برای همامی؛ قراردادی که پاره شد، پایی که شکست

مسعود خان همامی. چه راحت گفته محروم شدن پرسپولیس برایم اهمیتی ندارد. چه آسان گفته دیگر یک روز هم به باشگاه فرصت نمی دهم و با این نوع نگاه چه آسان تصور کرده که مسئولان باشگاه می خواهند تیم را نابود کنند نه او!

از همامی خاطره جالبی دارم. وقتی در باشگاه راه آهن بودیم او گلر تیم بود. تکلیف مالکیت باشگاه دیر مشخص شده و گلری هم در بازار نقل و انتقالات نمانده بود. اغلب تیم ها گلر گرفته بودند و مدیریت باشگاه محمدحسن انصاری فرد هم علاوه بر فرشید کریمی با همامی هم تمدید کرد. چند روز بعد همامی و ایجنت معروفش پیغام دادند که او از شهرداری تبریز پیشنهاد دارد و می خواهد برود. مدیرعامل راه آهن هم گفت ما روی همامی حساب کرده ایم و فکر جدایی را از سر بیرون کند.

یک روز عصر در محوطه ورزشگاه راه آهن واقع در اکباتان بودم. در نزدیکی دفتر مدیرعامل. اقای انصاری فرد رفته بود جایی و دفتردار و منشی هم نبود. همامی آمد و گفت: «می شود قراردادم را ببینم؟ یکی از بندهای قرارداد را ندیده ام و یادم نیست.» من هم در اتاق مدیرعامل را باز کردم و گشتم و میان قراردادها و هر دو نسخه قرارداد او را آوردم بیرون. همامی نسخه ای از قرارداد نداشت. یک نگاهی کرد و بعد فوری قرارداد را پاره کرد. به همین راحتی. من مانده بودم هاج وواج. گفتم: «این چه کاری بود کردی؟» او هم گفت: «من این قرارداد را قبول ندارم.»

دقایقی بعد انصاری فرد آمد. شرح ماجرا را گفتم. باورش نمی شد. به شدت عصبانی بود. هم از من و هم مخصوصا از همامی. زیر لب گفت: «حالا چکار کنیم بدون گلر؟»

ساعتی بعد اقای مدیرعامل صدایم کرد و گفت: «عین خیالت نباشد. اتفاقا خوشحالم که همامی رفت. این به کار ما نمی آمد. با کلی سر و کله زدن قرارداد بست و کلی هم بند گذاشت و حالا با پیشنهاد بهتر که اصلا دلش اینجا نبود و همان بهتر که رفت.» در پاسخ گفتم: «شما به خاطر من این حرف را می زنید وگرنه الان گلر کجا بود که بگیرید؟» او هم در جواب گفت: «فقط کمی صبر کن تا حکمتش را  ببینی. اگر ما ضرر کردیم بیا بگو اینجوری شد. شک نکن کسی که چوب این کارش را می‎خورد اوست نه ما.... بعدش هم با بودن فرشید کریمی جای هیچ نگرانی نداشته باش. هم گلر خوبی هست و هم پسر خوش قلبی هست و خدا هم به او کمک می کند.»

گذشت و گذشت. دو ماه بعد خیلی از بچه های تیم راه آهن به من می گفتند یادت هست چقدر ناراحت بودی؟ حالا می بینی همامی چه گل های بدی می خورد؟ یکی دو هفته هم نگذشت که خبر رسید پای همامی شکسته و یک سری مشکلات شخصی هم برایش به وجود آمده بود. یک روزی از همان روزها مسعود همامی زنگ زد و گفت: «من در حق تو و باشگاه راه آهن و اقای انصاری فرد کار خیلی بدی کردم. حلالم کن. دارم همش بد میارم......شما م توانستید شکایت کنید اما این کار را نکردید و حالا من ماندم و عذاب وجدان و این بدبیاری ها پشت بدبیاری. حلالم کن.»