نویسنده : ارتش سرخ
-
نظرات : 0 اظهار نظر
-
9 سال پیش
ناگفته هایی از هادی نوروزی از زبان همسرش: هادی شب خواستگاری حضور نداشت
ارتش سرخ دات کام :
همسر مرحوم هادی نوروزی حرفهای تازه ای را درباره همسرش مطرح کرد.
سال 1394 با یک اتفاق بسیار تلخ برای فوتبال ایران همراه بود، درگذشت نابهنگام کاپیتان با اخلاق تیم فوتبال پرسپولیس در سن 30 سالگی و در دوران اوج فوتبالش جامعه فوتبال ایران و حتی فوتبال جهان را در شوک فرو برد. فوتبال دوستان ایران هم استقلالی ها و هم پرسپولیسی ها وداعی باشکوه با هادی نوروزی داشتند. مقبره بسیار زیبایی برای او آماده کردند و روستای زادگاهش کپورچال رونق خاصی گرفت.فضای فوتبال ایران بسیار با اخلاق تر شد و فحاشی های کمتری در ورزشگاهها شاهد بودیم .
مصاحبه ای با خانم معصومه ابراهیم پور همسر هادی انجام شده است که در زیر می خوانید:
*بعنوان اولین سوال ، از آشناییتون با هادی برای خوانندگان ما بگویید.
- قبل ازینکه هادی بیاد تهران و فوتبال حرفه ای رو شروع کنه دوست داداشم بود و دورادور هادی رو میشناختم. احد با هادی دوست بودن یکشنبه ها و سه شنبه ها باهم میرفتن کشتی . بچه یک محل بودیم روستای کپورچال بابل. ضمن اینکه شوهر خواهرم میشه پسر عمه هادی. همه چیز سنتی شروع شد و یکماه طول نکشید که اومدن خواستگاری و نامزد کردیم.
* از مراسم خواستگاری اگر خاطره ای دارید بفرمایید.
- شب خواستگاری هادی اصلا شمال نبود پدر و مادر و به همراه برادراش اومده بودن. هادی اون موقع پاسارگاد بازی میکرد. آخرین بازی هادی در پاسارگاد تهران بود. اونجا همه چی تموم شد. من هادی رو میشناختم خانواده ام هادی رو میشناختن آشنایی کامل داشتیم با هادی و جواب مثبت دادیم همون شب. خیلی جالب بود که شب خواستگاری خود هادی نبود.
* تاریخ دقیق ازدواجتون؟
- شب صیغه 5/2/85 بود و نامزدی 12/5/85 و شب ازدواجمون 24/10/85 شب تولد من بود که هادی اونشب کادوی تولد منم داد. دستبند طلا برام گرفته بود.که سورپرایزم شدم.
* بعد ازدواج برای زندگی به تهران اومدین ؟ دیگه شمال زندگی نکردین؟
- هادی 7 سال پرسپولیس بازی کرد بعد ازدواج اومدیم تهران. هانی شش ماهه بود که هادی رفت پرسپولیس.
*توی فوتبالیها هادی معروف بود که خیلی خجالتی و نجیبه. وکمتر حاشیه درست کرده، شخصیت خارج از فوتبال هادی رو شما بیشتر میشناسید.برای خوانندگان ما از شخصیت بیرون فوتبال هادی بفرمایید.
_ شخصیت خارج از فوتبال هادی خیلی آروم بود دنبال حاشیه نبود وقتی خونه میومد اصلا صحبت فوتبال نبود. وقتی مهمونی میرفتیم چون عضو پرسپولییس بود و همه جا صحبت از فوتبال بود ولی احساس میکردم دوست نداره صحبت از فوتبال بشه. آدم فوق العاده ساکتی بود و اصلا حرف نمیزد. یه وقتایی بهش میگفتم حرف بزن میگفت بیشتر باید گوش بدی حرف بزنی که چی بشه.پسر فوق العاده خجالتی.من بعنوان همسر هادی هنوز صدای بلند هادی رو نشنیدم.همیشه آروم بود.همه چیزو توی خودش میریخت.سکوت میکرد .
* هادی در کارهای منزل کمک میکرد؟ آشپزی بلد بود؟ چه غذایی رو بهتر درست میکرد؟غذای مورد علاقه اش؟
_ توی کار خونه خیلی کمک میکرد. آشپزیش خوب بود هفته ای یکی دو دفعه همبرگر درست میکرد وقتایی که میخواست خودش آشپزی کنه زنگ میزد میگفت فلان کار و بکن گوشت چرخ کرده رو بذار بیرون از فریزر. خوراک جوجه رو خوب درست میکرد. املتش خیلی خوب بود. غذای مورد علاقه هادی نمیدونم. یه غذای شمالی داریم گوجه و بادمجون همراه با مرغ- لوبیا پلو – جوجه کباب – خورش کرفسی که من میپختم و خیلی دوست داشت.
* از بدنیا اومدن هانی بگویید. کنار شما بود هادی؟
_ هادی موقع بدنیا اومدن هانی حضور داشت وقتی به هوش اومدم خبر خوشی که به من داد این بود که حاجی عابدینی زنگ زده بود به هادی که یک روز دیگه بهت مرخصی میدم که کنار خانومت بمونی. یعنی وقتی بهوش اومدم اولین جمله هادی این بود که یه روز دیگه پیشت میمونم و خیلی خوشحال شدم. هانی که بدنیا اومد میخواست بره من هانی رو شمال زایمان کردم . روز اول بدنیا اومدن هانی، هادی بود و رفت تا هانی 10 روزش شد و برگشت. تصمیم گرفتیم هانا رو تهران زایمان کنم که هادی باشه کنارم. دیگه دست خودشون نبود بهشون اردوی ترکیه خورده بود که مربی شون علی دایی بود اگه میخواست پیشم بمونه 7-8 روز از اردو عقب میفتاد و اونموقع خودشم عذاب وجدان داشت و از طرفی ام علی دایی بهش 8 روز مرخصی نمیداد. موقع تولد هانا هادی نبود و 5-6 روز قبل تولد هانا رفت ترکیه و هانا 13 روزه شده بود که هادی برگشت. من اونموقع شمال بودم که هادی اومد شمال. همه هانا رو دیده بودن الا هادی.
* رابطه هادی با هانی چطور بود؟
- اونطور که من از فوتبالیستها آشنایی دارم احمد رضا عابدزاده بود که پسرشو با خودش همیشه سر تمرینات میبرد. بعد از عابدزاده اولین فوتبالیستی که دیدم هادی بود که پسرشو با خودش میبرد و ضربه ای که الان هانی از فوت هادی خورده بیشتر از ضربه ای که من خوردم. چون همیشه توی تمرینات هادی حضور داشت. نه اینکه بخواد خودش بره هادی میبردش. استخرو... تمام لحظات زندگی کنارش بود . رابطه خوبی با هم داشتند. همین چند شب پیش پتویی که من روی هانی انداختم همون پتویی بود که شب فوت هادی، هادی انداخته بود روی هانی . هانی به من گفت مامان من فکر میکنم هنوز بیدار نشدم گفتم چرا؟ گفت یادته اون شبی که میخواستم بخوابم بابا این پتو رو انداخت رو من گفت بابایی آروم بخواب من هنوز فکر میکنم بیدار نشدم. رابطه هادی با هانی خیلی رابطه نزدیکی بود.کمتر پدر و پسری بودند که اینقدر بهم وابسته باشند. خیلی وابستگیش زیاد بود. حداقل دور و بریای خودم تا این حد وابسته نیستن.فکر میکنم همه هم این رابطه اینا رو میدونن.
* اما در مورد هانا، میگن دخترها بابایی هستند. در مورد تولد یکسالگی هانا بگویید.
- برای تولد هانا یک تالاری رو گرفته بودیم اول ولی چون هانا کوچیک بود و بچه ها توی تولد اذیت میشن تصمیم گرفتیم تولد بزرگ و بذاریم واسه تولد دو سالگیش که بزرگتر بشه. تولد و میخواستیم توی همون تالاری که چهلم هادی رو توش گرفتیم بگیریم.. تصمیم گرفتیم خانواده ها دعوت بشن شمال منزل پدرم . روز تولد هانا من دست به هیچی نزدم نه اینکه خودم نخوام. هادی ازم خواست. هادی به من گفت معصومه اگه میشه شیرینی و میوه ها رو بیار من خودم میخوام بچینم.شیرینی ها خودش رفت گرفت شب که میخواست بخوابه گفت دستم درد میکنه پرسیدم چرا؟ گفت کیک تولد و با یک دستش گرفته و با یه دست دیگه اش رانندگی کرده گفتم خب برای چی اینکارو کردی؟ گفت واسه اینکه یه موقع ترمز میگیریم خراب نشه. تمام کارای تولد و خودش انجام داد. حدود 50 تا بادکنک و خودش باد کرد و به دیوارها چسبوند.خودش همه کارو انجام داد و من دست به هیچی نزدم. اهل خونه و خانواده بود.
* باورغلطی که در جامعه هست اینست که فوتبالیستها خیلی پولدارن وقشر مرفه جامعه اند و مردم قراردادهای فوتبالیستها را می بینند . در مورد اوضاع مالی زندگیتان بگویید.
- اون سالی که من و هادی نامزد شدیم هادی 2 یا 3 میلیون پول داشت . دوسال که سربازیش بود که اصلا پولی نگرفت . با داماش حول و حوش 20 تومن 30 تومن بود . هادی فوتبالیست خیلی خوبی بود ولی هیچوقت به حق فوتبالی خودش نرسید که اینو همه مردم ایرانم میدونن. اولین سالی که هادی با پرسپولیس قرارداد بست فکر کنم 25 یا 35 میلیون تومن قرارداد بست .جدا ازون که 3 سال قرار داد داشت. اون سال فیکس بود تیم ملی دعوت شده بودبه قراردادش 20درصد 20 اضافه میشد. به نظر من یه فوتبالیست یا ورزشکار از جونش مایه میذاره و هرچقدر پول بهش بدن حقشه.
تنها حرفی که خود هادی میزد همیشه این بود که اگه میتونید خب شمام بیاین ورزشکار شید.اگه فکر میکنید درآمدش خیلی خوبه.از جونشون مایه میذارن زندگی سختی دارن . من بعنوان همسر هادی نوروزی هیچ مراسمی هادی کنارم نبود. نه عید فطر داشتیم نه عید قربون داشتیم نه عید نوروز داشتیم. من حتی بهترین لحظات زندگیم که بدنیا اومدن بچه هام بود شوهرم کنارم نبود.من مطمئنم تمام ورزشکاران همچین زندگیی دارن و زندگیشون خیلی سخته.و هرچقدر بگیرن حقشونه که به نظر من نمیگیرن.میگن اینقدر قرارداد میبندن ولی هیچوقت اون رقم و نمیگیرن.
* برویم سراغ مسایل فوتبالی، اکثرا میگن هادی به حقش نرسیده توی فوتبال هادی یکی دوبار خیلی تا اوجم رفت ولی یه سری ناملایمتی ها هم در حقش شد توی این چند سالی که با هادی بودین بدترین اتفاق فوتبالی که برای هادی افتاد که ناراحتیش تا مدتها باهاش بود رو بفرمایید.
- بازی فینال جام حذفی با سپاهان که اون پنالتی رو خراب کرد بیشتر ناراحتیش بخاطر هوادارها بود و اینکه مهدوی کیا اونطوری خداحافظی کرد حتی دو سه روز قبل از فوتشم با من صحبت کرد در مورد این ماجرا. هادی بعد اون پنالتی خیلی حالش خراب بود. یعد اون یه شب مهمونی بودیم برنامه نود داشت نشون میداد. یه بچه 5-6 ساله بغل باباش داشت خیلی گریه میکرد به خاطر اون پنالتیه. من یه لحظه رومو کردم اینور دیدم هادی نیست .رفتم دیدم تو اتاق نشسته حالش بد شده تمام بدنش عرق سرو و لباسش خیس عرق.ازاینکه عذاب وجدان داشت و ناراحت شده بود. گفتم بریم دکتر گفت نمیام. بخاطر شرایط فوتبالیش تا یکی دوماه از خونه بیرون نمیرفت.بدترین اتفاق همین بود که بعد آن هم دیگه پنالتی قبول نکرد و نزد.
*حالا جالب اینه که توی پرسپولیس الان سونامی پنالتی شده و هیچکس نمیتونه پنالتی گل کنه و من یادمه تو اون بازی هادی بعنوان پنالتی زن اول انتخاب شده بود که کار سختیه و هادی دو سه دقیقه پشت توپ بود که این خودش عامل استرس بود.
_ هادی میگفت یحیی از همه بچه ها خواست هیچکس نزد حتی از مهدوی کیام خواست اونم نزد.اونجا یحیی به هادی گفت تومیزنی؟هادی ام گفت من میزنم. من اون پنالتی رو قشنگ یادمه که یه ربع زیر میز بیلیارد بودم و بیرون نیومدم انقدر ناراحت شده بودم. هادی خودش اونشب تا صبح نخوابید و همیشه دو سه روز قبل فوتشم که باهاش مصاحبه داشتند همین پنالتی رو بدترین خاطره اش میگفت.
* در مورد تیم ملی اش بگید، چون یه بار هادی تا لیست نهایی تیم ملی هم رفت و لی در آخرین لحظات خط خورد.
- همون موقع که افشین قطبی مربی شون بود.
* بازیکنی که اینقدر سابقه داره افسوس نمیخورد؟چون سابقه بازی ملی اش خیلی کمه
- به نظر من همینکه میگید به حق فوتبالیش نرسید همین تیم ملیه واقعا حقش تیم ملی بود باید بازی میکرد در زمان افشین قطبی هادی برای تیم ملی انتخاب شده بود و دوسال تمام اردوهاشون و رفت و اردوی آخر بود که یکماه طول کشید . وقتی هادی رفت هانی حرف نمیزد و وقتی برگشت هانی میتونست حرف بزنه. اردوی آخریه امارات بودن که من شمال بودم و هادی اصلا حالش خوب نبود که میگفت خسته ام .صبح ساعتای 5:30 – 6 بود که دیدم آیفون خونه مامانم اینا زنگ خورد و درو که باز کردم دیم هادیه. توی همون اردو افشین قطبی هادی رو حذف کرد هادی اونروز خیلی ناراحت بود و خیلی گریه کرد و دیگه دعوت نشد.
* زمان کی روش هم هادی اوایلش دعوت شد.
- اره اون زمان دعوت شده بود که هادی اون موقع پاش استخون اضافه آورده بود و یکبار کورتون تزریق کرد ولی استخون اضافه ها بیشتر میشد و پیشروی میکرد و چون نمیخواست فوتبالش زود تموم بشه باید نیم فصل پاشو عمل میکرد که همون موقع کی روش با مترجمش تماس گرفتن با هادی که اگه میشه عمل نکن و دوباره کورتون تزریق کن که هادی قبول نکرد و گفت من یه سال دیگه فوتبالم تموم میشه و باید حتما عمل کنم.بعد عمل کردن پاش هادی تونست دوباره به اوج فوتبالیش برسه خودشو خوب نشون داد. بازیهایی که بعنوان ذخیره بود میومد توی بازی گل میزد پاس گل میداد. پاس گلای قشنگی توی دربی داد که نظر خود هادی ام این بود که باید دعوت میشد که دیگه کی روش بود و سلیقه خودش و بازیکناش و پیدا کرده بود .
* بیشترین روزی که هادی رو بعد یک مسابقه خوشحال دیدین کدوم روز بود؟
- هادی همیشه بعد بازیهای دربی خیلی خوشحال بود. اولین گل دربی شو یادمه بازی 2 به 1 که یه دونه شو کریم باقری زده بود و یکیشم هادی زده بود. اون شب که اومد خونه خیلی خوشحال بود
همیشه بازیهای دربی کلی مهمون خونه ما بود و من بهشون میگفتم اگه بازی رو بردن شام همه مهمون من و اگه نبردن همه برید خونه هانون چون میدونستم چقدر هادی اعصابش خورده و حوصله نداره. که خوشبختانه این چند سال بازیارو یا میبردن یا مساوی میکردن.
دربی های آخر هادی همیشه یا پاس گل میداد یا گل میزد که من کیک میگرفتم و برقارو خاموش میکردم .همه اش خاطره خوب داشتیم. ولی بهترین روز همون گل دربی بود که وقتی هادی اومده بود خونه میگفت دوست داشتم یک نردبون میبود و من میرفتم وسط تماشاچیا. فکر کنم متوجه شدین که چجوری لباسشو از خوشحالی در آورد.
* گریه هادی رو هیچوقت دیده بودین؟
- بله. یه آدم فوق العاده احساساتی بود. گریه زیاد میکرد ولی آخرین بار گریه هادی رو ندیدم ولی پشت تلفن باهاش حرف زدم موقعی بود که هانی انگشت کوچیکش شکسته بود و هادی اردوی اردبیل بود . ما رفتیم عکس گرفتیم و گفتن باید حتما تو انگشتش میله بذارین و هانی گوشی رو گرفت به باباش گفت بابا تو دستم میله گذاشتن و اصلا درد نداشت و تلفن رو آیفون بود که هادی کلی گریه کرد و تلفن و قطع کردو بعد نیمساعت بهم زنگ زد. ازینکه پیش بچه اش نبود ناراحت بود.
* هادی این اواخر بیشتر با هم اتاقیش محسن بنگر بود صمیمی ترین دوست فوتبالی هادی که باهاش رفت و آمد خانوادگی داشتین چه کسی بود؟
_ توی این 8-9 سالی که باهم زندگی کردیم هادی هیچ وقت فوتبال و وارد زندگیش نمیکرد. تنها فوتبالیستی که باهاش رفت و آمد خانوادگی داشتیم میثم بائو بود که خودش شمالی بود . میثم پسر فوق العاده خوبیه و هنوزم رابطه شو قطع نکرد با خانواده ما. همه اش میاد به بچه های هادی سر میزنه. سر مزارش میره. دو ماه آخر قبل از فوتش محسن دوست صمیمی اش بود ، علیرضا نور محمدی هم بود . دوستایی بود که چند سال باهم بودن . دوماه آخر عیرضا نور محمدی ، محسن بنگر و مهرداد کفشگری بودن که باهاشون رفت و آمد داشتیم.
* بهترین هدیه ای که از هادی گرفتین؟
- هادی همیشه هدیه های خیلی قشنگ برام میگرفت. هادی مرد فوق العاده با احساسی بود . بهترین هدیه ماشین بود که زنگ زد گفت بیا پایین رفتم و سوئیچ ماشین را داد دستم.
* میگن بعضی از فوتبالیستها خسیس هستند و پول جمع کن و بعضی هاشونم ولخرج. اینطور که من شنیدم هادی جزو اون ولخرج ها بوده، پول چقدر واسش اهمیت داشت؟
-هادی همیشه اینو میگفت که آدم توی نداشتن خرج کنه خوبه آدمی که داره بخواد خرج کنه فایده نداره. خیلی دست و دلباز بود.پول اصلا براش اهمیت نداشت.
* هادی در کنار خانواده و فامیل هم همینطور مظلوم بود یا با خانواده شوخ طبع بود؟
-: به وقتش شوخی میکرد و میخندید ولی تو جمع هایی که ازش بعنوان بازیکن پرسپولیس انتقاد میکردن ساکت میموند. من جواب میدادم و اون ساکت بود.ولی شوخ طبع بود..
* تفریح مورد علاقه اش به غیر از فوتبال؟
-ماهمیشه تعطیلات یه روزه مونو میرفتیم شمال همون کپورچال با دوستاش. میرفتیم بابلسر.
* حالا چون مصاحبه ما نوروزیه میخوام ببرمش به سمت حال و هوای نوروز.کلا اعتقاد به سفره هفت سین و اینطور مراسم ها داشت؟
- خیلی اعتقاد داشت. توی این چندسال بیشترین وقتی که هادی همیشه کنارم بود، سفره هفت سین بود و موقع سال تحویل. و خوش ترین لحظاتمون همین سال تحویل بود که همه کنار هم بودیم.
* بهترین نوروز؟
-هادی فرزند آخر خانواده بود. ما رسممون اینه که تحویل سال و هرکسی که قدمش خوبه اون انجام میده. واسه همین سال تحویل ها رو همیشه خونه مادرشوهرم بودیم . هادی 5 دقیقه ای رو میرفت توی حیاط قران میخوند و بعد وارد اتاق میشد. مادر شوهرم میگفت هادی قدمش خوبه واسه همین اولین نفری که میخواد خونمون پا بذاره هادی باشه.
* چندتا عید هادی کنار شما نبود؟
- فکر کنم 4-5 سال پیش که جام باشگاههای اسیا بود هادی پیشمون نبود. ما یه بار تهران سال تحویل بودیم که من و هانی اومدیم و دوسه روز بعدش هادی از اردو برگشت.تحویل سال پیشمون بود ولی بعدش رفت.فکر کنم تنها موقعی که فوتبالیستها کنار خونواده هستن همین تحویل سال هستش.
* قسمت خواستگاری و ازدواج میخواستم اینو بپرسم که شما ماه عسل رفتید یا نه؟
-متاسفانه بخاطر شرایط فوتبالی هادی نرفتیم.
* بهترین سفر؟
- اولین سال ازدواجمون بود که من هانی رو باردار بودم که با ماشین خودمون رفتیم مشهد زیارت امام رضا.خیلی خوش گذشت. خیلی هم مشهد شلوغ بود.
* بهترین بازی که شما از هادی دیدید توی فوتبال کدوم بازی بوده؟
-من خیلی اون دو تا گل مس کرمان و یادمه و گل آخری که به پدیده مشهد زد. یه لحظه خودم موندم و فکر میکردم شاید هادی نباشه اصلا باورم نمیشد زنگ زدم پرسیدم که آیا هادی بود گل زد که گفتن آره.
* بیشترین استرس و قبل کدوم بازی داشت؟
-ادمی بود که اصلا بروز نمیداد.خودش میگفت بچه ها شب قبل بازی دربی اصلا نمیخوابن مثلا حمید علی عسگر که اون موقع هم اتاقش بود اصلا نمیتونست بخوابه و وقتی هادی از خواب بیدار میشد به هادی میگفت تو چطوری میتونی بخوابی؟ هادی اصلا با خواب مشکل نداشت. حمید یکی از دوستای صمیمی اش بود.
* خود شما چی؟ قبل کدوم بازی استرس داشتید؟
_من خودم دربی هارو خیلی استرس داشتم.
* یک دوره کوتاه 6 ماهه هادی از پرسپولیس جدا شد والبته بد هم نشد چون باعث شد قدرشو بیشتر بدونن. از حال و هوای اون موقع که از پرسپولیس جدا شد و رفت نفت بگید.
- این 6 ماه خیلی دوران سختی بود. ناراحتی رو تو چشمای هادی میدیدم هادی آدمی نبود که بخواد سر بازی کردن و نکردن بحث و جدل کنه و میگفت کادر فنی هر نظری بدن من قبول میکنم و چون میخواست که واسه تیم ملی بازی کنه دلش خواست قرضی بره نفت و به سختی هادی رو فرستادن نفت بازی کنه. اون روزی که رفت لباساشو جمع کنه از کمدش و بیاد با پدرم رفته بودن که پدرم میگفت هادی خیلی تو مسیر گریه میکرده و ناراحت بوده.خیلی دوست داشت پرسپولیس را و 6 ماه بیشتر دوام نیاورد و برگشت .
* هادی ارادات خاصی به امام رضا(ع) داشت طوریکه تصویر عام جامعه از هادی همون پیرهنی هست که وقتی لباسشو داد بالا نوشته بود یا امام رضا . شما هم که گفتین بهترین سفرش سفر به مشهد بوده
- هادی حس خاصی نسبت به امام رضا داشت. حتی با وجود شرایط سخت کار هادی ما سعی میکردیم حداقل سالی یکبار و زیارت امام رضا میرفتیم.
* قرار بود برای بازی سیاه جامگان همگی به مشهد بیاین
-: بازی با سیاه جامگان یا تولد امام رضا بود یا وفات امام رضا. من تو خونه بودم هانا رو پاهایم بود که توی تلگرام واسم یه کلیپی از امام رضا اومد اون لحظه اشکم دراومد. هوس زیارت امام رضا کردم.دو سال بود که نرفته بودیم. همونجا بهش زنگ زدم که جواب نداد چون سر تمرین بود. بهش اس ام اس دادم که هادی من دلم داره واسه امام رضا پر میکشه نمیریم با هم؟
یه ساعت بعدش هادی زنگ زد گفت حتما میبرمت (دو سه هفته قبل فوتش) گفت بازی با سیاه جامگان یه روز قبلش تو هانی و هانا برید یه روز بعد بازی منم از برانکو مرخصی میگیرم و باهم میریم حرم و دیگه اجل مهلت نداد و بدون هادی اومدم مشهد.
من که اینقدر حالم بد بود و اصلا فکرم کار نمیکرد که شما زنگ زدید به بابا و بابا با من صحبت کرد و من اصلا فکرم کار نمیکرد که واسه چیه؟
وقتی اومدیم دیدم بازی با سیاه جامگانه و همونطور که هادی برنامه ریزی کرده بود ما یه روز قبلش اومدیم و یه روز بعد بازی ام بودیم و بعد برگشتیم.
* عدد 24. از عدد 24 بیشتر برامون بگید.
- شماره 24 نمیدونیم چجوری به هادی رسید. نیمساعت قبل از نقل و انتقالات بود که به هادی زنگ زدن بیا امضا کن و همونجا شماره 24 و به هادی دادن. شماره شناسنامه هادی 24 بود و تولد منم 24 دی بود خیلی ها میگفتن واسه همینه که هادی 24 میپوشه ولی اینطوری نبود و من غبطه اینو میخورم توی این سالها یه بار به هادی این موضوع و نگفتم. شاید خودش میدونست ولی یه بارم دراین مورد باهم صحبت نکردیم.
خیلی ها بهش میگفتن تو الان کاپیتان شدی واسه چی باید 24 بپوشی چرا یه شماره خوب نمیپوشی؟ یه بار اومد خونه بهم گفت خیلی ها میگن شماره پیرهنتو عوض کن من بهش گفتم 8 ساله تورو ب این شماره 24 میشناسن واسه چی میخوای عوض کنی؟
گفت میخوام این شماره رو جاودانه کنم. ازم پرسید من پاس گل که دادم. گل دربی هم زدم گل قشنگ هم زدم به نظرت کاری مونده که نکرده باشم؟ گفتم نه دیگه
اتفاقاتی که بعد واسه این قضیه افتاده . 4 و 6 استقلال و پرسپولیس که 4 ضربدر 6 میشه 24 . یه سری عکسها از تولد ها هست که هادی وسط هادی و هانا نشسته و عکس ساعت 12:24 دقیقه گرفته شده .و یک سری چیزها که من خودم میمونم.
* اون روز توی حرم امام رضا (ع) و پارکینگ شماره 24
- وقتی پیاده شدم دیدم ما توی ردیف 24 هستیم. حتی توی افتتاحیه مقبره، قرار بود خیلی زودتر افتتاح بشه که هردفعه یه مشکلی پیش میومد و یکی نمیتونست بیاد و میگفتن بندازین فلان روز. بعد دیگه آخرش قرارشد 22 بهمن که گفتیم راهپیماییه. باز 23 بهمن ام بازی پرسپولیس بود که بچه های پرسپولیس گفتن ما میخوایم حتما توی افتتاحیه باشیم . دوباره افتاد 24 بهمن
اصلا واسه من جالبه که این 24 توی زندگی هادی یعنی چی؟
* با شناختی که من از شما دارم شما یک زن مقتدر هستید و خیال آدم بابت بزرگ کردن بچه ها راحت میشه . یه مقدار از وضعیت هانا و هانی بگید. یه سری دارن لطف هایی میکنن که بیشتر ضرره تا لطف
- اولا که من هانی و هانا رو ازون لطف ها دور کردم.یکی از دلایلی که من واسه زندگی نرفتم شمال و موندم تهران ، همینه.
ما 4 شنبه ها میریم شمال تا جمعه، توی همین دو روزه احساس میکنم هانی یک کم لوس میشه بخاطر اینکه همه دوستش دارن . من خودم هم دوست دارم توی این دو روزه تمام مدت پیش هادی باشم و واسه همین از بچه ها دور میشم
هادی 9 مهر فوت کرد. هانی کلاس دوم است الان که فکر میکنم چطور من تونستم هانی رو بعد یک هفته بیارمش مدرسه و طبق روند عادی پیش برم. با تمام این سختی ها اینکارو کردم . اولش یه افتی کرد بخاطر فوت هادی و الان خیلی خوبه همه چی. مدرسه سه زبانه میره و هانا هم که با عکسای پدرش سپری میکنه.هانا پدرشو میشناسه ورابطه خیلی نزدیکی داره
من احساس میکنم هانا خواب هادی رو میبینه وگرنه چطور ممکنه بچه یک ساله پدرش یادش بمونه و باباشو صدا کنه.
* یکی از کارهای خوبی که شما بعد از فوت هادی کردید ، دیدم توی چندتا مراسم خیریه شرکت کردین. مثل اون مراسمی که شما اومدین مشهد پول خیلی خوبی جمع شد برای بچه های بی سرپرست و این مسائل خیلی کمک میکنه به آمرزش روح هادی . اگه دوست دارید در موردش صحبت کنید
- من هرجایی که بخواد چه توسط لباس هادی چه اسم هادی کار خیری انجام بشه قدم میذارم . چند وقت پیش یه مراسمی بود توی شمال که داریوش ارجمند هم بود. از هانی خواستن نقاشی بکشه که حتی نقاشی هانی رو هم واسه فروش گذاشتن. خودمم تصمیم دارم که موسسه خیریه هاد ی نوروزی باز کنم . هادی خودش هم خیلی کار خیر را دوست داشت.
* از بین مربیهای هادی نورورزی کدامیک به نظر هادی بهتر بود؟
- هادی میگفت هر مربی نظر خاص خودشو داره و اون بازیکنه که باید انقدر خوب باشه که نظر مربی رو جلب کنه.خود هادی تونست خوب کار کنه. قبل از فوتش میگفت مگه یه مربی چقدر میتونه به یه بازیکن زمان بده که خودشو نشون بده . بازیکن باید خودشو در چند دقیقه اول نشون بده. هیچ وقت از هیچ مربی انتقاد نکرد و میگفت من باید خوب باشم . علیرضا رامشگر توی پرسپولیس قائمشهر اولین مربی اش بود که اونو خیلی دوست داشت و هرچند وقت یکبار بهش زنگ میزد و این طبیعیه همیشه که بازیکنها اولین مربی شونو دوست دارن و همیشه یادشون هست.و به نظر من هادی که تونست اینهمه تو پرسپولیس بازی کنه پس بازیکن خوبی باید بوده باشه . میگفت من و کی میشناخت؟ من از تیم لیگ یک اومدم اونموقع دنیزلی مربی بود
* صحبتی هست که ممکنه یک کم ناراحت کننده باشه، گفتم که انگار قرار بود هادی بره تا یه اتفاقاتی توی فوتبال این مملکت بیفته، مثلا بعد فوت هادی برای اولین بار توی دربی تماشاچیان بهم فحاشی نکردند ، فضای توهین ها کاهش پیدا کرد. من یادمه توی یک دوره ای بعضی از تماشاچیهای پرسپولیس به هادی کم لطفی کردند. هادی نسبت به این فضا ناراحتیشو ابراز کرده بود؟
- گاهی اوقات هادی میومد خونه میدیدم چشماش قرمزه و ناراحته ولی هیچوقت از هیچ تماشاچی ای بد نگفت باتوجه به اینکه همون موقع بود که هادی به بازیکنان نفت اضافه شده بود.دقیقه 120 جام حذفی هادی گل قشنگی زد همون بازی بود که هادی توی بغل محسن گریه کرد.
* یه اتفاقی افتاد که تماشاچیانی که فحاشی میکردند به خودشون بیان و احساس کنن این فوتبالیستها انسان اند و خانواده دارند.
- یکی از بازیکنانی که هادی ازش یاد میکرد حسین بادامکی بود .هادی میگفت حسین خیلی خوب بود و سالها توی پرسپولیس بازی میکرد ولی هیچوقت محبوب نبود و نمیدونم دلیلش چیه؟
* در آخر مصاحبه و باتوجه به اینکه نمیخوایم شمارو نارحت کنیم هرچقدر که میتونید ازآن شب تلخ بگویید.
-اون اوائل زیاد چیزی یادم نبود ولی حالا که بیشتر توی خونه تنهام اون شب یادم میاد. نفسهای آخر هادی خیلی اذیتم میکنه و هیچوقت یادم نمیره.هیچوقت فکر نمیکردم هادی داره میمیره . فکر میکردم حالش بد شده یا خواب بد میبینه.هر کاری تونستم واسش انجام دادم ولی خدا نخواست و هادی رفت . از مردم میخوام که برام دعا کنن که انرژی داشته باشم که بچه هامو بزرگ کنم.
* تا حالا خواب هادی رو دیدید؟
- خیلی خوابشو میبینم حتی همین امروز صبح .اولین خوابی که ازش دیدم برگشت گفت همتون تو خواب عمیقی هستین که یه روزی بیدار میشین و تو و هانی و هانا میاین پیشم اصلا ناراحت نباش.خیلی میخندید و میگه خیلی خوبم و خوشحالم و هروقت ناراحته بیشتر برای من و هانی و هاناست.
* وامسال تحویل سال؟
- بدترین ساله بدترین لحظه زندگیمه و اولین سالی که هادی کنارم نیست و من باید برم سر مزارش بشینم . سفره هفت سین و رو مزار هادی بچینم.
* چند روز پیش مزار هادی افتتاح شد خیلی باشکوه بود . ورزشکاران بزرگی توی این مملکت ازین دنیا رفتن ولی هیچکدوم مزارشون و استقبالشون اینجوری نبوده .میخواید در مورد مقبره هادی صحبت کنید باتوجه به اینکه یک کاردلی و مردمی بود
- جا داره تشکر کنم از دست اندر کاران و مردم بابل مردم روستای کپورچال سنگ تموم گذاشتن . این روستا با وجود اسم هادی خیلی رونق گرفته و شلوغ شده و من هنوز نتونستم تنها کنار مزار هادی باشم .و من میرم کنار و تماشاچیها و هواداراش بیان کنارش .شاید هادی یک کاری کرده که من و شما نمیدونیم یک کاری کرده که خدا اینقدر بهش عزت داده
* بعد ازینکه هادی از بین ما رفت، بهر حال خیلی ها روی موج سوار شدن و ازین موقعیت خواستن استفاده کنن .درآخر اگه از شخص خاصی میخواین تشکر کنید
-اگه بخوام تشکر کنم یه لیست طولانی میشه که ممکنه خیلی ها جا بمونن .
* باشگاه پرسپولیس قولهایش را عملی کرد؟
- گفتن هادی توی لیست بچه های پرداختی هست
* طلب نفت و پرداخت کردند؟
- شب قبل از فوت هادی، هادی چک و گرفت که خرج مراسمهای هادی شد.
* صحبت پایانی؟
- ازشما تشکر میکنم و سال نو را به تمام مردم ایران تبریک می گویم.
سال 1394 با یک اتفاق بسیار تلخ برای فوتبال ایران همراه بود، درگذشت نابهنگام کاپیتان با اخلاق تیم فوتبال پرسپولیس در سن 30 سالگی و در دوران اوج فوتبالش جامعه فوتبال ایران و حتی فوتبال جهان را در شوک فرو برد. فوتبال دوستان ایران هم استقلالی ها و هم پرسپولیسی ها وداعی باشکوه با هادی نوروزی داشتند. مقبره بسیار زیبایی برای او آماده کردند و روستای زادگاهش کپورچال رونق خاصی گرفت.فضای فوتبال ایران بسیار با اخلاق تر شد و فحاشی های کمتری در ورزشگاهها شاهد بودیم .
مصاحبه ای با خانم معصومه ابراهیم پور همسر هادی انجام شده است که در زیر می خوانید:
*بعنوان اولین سوال ، از آشناییتون با هادی برای خوانندگان ما بگویید.
- قبل ازینکه هادی بیاد تهران و فوتبال حرفه ای رو شروع کنه دوست داداشم بود و دورادور هادی رو میشناختم. احد با هادی دوست بودن یکشنبه ها و سه شنبه ها باهم میرفتن کشتی . بچه یک محل بودیم روستای کپورچال بابل. ضمن اینکه شوهر خواهرم میشه پسر عمه هادی. همه چیز سنتی شروع شد و یکماه طول نکشید که اومدن خواستگاری و نامزد کردیم.
* از مراسم خواستگاری اگر خاطره ای دارید بفرمایید.
- شب خواستگاری هادی اصلا شمال نبود پدر و مادر و به همراه برادراش اومده بودن. هادی اون موقع پاسارگاد بازی میکرد. آخرین بازی هادی در پاسارگاد تهران بود. اونجا همه چی تموم شد. من هادی رو میشناختم خانواده ام هادی رو میشناختن آشنایی کامل داشتیم با هادی و جواب مثبت دادیم همون شب. خیلی جالب بود که شب خواستگاری خود هادی نبود.
* تاریخ دقیق ازدواجتون؟
- شب صیغه 5/2/85 بود و نامزدی 12/5/85 و شب ازدواجمون 24/10/85 شب تولد من بود که هادی اونشب کادوی تولد منم داد. دستبند طلا برام گرفته بود.که سورپرایزم شدم.
* بعد ازدواج برای زندگی به تهران اومدین ؟ دیگه شمال زندگی نکردین؟
- هادی 7 سال پرسپولیس بازی کرد بعد ازدواج اومدیم تهران. هانی شش ماهه بود که هادی رفت پرسپولیس.
*توی فوتبالیها هادی معروف بود که خیلی خجالتی و نجیبه. وکمتر حاشیه درست کرده، شخصیت خارج از فوتبال هادی رو شما بیشتر میشناسید.برای خوانندگان ما از شخصیت بیرون فوتبال هادی بفرمایید.
_ شخصیت خارج از فوتبال هادی خیلی آروم بود دنبال حاشیه نبود وقتی خونه میومد اصلا صحبت فوتبال نبود. وقتی مهمونی میرفتیم چون عضو پرسپولییس بود و همه جا صحبت از فوتبال بود ولی احساس میکردم دوست نداره صحبت از فوتبال بشه. آدم فوق العاده ساکتی بود و اصلا حرف نمیزد. یه وقتایی بهش میگفتم حرف بزن میگفت بیشتر باید گوش بدی حرف بزنی که چی بشه.پسر فوق العاده خجالتی.من بعنوان همسر هادی هنوز صدای بلند هادی رو نشنیدم.همیشه آروم بود.همه چیزو توی خودش میریخت.سکوت میکرد .
* هادی در کارهای منزل کمک میکرد؟ آشپزی بلد بود؟ چه غذایی رو بهتر درست میکرد؟غذای مورد علاقه اش؟
_ توی کار خونه خیلی کمک میکرد. آشپزیش خوب بود هفته ای یکی دو دفعه همبرگر درست میکرد وقتایی که میخواست خودش آشپزی کنه زنگ میزد میگفت فلان کار و بکن گوشت چرخ کرده رو بذار بیرون از فریزر. خوراک جوجه رو خوب درست میکرد. املتش خیلی خوب بود. غذای مورد علاقه هادی نمیدونم. یه غذای شمالی داریم گوجه و بادمجون همراه با مرغ- لوبیا پلو – جوجه کباب – خورش کرفسی که من میپختم و خیلی دوست داشت.
* از بدنیا اومدن هانی بگویید. کنار شما بود هادی؟
_ هادی موقع بدنیا اومدن هانی حضور داشت وقتی به هوش اومدم خبر خوشی که به من داد این بود که حاجی عابدینی زنگ زده بود به هادی که یک روز دیگه بهت مرخصی میدم که کنار خانومت بمونی. یعنی وقتی بهوش اومدم اولین جمله هادی این بود که یه روز دیگه پیشت میمونم و خیلی خوشحال شدم. هانی که بدنیا اومد میخواست بره من هانی رو شمال زایمان کردم . روز اول بدنیا اومدن هانی، هادی بود و رفت تا هانی 10 روزش شد و برگشت. تصمیم گرفتیم هانا رو تهران زایمان کنم که هادی باشه کنارم. دیگه دست خودشون نبود بهشون اردوی ترکیه خورده بود که مربی شون علی دایی بود اگه میخواست پیشم بمونه 7-8 روز از اردو عقب میفتاد و اونموقع خودشم عذاب وجدان داشت و از طرفی ام علی دایی بهش 8 روز مرخصی نمیداد. موقع تولد هانا هادی نبود و 5-6 روز قبل تولد هانا رفت ترکیه و هانا 13 روزه شده بود که هادی برگشت. من اونموقع شمال بودم که هادی اومد شمال. همه هانا رو دیده بودن الا هادی.
* رابطه هادی با هانی چطور بود؟
- اونطور که من از فوتبالیستها آشنایی دارم احمد رضا عابدزاده بود که پسرشو با خودش همیشه سر تمرینات میبرد. بعد از عابدزاده اولین فوتبالیستی که دیدم هادی بود که پسرشو با خودش میبرد و ضربه ای که الان هانی از فوت هادی خورده بیشتر از ضربه ای که من خوردم. چون همیشه توی تمرینات هادی حضور داشت. نه اینکه بخواد خودش بره هادی میبردش. استخرو... تمام لحظات زندگی کنارش بود . رابطه خوبی با هم داشتند. همین چند شب پیش پتویی که من روی هانی انداختم همون پتویی بود که شب فوت هادی، هادی انداخته بود روی هانی . هانی به من گفت مامان من فکر میکنم هنوز بیدار نشدم گفتم چرا؟ گفت یادته اون شبی که میخواستم بخوابم بابا این پتو رو انداخت رو من گفت بابایی آروم بخواب من هنوز فکر میکنم بیدار نشدم. رابطه هادی با هانی خیلی رابطه نزدیکی بود.کمتر پدر و پسری بودند که اینقدر بهم وابسته باشند. خیلی وابستگیش زیاد بود. حداقل دور و بریای خودم تا این حد وابسته نیستن.فکر میکنم همه هم این رابطه اینا رو میدونن.
* اما در مورد هانا، میگن دخترها بابایی هستند. در مورد تولد یکسالگی هانا بگویید.
- برای تولد هانا یک تالاری رو گرفته بودیم اول ولی چون هانا کوچیک بود و بچه ها توی تولد اذیت میشن تصمیم گرفتیم تولد بزرگ و بذاریم واسه تولد دو سالگیش که بزرگتر بشه. تولد و میخواستیم توی همون تالاری که چهلم هادی رو توش گرفتیم بگیریم.. تصمیم گرفتیم خانواده ها دعوت بشن شمال منزل پدرم . روز تولد هانا من دست به هیچی نزدم نه اینکه خودم نخوام. هادی ازم خواست. هادی به من گفت معصومه اگه میشه شیرینی و میوه ها رو بیار من خودم میخوام بچینم.شیرینی ها خودش رفت گرفت شب که میخواست بخوابه گفت دستم درد میکنه پرسیدم چرا؟ گفت کیک تولد و با یک دستش گرفته و با یه دست دیگه اش رانندگی کرده گفتم خب برای چی اینکارو کردی؟ گفت واسه اینکه یه موقع ترمز میگیریم خراب نشه. تمام کارای تولد و خودش انجام داد. حدود 50 تا بادکنک و خودش باد کرد و به دیوارها چسبوند.خودش همه کارو انجام داد و من دست به هیچی نزدم. اهل خونه و خانواده بود.
* باورغلطی که در جامعه هست اینست که فوتبالیستها خیلی پولدارن وقشر مرفه جامعه اند و مردم قراردادهای فوتبالیستها را می بینند . در مورد اوضاع مالی زندگیتان بگویید.
- اون سالی که من و هادی نامزد شدیم هادی 2 یا 3 میلیون پول داشت . دوسال که سربازیش بود که اصلا پولی نگرفت . با داماش حول و حوش 20 تومن 30 تومن بود . هادی فوتبالیست خیلی خوبی بود ولی هیچوقت به حق فوتبالی خودش نرسید که اینو همه مردم ایرانم میدونن. اولین سالی که هادی با پرسپولیس قرارداد بست فکر کنم 25 یا 35 میلیون تومن قرارداد بست .جدا ازون که 3 سال قرار داد داشت. اون سال فیکس بود تیم ملی دعوت شده بودبه قراردادش 20درصد 20 اضافه میشد. به نظر من یه فوتبالیست یا ورزشکار از جونش مایه میذاره و هرچقدر پول بهش بدن حقشه.
تنها حرفی که خود هادی میزد همیشه این بود که اگه میتونید خب شمام بیاین ورزشکار شید.اگه فکر میکنید درآمدش خیلی خوبه.از جونشون مایه میذارن زندگی سختی دارن . من بعنوان همسر هادی نوروزی هیچ مراسمی هادی کنارم نبود. نه عید فطر داشتیم نه عید قربون داشتیم نه عید نوروز داشتیم. من حتی بهترین لحظات زندگیم که بدنیا اومدن بچه هام بود شوهرم کنارم نبود.من مطمئنم تمام ورزشکاران همچین زندگیی دارن و زندگیشون خیلی سخته.و هرچقدر بگیرن حقشونه که به نظر من نمیگیرن.میگن اینقدر قرارداد میبندن ولی هیچوقت اون رقم و نمیگیرن.
* برویم سراغ مسایل فوتبالی، اکثرا میگن هادی به حقش نرسیده توی فوتبال هادی یکی دوبار خیلی تا اوجم رفت ولی یه سری ناملایمتی ها هم در حقش شد توی این چند سالی که با هادی بودین بدترین اتفاق فوتبالی که برای هادی افتاد که ناراحتیش تا مدتها باهاش بود رو بفرمایید.
- بازی فینال جام حذفی با سپاهان که اون پنالتی رو خراب کرد بیشتر ناراحتیش بخاطر هوادارها بود و اینکه مهدوی کیا اونطوری خداحافظی کرد حتی دو سه روز قبل از فوتشم با من صحبت کرد در مورد این ماجرا. هادی بعد اون پنالتی خیلی حالش خراب بود. یعد اون یه شب مهمونی بودیم برنامه نود داشت نشون میداد. یه بچه 5-6 ساله بغل باباش داشت خیلی گریه میکرد به خاطر اون پنالتیه. من یه لحظه رومو کردم اینور دیدم هادی نیست .رفتم دیدم تو اتاق نشسته حالش بد شده تمام بدنش عرق سرو و لباسش خیس عرق.ازاینکه عذاب وجدان داشت و ناراحت شده بود. گفتم بریم دکتر گفت نمیام. بخاطر شرایط فوتبالیش تا یکی دوماه از خونه بیرون نمیرفت.بدترین اتفاق همین بود که بعد آن هم دیگه پنالتی قبول نکرد و نزد.
*حالا جالب اینه که توی پرسپولیس الان سونامی پنالتی شده و هیچکس نمیتونه پنالتی گل کنه و من یادمه تو اون بازی هادی بعنوان پنالتی زن اول انتخاب شده بود که کار سختیه و هادی دو سه دقیقه پشت توپ بود که این خودش عامل استرس بود.
_ هادی میگفت یحیی از همه بچه ها خواست هیچکس نزد حتی از مهدوی کیام خواست اونم نزد.اونجا یحیی به هادی گفت تومیزنی؟هادی ام گفت من میزنم. من اون پنالتی رو قشنگ یادمه که یه ربع زیر میز بیلیارد بودم و بیرون نیومدم انقدر ناراحت شده بودم. هادی خودش اونشب تا صبح نخوابید و همیشه دو سه روز قبل فوتشم که باهاش مصاحبه داشتند همین پنالتی رو بدترین خاطره اش میگفت.
* در مورد تیم ملی اش بگید، چون یه بار هادی تا لیست نهایی تیم ملی هم رفت و لی در آخرین لحظات خط خورد.
- همون موقع که افشین قطبی مربی شون بود.
* بازیکنی که اینقدر سابقه داره افسوس نمیخورد؟چون سابقه بازی ملی اش خیلی کمه
- به نظر من همینکه میگید به حق فوتبالیش نرسید همین تیم ملیه واقعا حقش تیم ملی بود باید بازی میکرد در زمان افشین قطبی هادی برای تیم ملی انتخاب شده بود و دوسال تمام اردوهاشون و رفت و اردوی آخر بود که یکماه طول کشید . وقتی هادی رفت هانی حرف نمیزد و وقتی برگشت هانی میتونست حرف بزنه. اردوی آخریه امارات بودن که من شمال بودم و هادی اصلا حالش خوب نبود که میگفت خسته ام .صبح ساعتای 5:30 – 6 بود که دیدم آیفون خونه مامانم اینا زنگ خورد و درو که باز کردم دیم هادیه. توی همون اردو افشین قطبی هادی رو حذف کرد هادی اونروز خیلی ناراحت بود و خیلی گریه کرد و دیگه دعوت نشد.
* زمان کی روش هم هادی اوایلش دعوت شد.
- اره اون زمان دعوت شده بود که هادی اون موقع پاش استخون اضافه آورده بود و یکبار کورتون تزریق کرد ولی استخون اضافه ها بیشتر میشد و پیشروی میکرد و چون نمیخواست فوتبالش زود تموم بشه باید نیم فصل پاشو عمل میکرد که همون موقع کی روش با مترجمش تماس گرفتن با هادی که اگه میشه عمل نکن و دوباره کورتون تزریق کن که هادی قبول نکرد و گفت من یه سال دیگه فوتبالم تموم میشه و باید حتما عمل کنم.بعد عمل کردن پاش هادی تونست دوباره به اوج فوتبالیش برسه خودشو خوب نشون داد. بازیهایی که بعنوان ذخیره بود میومد توی بازی گل میزد پاس گل میداد. پاس گلای قشنگی توی دربی داد که نظر خود هادی ام این بود که باید دعوت میشد که دیگه کی روش بود و سلیقه خودش و بازیکناش و پیدا کرده بود .
* بیشترین روزی که هادی رو بعد یک مسابقه خوشحال دیدین کدوم روز بود؟
- هادی همیشه بعد بازیهای دربی خیلی خوشحال بود. اولین گل دربی شو یادمه بازی 2 به 1 که یه دونه شو کریم باقری زده بود و یکیشم هادی زده بود. اون شب که اومد خونه خیلی خوشحال بود
همیشه بازیهای دربی کلی مهمون خونه ما بود و من بهشون میگفتم اگه بازی رو بردن شام همه مهمون من و اگه نبردن همه برید خونه هانون چون میدونستم چقدر هادی اعصابش خورده و حوصله نداره. که خوشبختانه این چند سال بازیارو یا میبردن یا مساوی میکردن.
دربی های آخر هادی همیشه یا پاس گل میداد یا گل میزد که من کیک میگرفتم و برقارو خاموش میکردم .همه اش خاطره خوب داشتیم. ولی بهترین روز همون گل دربی بود که وقتی هادی اومده بود خونه میگفت دوست داشتم یک نردبون میبود و من میرفتم وسط تماشاچیا. فکر کنم متوجه شدین که چجوری لباسشو از خوشحالی در آورد.
* گریه هادی رو هیچوقت دیده بودین؟
- بله. یه آدم فوق العاده احساساتی بود. گریه زیاد میکرد ولی آخرین بار گریه هادی رو ندیدم ولی پشت تلفن باهاش حرف زدم موقعی بود که هانی انگشت کوچیکش شکسته بود و هادی اردوی اردبیل بود . ما رفتیم عکس گرفتیم و گفتن باید حتما تو انگشتش میله بذارین و هانی گوشی رو گرفت به باباش گفت بابا تو دستم میله گذاشتن و اصلا درد نداشت و تلفن رو آیفون بود که هادی کلی گریه کرد و تلفن و قطع کردو بعد نیمساعت بهم زنگ زد. ازینکه پیش بچه اش نبود ناراحت بود.
* هادی این اواخر بیشتر با هم اتاقیش محسن بنگر بود صمیمی ترین دوست فوتبالی هادی که باهاش رفت و آمد خانوادگی داشتین چه کسی بود؟
_ توی این 8-9 سالی که باهم زندگی کردیم هادی هیچ وقت فوتبال و وارد زندگیش نمیکرد. تنها فوتبالیستی که باهاش رفت و آمد خانوادگی داشتیم میثم بائو بود که خودش شمالی بود . میثم پسر فوق العاده خوبیه و هنوزم رابطه شو قطع نکرد با خانواده ما. همه اش میاد به بچه های هادی سر میزنه. سر مزارش میره. دو ماه آخر قبل از فوتش محسن دوست صمیمی اش بود ، علیرضا نور محمدی هم بود . دوستایی بود که چند سال باهم بودن . دوماه آخر عیرضا نور محمدی ، محسن بنگر و مهرداد کفشگری بودن که باهاشون رفت و آمد داشتیم.
* بهترین هدیه ای که از هادی گرفتین؟
- هادی همیشه هدیه های خیلی قشنگ برام میگرفت. هادی مرد فوق العاده با احساسی بود . بهترین هدیه ماشین بود که زنگ زد گفت بیا پایین رفتم و سوئیچ ماشین را داد دستم.
* میگن بعضی از فوتبالیستها خسیس هستند و پول جمع کن و بعضی هاشونم ولخرج. اینطور که من شنیدم هادی جزو اون ولخرج ها بوده، پول چقدر واسش اهمیت داشت؟
-هادی همیشه اینو میگفت که آدم توی نداشتن خرج کنه خوبه آدمی که داره بخواد خرج کنه فایده نداره. خیلی دست و دلباز بود.پول اصلا براش اهمیت نداشت.
* هادی در کنار خانواده و فامیل هم همینطور مظلوم بود یا با خانواده شوخ طبع بود؟
-: به وقتش شوخی میکرد و میخندید ولی تو جمع هایی که ازش بعنوان بازیکن پرسپولیس انتقاد میکردن ساکت میموند. من جواب میدادم و اون ساکت بود.ولی شوخ طبع بود..
* تفریح مورد علاقه اش به غیر از فوتبال؟
-ماهمیشه تعطیلات یه روزه مونو میرفتیم شمال همون کپورچال با دوستاش. میرفتیم بابلسر.
* حالا چون مصاحبه ما نوروزیه میخوام ببرمش به سمت حال و هوای نوروز.کلا اعتقاد به سفره هفت سین و اینطور مراسم ها داشت؟
- خیلی اعتقاد داشت. توی این چندسال بیشترین وقتی که هادی همیشه کنارم بود، سفره هفت سین بود و موقع سال تحویل. و خوش ترین لحظاتمون همین سال تحویل بود که همه کنار هم بودیم.
* بهترین نوروز؟
-هادی فرزند آخر خانواده بود. ما رسممون اینه که تحویل سال و هرکسی که قدمش خوبه اون انجام میده. واسه همین سال تحویل ها رو همیشه خونه مادرشوهرم بودیم . هادی 5 دقیقه ای رو میرفت توی حیاط قران میخوند و بعد وارد اتاق میشد. مادر شوهرم میگفت هادی قدمش خوبه واسه همین اولین نفری که میخواد خونمون پا بذاره هادی باشه.
* چندتا عید هادی کنار شما نبود؟
- فکر کنم 4-5 سال پیش که جام باشگاههای اسیا بود هادی پیشمون نبود. ما یه بار تهران سال تحویل بودیم که من و هانی اومدیم و دوسه روز بعدش هادی از اردو برگشت.تحویل سال پیشمون بود ولی بعدش رفت.فکر کنم تنها موقعی که فوتبالیستها کنار خونواده هستن همین تحویل سال هستش.
* قسمت خواستگاری و ازدواج میخواستم اینو بپرسم که شما ماه عسل رفتید یا نه؟
-متاسفانه بخاطر شرایط فوتبالی هادی نرفتیم.
* بهترین سفر؟
- اولین سال ازدواجمون بود که من هانی رو باردار بودم که با ماشین خودمون رفتیم مشهد زیارت امام رضا.خیلی خوش گذشت. خیلی هم مشهد شلوغ بود.
* بهترین بازی که شما از هادی دیدید توی فوتبال کدوم بازی بوده؟
-من خیلی اون دو تا گل مس کرمان و یادمه و گل آخری که به پدیده مشهد زد. یه لحظه خودم موندم و فکر میکردم شاید هادی نباشه اصلا باورم نمیشد زنگ زدم پرسیدم که آیا هادی بود گل زد که گفتن آره.
* بیشترین استرس و قبل کدوم بازی داشت؟
-ادمی بود که اصلا بروز نمیداد.خودش میگفت بچه ها شب قبل بازی دربی اصلا نمیخوابن مثلا حمید علی عسگر که اون موقع هم اتاقش بود اصلا نمیتونست بخوابه و وقتی هادی از خواب بیدار میشد به هادی میگفت تو چطوری میتونی بخوابی؟ هادی اصلا با خواب مشکل نداشت. حمید یکی از دوستای صمیمی اش بود.
* خود شما چی؟ قبل کدوم بازی استرس داشتید؟
_من خودم دربی هارو خیلی استرس داشتم.
* یک دوره کوتاه 6 ماهه هادی از پرسپولیس جدا شد والبته بد هم نشد چون باعث شد قدرشو بیشتر بدونن. از حال و هوای اون موقع که از پرسپولیس جدا شد و رفت نفت بگید.
- این 6 ماه خیلی دوران سختی بود. ناراحتی رو تو چشمای هادی میدیدم هادی آدمی نبود که بخواد سر بازی کردن و نکردن بحث و جدل کنه و میگفت کادر فنی هر نظری بدن من قبول میکنم و چون میخواست که واسه تیم ملی بازی کنه دلش خواست قرضی بره نفت و به سختی هادی رو فرستادن نفت بازی کنه. اون روزی که رفت لباساشو جمع کنه از کمدش و بیاد با پدرم رفته بودن که پدرم میگفت هادی خیلی تو مسیر گریه میکرده و ناراحت بوده.خیلی دوست داشت پرسپولیس را و 6 ماه بیشتر دوام نیاورد و برگشت .
* هادی ارادات خاصی به امام رضا(ع) داشت طوریکه تصویر عام جامعه از هادی همون پیرهنی هست که وقتی لباسشو داد بالا نوشته بود یا امام رضا . شما هم که گفتین بهترین سفرش سفر به مشهد بوده
- هادی حس خاصی نسبت به امام رضا داشت. حتی با وجود شرایط سخت کار هادی ما سعی میکردیم حداقل سالی یکبار و زیارت امام رضا میرفتیم.
* قرار بود برای بازی سیاه جامگان همگی به مشهد بیاین
-: بازی با سیاه جامگان یا تولد امام رضا بود یا وفات امام رضا. من تو خونه بودم هانا رو پاهایم بود که توی تلگرام واسم یه کلیپی از امام رضا اومد اون لحظه اشکم دراومد. هوس زیارت امام رضا کردم.دو سال بود که نرفته بودیم. همونجا بهش زنگ زدم که جواب نداد چون سر تمرین بود. بهش اس ام اس دادم که هادی من دلم داره واسه امام رضا پر میکشه نمیریم با هم؟
یه ساعت بعدش هادی زنگ زد گفت حتما میبرمت (دو سه هفته قبل فوتش) گفت بازی با سیاه جامگان یه روز قبلش تو هانی و هانا برید یه روز بعد بازی منم از برانکو مرخصی میگیرم و باهم میریم حرم و دیگه اجل مهلت نداد و بدون هادی اومدم مشهد.
من که اینقدر حالم بد بود و اصلا فکرم کار نمیکرد که شما زنگ زدید به بابا و بابا با من صحبت کرد و من اصلا فکرم کار نمیکرد که واسه چیه؟
وقتی اومدیم دیدم بازی با سیاه جامگانه و همونطور که هادی برنامه ریزی کرده بود ما یه روز قبلش اومدیم و یه روز بعد بازی ام بودیم و بعد برگشتیم.
* عدد 24. از عدد 24 بیشتر برامون بگید.
- شماره 24 نمیدونیم چجوری به هادی رسید. نیمساعت قبل از نقل و انتقالات بود که به هادی زنگ زدن بیا امضا کن و همونجا شماره 24 و به هادی دادن. شماره شناسنامه هادی 24 بود و تولد منم 24 دی بود خیلی ها میگفتن واسه همینه که هادی 24 میپوشه ولی اینطوری نبود و من غبطه اینو میخورم توی این سالها یه بار به هادی این موضوع و نگفتم. شاید خودش میدونست ولی یه بارم دراین مورد باهم صحبت نکردیم.
خیلی ها بهش میگفتن تو الان کاپیتان شدی واسه چی باید 24 بپوشی چرا یه شماره خوب نمیپوشی؟ یه بار اومد خونه بهم گفت خیلی ها میگن شماره پیرهنتو عوض کن من بهش گفتم 8 ساله تورو ب این شماره 24 میشناسن واسه چی میخوای عوض کنی؟
گفت میخوام این شماره رو جاودانه کنم. ازم پرسید من پاس گل که دادم. گل دربی هم زدم گل قشنگ هم زدم به نظرت کاری مونده که نکرده باشم؟ گفتم نه دیگه
اتفاقاتی که بعد واسه این قضیه افتاده . 4 و 6 استقلال و پرسپولیس که 4 ضربدر 6 میشه 24 . یه سری عکسها از تولد ها هست که هادی وسط هادی و هانا نشسته و عکس ساعت 12:24 دقیقه گرفته شده .و یک سری چیزها که من خودم میمونم.
* اون روز توی حرم امام رضا (ع) و پارکینگ شماره 24
- وقتی پیاده شدم دیدم ما توی ردیف 24 هستیم. حتی توی افتتاحیه مقبره، قرار بود خیلی زودتر افتتاح بشه که هردفعه یه مشکلی پیش میومد و یکی نمیتونست بیاد و میگفتن بندازین فلان روز. بعد دیگه آخرش قرارشد 22 بهمن که گفتیم راهپیماییه. باز 23 بهمن ام بازی پرسپولیس بود که بچه های پرسپولیس گفتن ما میخوایم حتما توی افتتاحیه باشیم . دوباره افتاد 24 بهمن
اصلا واسه من جالبه که این 24 توی زندگی هادی یعنی چی؟
* با شناختی که من از شما دارم شما یک زن مقتدر هستید و خیال آدم بابت بزرگ کردن بچه ها راحت میشه . یه مقدار از وضعیت هانا و هانی بگید. یه سری دارن لطف هایی میکنن که بیشتر ضرره تا لطف
- اولا که من هانی و هانا رو ازون لطف ها دور کردم.یکی از دلایلی که من واسه زندگی نرفتم شمال و موندم تهران ، همینه.
ما 4 شنبه ها میریم شمال تا جمعه، توی همین دو روزه احساس میکنم هانی یک کم لوس میشه بخاطر اینکه همه دوستش دارن . من خودم هم دوست دارم توی این دو روزه تمام مدت پیش هادی باشم و واسه همین از بچه ها دور میشم
هادی 9 مهر فوت کرد. هانی کلاس دوم است الان که فکر میکنم چطور من تونستم هانی رو بعد یک هفته بیارمش مدرسه و طبق روند عادی پیش برم. با تمام این سختی ها اینکارو کردم . اولش یه افتی کرد بخاطر فوت هادی و الان خیلی خوبه همه چی. مدرسه سه زبانه میره و هانا هم که با عکسای پدرش سپری میکنه.هانا پدرشو میشناسه ورابطه خیلی نزدیکی داره
من احساس میکنم هانا خواب هادی رو میبینه وگرنه چطور ممکنه بچه یک ساله پدرش یادش بمونه و باباشو صدا کنه.
* یکی از کارهای خوبی که شما بعد از فوت هادی کردید ، دیدم توی چندتا مراسم خیریه شرکت کردین. مثل اون مراسمی که شما اومدین مشهد پول خیلی خوبی جمع شد برای بچه های بی سرپرست و این مسائل خیلی کمک میکنه به آمرزش روح هادی . اگه دوست دارید در موردش صحبت کنید
- من هرجایی که بخواد چه توسط لباس هادی چه اسم هادی کار خیری انجام بشه قدم میذارم . چند وقت پیش یه مراسمی بود توی شمال که داریوش ارجمند هم بود. از هانی خواستن نقاشی بکشه که حتی نقاشی هانی رو هم واسه فروش گذاشتن. خودمم تصمیم دارم که موسسه خیریه هاد ی نوروزی باز کنم . هادی خودش هم خیلی کار خیر را دوست داشت.
* از بین مربیهای هادی نورورزی کدامیک به نظر هادی بهتر بود؟
- هادی میگفت هر مربی نظر خاص خودشو داره و اون بازیکنه که باید انقدر خوب باشه که نظر مربی رو جلب کنه.خود هادی تونست خوب کار کنه. قبل از فوتش میگفت مگه یه مربی چقدر میتونه به یه بازیکن زمان بده که خودشو نشون بده . بازیکن باید خودشو در چند دقیقه اول نشون بده. هیچ وقت از هیچ مربی انتقاد نکرد و میگفت من باید خوب باشم . علیرضا رامشگر توی پرسپولیس قائمشهر اولین مربی اش بود که اونو خیلی دوست داشت و هرچند وقت یکبار بهش زنگ میزد و این طبیعیه همیشه که بازیکنها اولین مربی شونو دوست دارن و همیشه یادشون هست.و به نظر من هادی که تونست اینهمه تو پرسپولیس بازی کنه پس بازیکن خوبی باید بوده باشه . میگفت من و کی میشناخت؟ من از تیم لیگ یک اومدم اونموقع دنیزلی مربی بود
* صحبتی هست که ممکنه یک کم ناراحت کننده باشه، گفتم که انگار قرار بود هادی بره تا یه اتفاقاتی توی فوتبال این مملکت بیفته، مثلا بعد فوت هادی برای اولین بار توی دربی تماشاچیان بهم فحاشی نکردند ، فضای توهین ها کاهش پیدا کرد. من یادمه توی یک دوره ای بعضی از تماشاچیهای پرسپولیس به هادی کم لطفی کردند. هادی نسبت به این فضا ناراحتیشو ابراز کرده بود؟
- گاهی اوقات هادی میومد خونه میدیدم چشماش قرمزه و ناراحته ولی هیچوقت از هیچ تماشاچی ای بد نگفت باتوجه به اینکه همون موقع بود که هادی به بازیکنان نفت اضافه شده بود.دقیقه 120 جام حذفی هادی گل قشنگی زد همون بازی بود که هادی توی بغل محسن گریه کرد.
* یه اتفاقی افتاد که تماشاچیانی که فحاشی میکردند به خودشون بیان و احساس کنن این فوتبالیستها انسان اند و خانواده دارند.
- یکی از بازیکنانی که هادی ازش یاد میکرد حسین بادامکی بود .هادی میگفت حسین خیلی خوب بود و سالها توی پرسپولیس بازی میکرد ولی هیچوقت محبوب نبود و نمیدونم دلیلش چیه؟
* در آخر مصاحبه و باتوجه به اینکه نمیخوایم شمارو نارحت کنیم هرچقدر که میتونید ازآن شب تلخ بگویید.
-اون اوائل زیاد چیزی یادم نبود ولی حالا که بیشتر توی خونه تنهام اون شب یادم میاد. نفسهای آخر هادی خیلی اذیتم میکنه و هیچوقت یادم نمیره.هیچوقت فکر نمیکردم هادی داره میمیره . فکر میکردم حالش بد شده یا خواب بد میبینه.هر کاری تونستم واسش انجام دادم ولی خدا نخواست و هادی رفت . از مردم میخوام که برام دعا کنن که انرژی داشته باشم که بچه هامو بزرگ کنم.
* تا حالا خواب هادی رو دیدید؟
- خیلی خوابشو میبینم حتی همین امروز صبح .اولین خوابی که ازش دیدم برگشت گفت همتون تو خواب عمیقی هستین که یه روزی بیدار میشین و تو و هانی و هانا میاین پیشم اصلا ناراحت نباش.خیلی میخندید و میگه خیلی خوبم و خوشحالم و هروقت ناراحته بیشتر برای من و هانی و هاناست.
* وامسال تحویل سال؟
- بدترین ساله بدترین لحظه زندگیمه و اولین سالی که هادی کنارم نیست و من باید برم سر مزارش بشینم . سفره هفت سین و رو مزار هادی بچینم.
* چند روز پیش مزار هادی افتتاح شد خیلی باشکوه بود . ورزشکاران بزرگی توی این مملکت ازین دنیا رفتن ولی هیچکدوم مزارشون و استقبالشون اینجوری نبوده .میخواید در مورد مقبره هادی صحبت کنید باتوجه به اینکه یک کاردلی و مردمی بود
- جا داره تشکر کنم از دست اندر کاران و مردم بابل مردم روستای کپورچال سنگ تموم گذاشتن . این روستا با وجود اسم هادی خیلی رونق گرفته و شلوغ شده و من هنوز نتونستم تنها کنار مزار هادی باشم .و من میرم کنار و تماشاچیها و هواداراش بیان کنارش .شاید هادی یک کاری کرده که من و شما نمیدونیم یک کاری کرده که خدا اینقدر بهش عزت داده
* بعد ازینکه هادی از بین ما رفت، بهر حال خیلی ها روی موج سوار شدن و ازین موقعیت خواستن استفاده کنن .درآخر اگه از شخص خاصی میخواین تشکر کنید
-اگه بخوام تشکر کنم یه لیست طولانی میشه که ممکنه خیلی ها جا بمونن .
* باشگاه پرسپولیس قولهایش را عملی کرد؟
- گفتن هادی توی لیست بچه های پرداختی هست
* طلب نفت و پرداخت کردند؟
- شب قبل از فوت هادی، هادی چک و گرفت که خرج مراسمهای هادی شد.
* صحبت پایانی؟
- ازشما تشکر میکنم و سال نو را به تمام مردم ایران تبریک می گویم.
لینک کوتاه : https://arteshesorkh.com/p/77565
نظرت رو بنویس
از حروف انگلیسی استفاده نکن
در حال حاضر فقط کاربرانی که در سایت ثبت نام کرده باشند میتوانند نظر ثبت کنند.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
جهت ثبت نام میتوانید اینجا کلیک نمایید.
اولین نفری باشید که نظرش را ثبت می کند.
بازی های پرسپولیس
1-1
الریان قطر
پرسپولیس
دوشنبه, 5 آذر
ساعت 21:30
ورزشگاه : حمد خلیفه
داور : فو مینگ
-
پرسپولیس
الشرطه عراق
دوشنبه, 12 آذر
ساعت 17:30
ورزشگاه : آل مکتوم دبی
داور : ؟؟؟
نظرسنجی
پرسپولیس موفق به صعود در لیگ نخبگان خواهد شد؟
برنامه بازی ها
هفته 11 لیگ برتر
یکشنبه, 11 آذر
ذوب آهن | - | شمس آذر | 17:30 |
دوشنبه, 12 آذر
هوادار | - | استقلال خوزستان | 15:30 | |
آلومینیوم | - | گل گهر | 15:30 | |
خیبر خرمآباد | - | ملوان | 15:30 |
سهشنبه, 13 آذر
تراکتور | - | چادرملو | 16:30 |
شنبه, 17 آذر
پرسپولیس | - | نساجی | 17:30 | |
فولاد | - | استقلال | 20:00 |
یکشنبه, 18 آذر
مس رفسنجان | - | سپاهان | 17:30 |
یک هشتم جام حذفی
هفته 5 لیگ نخبگان آسیا
دوشنبه, 05 آذر
العین امارات | 1 - 2 | الاهلی عربستان | 17:30 | |
استقلال | 0 - 0 | پاختاکور | 19:30 | |
الغرافه قطر | 1 - 3 | النصر عربستان | 19:30 | |
الریان قطر | 1 - 1 | پرسپولیس | 21:30 |
سهشنبه, 06 آذر
الشرطه عراق | - | الوصل امارات | 19:30 | |
السد قطر | - | الهلال | 19:30 |
جدول مسابقات
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | سپاهان | 10 | 6 | 21 |
2 | پرسپولیس | 9 | 8 | 20 |
3 | تراکتور | 9 | 10 | 19 |
4 | فولاد | 10 | 1 | 18 |
5 | چادرملو | 10 | 0 | 17 |
6 | ملوان | 9 | 3 | 15 |
7 | استقلال خوزستان | 10 | -1 | 13 |
8 | گل گهر | 9 | 2 | 12 |
9 | آلومینیوم | 10 | 0 | 12 |
10 | استقلال | 10 | -6 | 11 |
11 | ذوب آهن | 10 | -4 | 10 |
12 | خیبر خرمآباد | 10 | -3 | 9 |
13 | مس رفسنجان | 10 | -3 | 9 |
14 | شمس آذر | 10 | -3 | 7 |
15 | هوادار | 10 | -6 | 7 |
16 | نساجی | 10 | -4 | 6 |
رده | نام تیم | بازی | تفاضل | امتیاز |
---|---|---|---|---|
1 | الاهلی عربستان | 5 | 9 | 15 |
2 | الهلال | 4 | 11 | 12 |
3 | النصر عربستان | 4 | 7 | 10 |
4 | السد قطر | 4 | 3 | 8 |
5 | الوصل امارات | 4 | 0 | 7 |
6 | الریان قطر | 4 | -2 | 4 |
7 | استقلال | 5 | -3 | 4 |
8 | الغرافه قطر | 5 | -4 | 4 |
9 | پرسپولیس | 5 | -2 | 3 |
10 | پاختاکور | 5 | -2 | 3 |
11 | الشرطه عراق | 4 | -9 | 2 |
12 | العین امارات | 5 | -8 | 1 |