ارتش سرخ دات کام

اخبار روزانه

مرگ تدریجی یک رویا؛ بر ...

نویسنده : ارتش سرخ

-

نظرات : 0 اظهار نظر

-

7 سال پیش

مرگ تدریجی یک رویا؛ برای پیام و آنها که نخواستند

ارتش سرخ دات کام :
مرگ تدریجی یک رویا؛ برای پیام و آنها که نخواستند
از ستاره باران لیگ ایران سال هاست که می گذرد. از سال هایی که از کنارهای کارون گرفته تا زاینده رود آسمان ایران پر بود از ستاره، از آقای گلی عبدالجلیل گلچشه گلستانی تا شیرجه های آرمناک ارمن، بهنام سراج آبادانی و خرمالی ترکمن با آن شلوار گابور کرالی جاذبه های بی شمار لیگی بودند که برای شروعش، نه صرفا به واسطه قهرمانی تیم محبوب مان، له له می زدیم. فقط یک قلم، برای پست پلی میکر، مهندس یا هر چه شما اسمش را بگذارید علی کریمی را داشتیم، محرم نویدکیا بود به علاوه مجتبی جباری و ایمان مبعلی. تراکم استعدادها و فوران بی پایان آنها هیجان دو چندانی به فوتبال ما می داد. شرح این که از آن سال تا امسال چه بر سر ما رفته که پدیده های فوتبالی مان در ۲۵ سالگی کشف می شوند و چشم امیدمان همچنان به ستاره های سال خورده است در حوصله این چند خط نیست اما هر چه که رفته، تنگ شدن استعدادها، حساسیت و سخت گیری ما را هم نسبت به آنها بیشتر کرده، شاید همین است که کوچک ترین لغزش و حاشیه ای را از جانب سردار یا طارمی نمی پذیریم. ولی وسط بازی دوستانه با آنچه سیرالئون نامیده شد، وسط شوخی با دست مزد کی روش و متلاشی شدن آرژانتین زیر چکمه های ایسکو و خیلی داستان های دیگر، اتفاقی چند روز پیش در فضای مجازی ذهنم را به خود مشغول کرد که نتوانستم بی تفاوت از کنار آن بگذرم؛ حتما شما هم می دانید کدام داستان را می گویم؛ داستان پیام صادقیان را.

در عنفوان کودکی یا درست ترش زمانی که بچه تر از آنچه امروز هستم بودم، توی محل مان خانواده ای زندگی می کرد که چهار پسر داشت، سه تای آنها یعنی حمید و اصغر و مجید کشتی گیر بودند. با گوش های به تمامی شکسته شده که پر بود از سایش به تشک، با سینه هایی بر آمده که به رسم کشتی گیرها کمی به خاطر سرشاخ های پیاپی به سمت جلو خمیده بود و دست هایی که مثل بال های عقاب کنار آن سینه ستبر آویزان بود. یکی از آشنایان خاطرش بود که در زمان نوجوانی حمید توانسته بود رسول خادم را روی تشک ضربه کند؛ شعف انگیز بودن این داستان به حدی بود که با شور و ولع برایم تعریف کرده بود بعد همان بازی پرنده سفید این روزهای کشتی ایران از برادر بزرگترش امیر سیلی هم خورده بود و حتی کسی ادعا می کرد یکی از روزنامه ها هم به این مسئله پرداخته بود. با این همه اما زندگی همیشه این قدر ها هم زیبا نیست و گاهی غرور افراد را سرشاخ مبارزه هایی می کند که هر قدر هم قوی باشی ضربه ای. مثل حمید و اصغر و مجید که شاید سرمستی ضربه کردن رسول خادم یا هر چیزی شبیه به این آنها را سینه به سینه غولی کرد که ای بسا هر مردی از پا می اندازد. همان خاکستری های اغواگر را می گویم که جوری حمید و اصغر و مجید را ضربه کردند و فیتیله شان را پیچاندند که آخرین باری که آنها را دیدم لابه لای سطل های زباله به دنبال چیزی برای خوردن می گشتند.

بگذارید خاطره دیگری برای تان بگویم. دانشکده موسیقی دانشگاه هنر با دانشکده معماری و شهرسازی که می شدیم ما، تقریبا پنجا قدم فاصله داشت. کوچکی پردیس باعث می شد عموم بچه ها هم را بشناسند. وجود امتعه ارزشمند در سمت ما و پنجه های هنرمندِ بچه های دانشکده موسیقی این ارتباط را تنگاتنگ تر هم کرده بود. موزیسین های آکادمیک روال درسی جالبی دارند که همیشه برای من رشک آور بود. درس شان ساز زدن است، امتحانش ساز زدن است و کار کلاسی شان هم به همچنین. این وسط اجراهای پر استرس آنها که مبادا فلان گام بهمان شود، برای ما که عموما تمام ترم ملولِ طراحی و خط کشی و چه و چه بودیم فرصت مغتنمی برای تنفس بود. خاطرم هست در همان روزها دانشجوی اسرارآمیز موسیقی سنتی را که قامتی کشیده داشت و موهای طلاییش مثل آبشار از دو سمت صورت سفید سنگیش به پایین ریخته بود. علی را می گویم که عموما در محوطه دانشگاه تنها بود، سیگاری به لب داشت که بخشی از اندام هایش شده بود و هفت روز هفته هفت مدل لباس می پوشید و با این اوصاف شبیه شاهزاده هایی بود که چیزی را جایی جا گذاشتند؛ ساکن طبقه چهارم خوابگاه با اتاقی که پنجره اش را میله های فلزی احاطه کرده بود. چه قدر آن روزها برایم سوال بود که چگونه توانسته بود مسئول خوابگاه را متقاعد کند تا یک اتاق تکی داشته باشد تا روزی که جایی در حوالی سال های آخر داشگاه به اتاق همیشه بسته اش راه یافتم، منظره غم انگیزی از استعدادی بود که لابه لای بنگ و افیون در حال مچاله شدن بود.

اهلش می دانند که نوازندگی تار در حوزه موسیقی ما در دوران معاصر عمدتا پیرو دو نحله غیر رسمی است. اولی مربوط به اجرای قطعه ها با تکنیک و سرعت بالاست که بیشتر در آثار استادانی نظیر حسین علیزاده و کیوان ساکت باید جست و جو کرد و دومی که در اصطلاح به آن شیرین نوازی هم می گویند اشاره به اجرای قطعات لطیف و با حسِ بالا دارد که بیشتر مربوط به سبک رو به فراموشی استادانی نظیر زنده یاد جلیل شهناز و فرهنگ شریف است. در یکی از روزهایی که قرار بود بچه های موسیقی ورودی ۸۴ اجرای پایان ترم داشته باشند، علی ساز به دست گرفت و بداهه ای در مایه اصفهان زد. بی هیچ تعارف و ترسی باید بگویم شرح آن چه لا به لای ضخمه های ویران گر او درحال تراوش بود و مثل مته ای بی رحم در حال نوردیدن روح و روان شنودگان بود با قلم آماتور و سطحی من غیر ممکن است و فقط به همین بسنده می کنم که تمام سالن از متفکرین فیلسوف مئآب گرفته که به زمین و زمان انتقاد دارند تا [دختران دانشکده] و تا حسودان بدذات و هر چه بود و نبود در چنان بهت و تحیری رفته بودند که سالن چنین سکوتی را حداقل در آن چهار سالی که من آنجا رفت و آمد داشتم به خود ندیده بود. به خوبی خاطرم هست پس از تشویق بی امان و تمام نشدنی حاضران سالن، اتابک الیاسی مدیر گروه وقت دانشکده خطاب به علی با صدای بلند گفت: «علی آقا کاری نکنید که بعدها بگویند حیف شد.»

هر ستاره ای که جایی در آسمان را روشن می کند بی آن که بداند چشم و چراغ طایفه ای شده است. بی خود نبود که صحراگردان و قاره پیمایان از روی جهت ستاره ها راه شان را پیدا می کردند. حقیقتا وظیفه ای خطیر است و درکش شاید سخت تر. خاطرم هست جایی سهراب سپهری در نامه ای به یکی از دوستانش نالیده بود و ترسناک گفته بود می ترسم که چشم و چراغ خانواده شده باشم. احساس می کنم درک این مسئولیت و سنگینی ای که بر شانه هر کسی می گذارد باید مهیب هم باشد. فندک هایی که برای شما روشن می شود، کلاه هایی که برای تان بالا می روند، دستمال های ابریشمی که برای تان به اهتزاز در می آیند همه و همه دام های ترسناکی هستند که پرهیز و تاب آوری آنها زهره سیاوش و یوسف را می طلبد. با این همه کم هم نبودند قهرمانانی که پابرهنه رفتند روی تشک، جامه پرهیز به تن کردند و از آن سوی رینگ روی شانه ستاره ها فرود آمدند.

پیام صادقیان هر چه که امروز هست، از بازیچه خزترین شخصیت های مجازی تا دستمایه افزایش تعقیب کنندگان یکی از همان [دختران]، زمانی پدیده فوتبال ما بود. زمانی که پدیده هایش در ۲۵ سالگی کشف نمی شدند. همان روزها که خون توی شریان های جوشان پرسپولیس یخ زده بود و پیام تنها علامت حیات در تمام آن پیکر بی روح بود. امید نسلی که می شد با اندکی خوش بینی انتظار داشت راهی را برود که علیرضا جهانبخش رفت و ثمره ای را ببیند که تا چند ماه آینده می توان انتظار داشت علیرضا ببنید. نیمار سابق ایران که مثل همتای خارجی و وارث داخلیش بی حاشیه نیست و حالا سر از تیمی نه چندان سرشناس در فوتبالی در آورده است که عموما با رویای فوتبالیست های ما همان کاری را کرده، که آن چند موتور سوار ناشناس با رویای مات و گنگ رحمان و رحیم و بهتاش پایتخت.

صد البته هر جور که بخواهیم می شود زندگی کرد؛ می شود تف کرد به همه ادله بالا و یاغی شد. احتمالا یکی از این تئوری های روانشناسی هم این وسط به کمک ما می آید که حق داریم هر بلایی سر زندگی مان بیاوریم. مثل علی همان نوازنده تار که چند روز پیش دیدمش که مشغول جابه جا کردن مسافر بود و وقتی تو اینستاگرام هم دوره ای هایش را نشانش می دادم که یکی توی نروژ با فلان گروه اجرا داشت و فلانی با فلان استاد هم نوازی کرده بود، با افسوس به صفحه گوشی خیره شد و برای بار بی نهایت پکی به سیگار زد و  رگباری چند لفظ چارواداری نثار روزگار کرد که ببین چه کسانی برای ما شده اند هنرمند! این را هم بگویم برای منی که همه آنها را در یک قاب دیده ام این ادعا اصلا بی راه نبود ولی کیست که نداند زمان بی رحم تر از آن است که این چیزها را به خاطر بیاورد و همه می دانیم زمان که می گذرد شیرین ترین خاطرات ما هم ته نشین می شوند و به بی اهمیتی میل می کند. زمان که می گذرد کسی ما را به خاطر نمی آورد و به آسانی فراموش می شویم. من فکر می کنم حق با الکساندر پوپ است که جایی گفته بود: «زندگی فراموش می کند کسانی را که زندگی را فراموش کرده اند.»

نویسنده: محمد عامریان

لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/100610
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس

1-0

سپاهان

پرسپولیس

دوشنبه, 3 شهریور
ساعت 19:30

ورزشگاه : نقش جهان

داور : پیام حیدری

نظرسنجی

به نظر شما پرسپولیس برابر فولاد به چه نتیجه‌ای دست پیدا خواهد کرد؟

گلزنان برتر پرسپولیس
نام بازیکن تعداد گل
1 علی علیپور 2
برنامه بازی ها

هفته 3 لیگ برتر

جمعه, 21 شهریور

تراکتور 4 - 1 آلومینیوم 18:00
خیبر خرم‌آباد 1 - 1 فجرسپاسی 19:00
گل گهر 1 - 1 سپاهان 20:00
استقلال خوزستان 1 - 0 استقلال 20:00

شنبه, 22 شهریور

شمس آذر - پیکان 18:00
چادرملو - ملوان 18:00
ذوب آهن - مس رفسنجان 18:00
پرسپولیس - فولاد 19:00
جدول مسابقات
رده نام تیم بازی تفاضل امتیاز
1 خیبر خرم‌آباد 3 2 7
2 فجرسپاسی 3 1 5
3 استقلال خوزستان 3 1 5
4 تراکتور 3 2 4
5 چادرملو 2 1 4
6 پرسپولیس 2 1 4
7 پیکان 2 1 4
8 ملوان 2 1 4
9 استقلال 3 0 4
10 گل گهر 3 0 4
11 سپاهان 3 -1 2
12 ذوب آهن 2 -1 1
13 مس رفسنجان 2 -1 1
14 فولاد 2 -2 0
15 آلومینیوم 3 -5 0
16 شمس آذر 2 0 -1

ارتش سرخ

Perspolis

پرسپولیس

پرسپولیس

پرسپولیس

پرسپولیس

پرسپولیس

هواداران پرسپولیس

هواداران پرسپولیس

باشگاه پرسپولیس

باشگاه پرسپولیس

فوتبال

فوتبال