي نيمكت باشد و رهبر تيم بايد كه سرمربي تيم باشد.

 آنگونه كه فرگوسن در منچستر يونايتد و مورينيو در رئال مادريد و گوارديولا در بارسلونا هستند و فردا شب استيلي براي اين كه بتواند از حقارت بيرون آيد و خودي نشان دهد بايد بدون كريمي بازي خوبي را نشان دهد. آيا او قادر به اين كار خواهد بود ؟

استيلي براي اين كار چه تركيبي خواهد داشت ؟ شايد حضور توامان فشنگچي و رضائي در خط حمله بتواند اولين اقدام استيلي باشد. يعني پرسپوليس با دو مهاجم بازي را شروع كند. دو مهاجمي كه سرعتي و دريبل زن هستند در پشت سر اين دو محمد نوري و بادامكي مي توانند باشند دو بازيكني كه مي توانند پاسهاي تو در دهند و از قدرت شوت زني برخور دارند. سه مرد پشت سر اين دو منصوري در چپ و مازيار زارع در ميانه ميدان و كاظميان در راست باشد. بازيكنان كناري كه مي توانند سرعتي باشد در پشت سر اين سه بازيكن بايد نور محمدي در ميانه و در چپ نصرتي و در راست عليرضا محمد باشد شايد منطقي باشد معمارزاده دروازه بان باشد زيرا حقيقي براستي در بازي هاي اخير بسيار ضعيف كار كرده است. تركيب 2-2-3-3 شايد راه كاري براي استيلي باشد كه به شدت به برد در اين بازي و پيش افتادن درآن نيازمند است. استيلي در 4 بازي پرسپوليس پيش نيافتاده است. استيلي و مدير او كاشاني مي دانند شايد بازي با صنعت نفت آبادان آخرين مهلت آنها باشند و در اين بازي آنها ستاره خود را ندارند. آيا فوتبال متكي به ستاره درون زمين را پرسپوليس نشان خواهد داد و يا نيم نگاهي ضعيف به داشتن يك ستاره روي نيمكت پرسپوليس مي تواند هنوز وجود داشته باش ؟ به انتظار مي نشينيم